علی خامنهای در دوران پایانی حکومتش برای حفظ مترسک ولایت فقیه در تندبادهای هر دم وزان اعتراضات اجتماعی و نیز توفان سهمگین قیام بهشدت نیاز دارد خود را ترسناک و با هیبت و هیمنه نشان دهد؛ از این رو چنگ در بین آدمخوارانش انداخته است تا از بین آنها شقیترین را برکشد و در مقام ریاست بنشاند.
بهاین ترتیب او خامدلانه گمان میکند با کامل کردن پازلهای «دولت جوان حزباللهی»! میتواند در برابر قیام صف ببندد؛ دولتی که نماد تکپایکی استبداد دینی است و فقط با یک پای پوسیده در حال لی لی کردن در آتشلاخ بحرانهای بنیانبرانداز دوران سرنگونی است.
کوری عصاکش کور دگر!
وقتی هوای جانشینی خامنهای و نشستن بر سریر ریاست جمهوری، ابراهیم رئیسی را برداشت، اولین سؤال برای دستگاه قصابی و قصابان این بود که کدام دژخیم جای او را پر خواهد کرد. بهدنبال آن شایعهٔ ارتقای درجهٔ یک قاضی بدنام دیگر بهنام غلامحسین اژهای در رسانههای حاکمیت پیچید. اژهای طبق معمول این شایعهها را انکار میکرد تا سرانجام خامنهای طی یک حکم حکومتی این شایعه را به واقعیت تبدیل کرد.
خامنهای در این حکم، از «کارنامهٔ پرافتخار»! رئیسی تقدیر کرد و در معرفی قاضیالقضات جدید بر «صلاحیتهای قانونی، برخورداری از تجربه گرانبها و شناخت عمیق و سابقهٔ درخشان» او انگشت گذاشت. ما در این مختصر میخواهیم نگاهی داشته باشیم به این سابقهٔ درخشان.
غلامحسین اژهای کیست؟
اژهای نیز یکی از دانشآموختگان مدرسهٔ حقانی است؛ مدرسهای که آن را بهشتی و مصباح یزدی برای تربیت دژخیم، شکنجهگر، قاضی و قصاب تأسیس کردند. قاضیالقضات جدید از جمله تربیتشدگانی است که تمام عمر خود را در دستگاه قضا سپری کرده است. به عبارت گویاتر طی این مدت شغلی جز صدور حکم شلاق، اعدام، سنگسار، دست و پا بریدن، پرتاب انسانها از بلندی و خراب کردن دیوار روی آنها نداشته است.
رزومهٔ جنایت
غلامحسین اژهای، در دههٔ ۶۰ نماینده دادستانی انقلاب در وزارت اطلاعات بود و نقش بسیار فعالی در دستگیری و اعدام مجاهدین و مبارزین داشت. وی در موضع ریاست شعبه سوم دادگاه انقلاب اسلامی شخصاً حکم اعدام زندانی سیاسی بسیاری را صادر کرده است. سایر پستها و سوابق او عبارت است از:
ـ مسئول گزینش وزارت اطلاعات در سالهای ۶۳ و ۶۴
ـ نماینده قوه قضاییه در وزارت اطلاعات از نیمه دوم سال۶۴ تا ۶۷ (در اثنای قتلعام زندانیان سیاسی)
ـ مسئول دادسرای امور اقتصادی تهران در سالهای ۶۸ و ۶۹
ـ نماینده قوه قضاییه در سالهای ۷۰ تا ۷۳ در وزارت اطلاعات
ـ دادستان ویژه روحانیت تهران از سال۷۴ تا ۷۶
ـ دادستان کل ویژه روحانیت از سال۷۷ تا ۸۴
ـ مسئول مجتمع قضایی ویژه رسیدگی به جرایم کارکنان دولت از سال۷۷ تا ۸۱
ـ حضور و فعالیت در شعب دادسرا و دادگاه بدوی و دادگاه تجدید نظر استان تهران و دیوانهای کشور و هیات نظارت بر مطبوعات
ـ در «قتلهای زنجیره ای» (۱) مستقیماً دخالت داشت و فتوای قتل یکی از قربانیان به نام پیروز دوانی را در زندان صادر کرد.
ـ وزیر اطلاعات دولت احمدینژاد از ۸۴ تا ۸۸
ـ دادستان کل کشور از ۸۸ تا ۹۳
ـ معاون اول رئیس قوه قضاییه از ۹۳ تا ۱۴۰۰
این آخوند گوشخوار (۲) خود را دارای مدرک دکترای حقوق بینالملل خصوصی میداند؛ حال آن که ۶کلاس سواد ابتدایی بیش ندارد و دیپلم او نیز تقلبی است.
دفاع از قصاب اوین و همدستی با او
اژهای هنگامی که سخنگوی قوه قضاییه بود، اعتراف میکند که با قصاب اوین، لاجوردی علیه منتظری همدست بوده است.
«ایشان (لاجوردی) به من گفتند آیتالله منتظری چندین مرتبه مرا خواسته و از من سؤالهایی کردهاند، شما در این مرتبه با من همراه شوید تا ایشان فکر نکنند این حرفها فقط برای من است. وقتی به دیدار آیتالله منتظری رفتیم اظهاراتی را بیان داشتند که علیه لاجوردی بود. اما ایشان با متانت و تسلط بر نفس خود به آیتالله منتظری گفتند که این مواردی که میفرمایید صحیح نیست و در بعضی از موارد کامل نمیباشد، که آقای منتظری قبول نکردند» (هفتهنامه حزب مؤتلفه موسوم به شما. ۲شهریور۹۶).
این آخوند گوشخوار، لاجوردی را از جنایت تبرئه میکند و در وصف او میگوید:
«برخلاف آنچه نسبت به لاجوردی میگویند، لاجوردی رقیقالقلبتر از بسیاری از کسانی بود که دیدم... امروز حقیقتاً دهه۶۰ و بسیاری از شخصیتهای انقلابی مظلوم ماندند. من از لاجوردی معذرت میخواهم که نتوانستم در افشای چهرهٔ (مجاهدین) و حفظ بیتالمال آنطور که باید به وی تاسی کنم» (همان منبع).
توجیه سر به نیست کردن زندانیان در زندان
مصاحبهٔ زیر تصویر گویایی از کاراکتر این دژخیم بدنام به دست میدهد. توجیه خودکشی زندانیان و تأسف خوردن از اینکه چرا بیشتر از این جنایت نکرده است. او فقط در جایی عذرخواهی میکند که فرصت نکرده خون بیشتری بریزد.
تلویزیون رژیم ۱۴اسفند۹۶: «ببینید عزیزان من، اولاً نه هر خودکشی بهخاطر سختی در زندان نیست. خیلی وقتها خودکشیها بهخاطر افشا نشدن اطلاعاتشون است. شما خوب حالا شاید فقط همین صف جلو بعضیها یادشون باشه. در دهه اول انقلاب که عمدتاً گروهکهای مسلح بودند اعم از (مجاهدین) و غیره، خوب همه سیانور یا تو جیبشون بود یا تو دهنشون بود. وقتی طرف را میگرفت بهمحض اینکه، اگر میفهمید که همانجا لو رفته، همانجا از آن قرصش استفاده میکرد، خودکشی میکرد. اگر نه، نگه میداشت ببیند کی لو میره، چون معمولاً هم مشخصات را دروغ میگفتند. یه وقت یک روز، دو روز، کمتر، بیشتر، تا زمانی که احساس میکرد لو نرفته خودکشی نمیکرد، بعدش هم خودکشی میکرد. گاهی تو خیابون خودکشی میکرد، همانجا که میرفتند دستگیرش کنند خودکشی میکرد. پس بنابراین اولاً هر خودکشی سببش این نیست که چون تو زندان بهش سخت میگذره. خیلی وقتها افراد تشکیلاتی و افرادی که جرم سنگینی دارند و اگر احساس کنند لو میره، تشکیلات لو میره، اعضای دیگه لو میروند، خودش مثلا به مشکلات برمیخوره، بهخاطر اینکه اطلاعاتش لو نره و کشف نشه خودکشی میکنه، بهخاطر سختی به هیچوجه نیستش. من واقعاً معتقد هستم که فساد اگه بهش نرسیم باعث سقوط نظام میتونه باشه... من بارها گفتم الآن هم باز با صدای بلند نه یک بار، نه ده بار که صدها ها بار از همه کوتاهیهایی که داشته و دارم از ابتدای مسئولیتم تا به امروز نه فقط امروز واقعاً از مردم و از کشورمان عذرخواهی میکنم».
تأکید بر جنایت
واکنش اژهای، در یک کنفرانس مطبوعاتی، به تاریخ ۲۴اردیبهشت۹۶، در مورد این حرف انتخاباتی آخوند روحانی قابل توجه است. روحانی در مورد رئیسی گفته بود: «آنهایی که در طول ۳۸سال فقط اعدام و زندان بلد بودند. مردم شما را نمیخواهند».
خبرنگار: «یکی از نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری مطالبی را با این مضمون مطرح کرده که قوه قضاییه ۳۸سال با مجرمین برخورد و برخی را اعدام کرده است؛ نظر شما در این باره چیست؟».
آخوند اژهای: «حتماً همین طور است که از ابتدای انقلاب تاکنون دستگاه قضایی در تمام صحنهها برای برخورد با مفسدان و تروریستها و بر هم زنندگان امنیت مردم حضور داشته و برخورد کرده است!».
آخوند اژهای در حالی که به جنایت، فساد و شکنجه و اعدام در رژیم «افتخار» میکرد، اعلام کرد که سیاست «شلاق زدن، حلقآویز کردن، به چارمیخ کشیدن، پرتاب از بلندی، خراب کردن دیوار بر فرق، بریدن معکوس دست و پا، قطع انگشت و چشم درآوردن و سنگسار»، رویهٔ ثابت خلافت سیاه آخوندی بوده و در آینده نیز ادامه خواهد داشت:
«اگر امروز عدهیی باشند که بخواهند امنیت مردم را بر هم بزنند ما برخورد میکنیم کما اینکه در طول همین سالها با همه این افراد برخورد کردهایم و خواهیم کرد».
به اظهارات او در تاریخ ۲۹شهریور۹۵ در مورد قیامآفرینان سال۸۸ توجه کنید.
«اولا آنچه در سال۸۸ اتفاق افتاد یک مسأله کسانی که برخلاف قانون و برخلاف بلکه همه ضوابط مردم رو تحریک کردن، آمدن توی خیابان اموال عمومی و اموال مردم رو به آتش کشیدن، سبب شدن که عدهیی کشته شدن، جان باختند و کشور را در یک تلاطم و ناامنی قرار دادند، کشوری که یک انتخابات بسیار مفتخرانهای رو برگزار کرده و میرفت که حلاوت و شیرینی آن انتخابات رو بچشه، تبدیل کردند به یک چندین ماه ناامنی و بهاصطلاح ناهنجاری... کسانی نباید امروز به بهانههایی بخواهند تطهیر بکنند مجرمین و جنایتکاران فتنه سال۸۸ را، فتنهگران مجرم بودند، مجرم هستند و آنهایی که به مجازات رسیدند که خوب رسیدن، بقیه هم اگر فراری هستن هر روزی که بالاخره نظام دستش به آنها برسه، مطمئن باشند که مجازات خواهند شد».
تهدید زنان و دختران
آخوند اژهای، در تاریخ ۲۴خرداد۱۳۹۰، در جمع خبرنگاران به تهدید زنان و دختران ایرانی با دستاویز سرکوبگرانه و آخوندساختهٔ «بدحجابی»! پرداخت و گفت: «قوه قضاییه و شخص دادستان کل کشور از اقدامات ناجا برای برخورد با بدحجابی و بدپوششی حمایت میکند که در این زمینه مجتمع ویژهیی در تهران و شعبات ویژهیی در شهرستانها برای رسیدگی به اینگونه ناهنجاریها ایجاد شده است».
آخرین تیر ترکش خامنهای
سخن در مورد سلسله جنایتهای جانشین رئیسی، در این مختصر نمیگنجد و سیاههای طولانی میطلبد. بیرون کشیدن این دژخیم پاردم ساییده از آرشیو کاسبان مرگ و علم کردن مترسکوار آن، بیانگر هراس خامنهای از قیام و شکنندگی نظام ولایت فقیه در شرایط انفجاری جامعهٔ ایران است. او همان حماقتی را مرتکب میشود که شاه پیشتر از او با گزینش ازهاری و اویسی به آن دچار شده بود. وقتی جامعه آمادهٔ قیام باشد، معادلهٔ ترس بهصورت معکوس عمل میکند. جنایتورزانی مانند رئیسی و اژهای بهجای اینکه ترسآفرین باشند، جامعه را به سرپیچی بیشتر از هنجارهای استبداد و شورش در برابر آن تشویق میکنند.
این آخرین تیر ترکش خامنهای است که به سمت آتشفشان آمادهٔ فوران قیام پرتاب شده است.
پانوشت: ــــــــــــــــــــــــــــــــ
(۱) او در تاریخ ۳۱مهر۸۴ هنگام بررسی پیشنهاد وزیر بودنش در مجلس به نوعی به این مسائل اذعان کرده و آن را از سرمایههایش برای تصدی پست وزارت اطلاعات دانست و گفت: «... از طرف دیگر من جریانهای سیاسی مخالف نظام و ضد انقلاب که در جهت براندازی نظام و کارشکنی نظام (فعالیت) دارند کمابیش میشناسم و در مقاطعی با آنها در تقابل بودم... . که این هم سرمایه خوبی برای کار کردن بنده در وزارت اطلاعات است».
سایت ذاکر در تاریخ ۱آذر۸۲ نوشت: «جعفر نعمتی از سر دستههای قتل و آدم کشی در یکی دیگر از مأموریتهایش سر سعید امامی را به دستور اژهای زیر آب نمود.
خبرنگار بازتاب در ۲۲مرداد۸۴ گفت: «اژهای بهدلیل در پیش گرفتن شیوههای خشونتآمیز توسط ضابطان امنیتی در دورههای گذشته وزارت اطلاعات، با مدیریت این وزارتخانه دچار اختلافاتی بوده و بهویژه انتقادات صریحی از شیوههای مورد استفاده در دوران مسئولیت فلاحیان و جریان بازجویی از متهمان قتلهای زنجیرهیی دارد».
(۲) صفت «گوشخوار» از وقتی در مورد اژهای بهکار رفت که او بهعنوان رئیس دادگاه ویژهٔ روحانیت در جلسه هیات نظارت بر مطبوعات حکومتی با عیسی سحرخیز درگیر شد و دو بار قندان را به سمت او پرتاب کرد، در نهایت با وحشگیری به سمت او یورش برد و گوش و شانه او را گاز گرفت.