کودکان کار، دو کلمهای که متضاد هم هستند. کودک که مسئولیتش کار کردن نیست. پس چه باعث شده که این دو کلمه را با هم بهکار میبرند آنچنانکه گویا امری عادی است؟! بهویژه هنگامی که در جامعه ایران میلیونها نفر بیکارند، چرا کودکان باید وارد بازار اشتغال شوند؟
اشتغال کودکان، چرا؟
بر اساس ریل معمول آموزش اجباری در بسیاری کشورهای جهان، دانشآموز از مقطع ابتدایی تا دیپلم و مرحله ورود به دانشگاه شغلش فقط درس خواندن است. در این مقاطع تحصیلی، دانشآموزان، کودک و نوجوان محسوب میشوند.
اما واقعیتهای جامعه آخوندزده ایران، چیز دیگری نشان میدهند. واقعیتهایی خانمانسوز از زندگی کودکان در ایران که بسیاری بازی کردن، شادی و تفریح و مدرسه را فراموش کرده و وجودشان را غم و اندوه فراگرفته است.
بر اساس گزارشهای سازمان جهانی کار در سپتامبر ۲۰۱۷، ۱۵۲میلیون کودک در سنین ۵ تا ۱۷سال یا تقریباً از هر ۱۰کودک یکی از آنها ناگزیر به تحمل کار اجباری هستند.
به نسبت جمعیت، ایران کمی بیشتر از ا٪ جمعیت جهان را دارد، اما آمار کودکان کار در ایران نزدیک به س۳برابر استاندارد جهانی است.
آمارهایی درباره کودکان کار
بنا به گزارش یک خبرگزاری حکومتی، مرزبانپور، بهاصطلاح کنشگر حقوق کودک، میگوید: «آمارهای غیررسمی حاکی از حدود ۴میلیون کودک کار و کودک خیابانی است».(خبرگزاری موج فروردین ۹۷)
در بسیاری از شهرها هم تعداد دختربچههای کار بیش از پسربچههاست.
در یک خبر دیگر خبرگزاری صدا و سیمای رژیم اعلام کرد که ۶۶۵کودک کار در خراسان رضوی شناسایی شدند: «مدیرکل بهزیستی استان خراسان رضوی گفت: بیش از ۹۰درصد کودکان کار استان در کلانشهر ۳.۵میلیون نفری مشهد زندگی میکنند».(خبرفارسی ۲۳خرداد۹۷)
رضا جعفری، رئیس اورژانس اجتماعی و مدیرکل دفتر امور آسیبدیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی کشور نیز گفت تعداد پسران کار ۲برابر دختران است.(سایت الف ۲۲خرداد ۹۷)
به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان)بسیجی) از رشت؛ محمدرضا پارسی، مدیرکل بهزیستی گیلان، گفت: «در حال حاضر ۱۵۰نفر از کودکان کار در رشت شناسایی شدند».(خبرگزاری ایسنا ۲۷خرداد ۹۷)
البته بسیار روشن است که این حکومت هرگز آمار رسمی کودکان کار را منتشر نمیکند چون خودش مسبب این مصیبت برای مردم است.
کودکان کار در چه زمینههایی به کار کشیده میشوند؟
به گزارش خبرنگار خبرگزاری موج در تبریز، وجود کودکان کار و خیابان امروز چه در عرصه تولید مثل کورهپزخانه و کارگاههای کوچک مثل فرشبافی و شیشهسازی و مانند آن و چه در عرصه خیابان مثل فروش گل، پاککردن شیشه ماشینها، آدامسفروشی و امثال آن در شهرهای بزرگ و کوچک ایران، غیرقابل انکار و به پدیدهای عادی تبدیل شده است.(خبرگزاری موج فروردین ۹۷)
کودکی که از زندگی و بودن در کنار پدر و مادر و خوشیهای دوران کودکی بهرهای نمیبرد و باید نانآور خانواده باشد چه آیندهای دارد؟
او که در سرما و گرما در خیابانها بهسر میبرد از چه سلامتی جسمی برخوردار خواهد شد؟
چرا باید کشوری که روی گنج نفت و گاز و معادن نشسته، فرزندان آن در چنین فقر خانمانسوزی بهسر ببرند؟
سرمایههای این کشور خرج چه چیزهایی میشود که چنین فقری به مردم و فرزندان آنها تحمیل میشود؟
فاطمه دانشور، عضو اتاق بازرگانی ایران، میگوید: «علت اصلی وجود کودکان کار در ایران فقر است و درصدی از آنها مورد سوءاستفاده باندهای مافیایی قرار میگیرند».(خبرگزاری موج فروردین ۹۷)
چشمانداز وضعیت کودکان کار در ایران
با توجه به حاکمیت آخوندها در ایران چه آیندهای برای کودکان کار وجود دارد؟
چرا پدر و مادرها اینقدر فقیرند که حاضرند بچههایشان را بهجای مدرسه به خیابان و محیطهای سخت کار بفرستند؟
کدام خانوادهای است که حاضر است فرزندش را در سرمای زمستان به خیابان بفرستد؟
چطور پدر و مادرها حاضر میشوند تمام احساسات و عواطف انسانی خود را که در کودکشان متبلور میشود را به محیطهایی که ممکن است خطرهای زیادی برای او داشته باشد، بفرستد!؟ جز حاکمیت یافتن فقری جانکاه و خارج از تمامی معیارهای متعارف که نظام آخوندها بر این مملکت مستولی کردهاند!
چرا کشوری که روزانه بیش از ۲میلیون بشکه نفت و مقدار زیادی گاز میفروشد، بچههایش در چنین فقری نگه داشته شده است؟
جواب روشن است، سرمایه حاصل از فروش نفت و گاز و صنایع دیگر نظیر خودرو و پتروشیمی یا خرج سیاستهای تروریستی آخوندها در سوریه و یمن و عراق و... میشود یا خرج سرکوب و یا به جیب کسانی میرود که برای این حکومت کار میکنند.
در واقع سرمایه مردم ایران برای تأمین گروههای تروریستی مانند حزبالله، حشدالشعبی، حماس و حوثی یمن صرف میشود.
این پولها خرج دخالت در سوریه و پشتیبانی از بشار اسد جنایتکار میشود. در خدمت دهها هزار پاسدار و بسیجی و عوامل خارجی خامنهای در آنجا میگردد.
به همین دلیل است که کودک ایرانی در خیابان باید کار کند و از مدرسه و مهر خانوادگی دور باشد.
برای این خانوادهها و کودکان آنها هیچ امیدی وجود ندارد جز اینکه حکومت آخوندی با یک حکومت ملی و مردمی جایگزین گردد.
بسیاری از جوانان که کانونهای شورشی را تشکیل میدهند کودکان دیروز و کودکان کاری هستند که راه نجات خود و مردم ایران را در بهزیر کشیدن حکومت فاسد و جنایتکار آخوندها دیدهاند.
این تنها راه است، هیچ امیدی در چشمانداز نیست الا اینکه ریشه این همه تبعیض، فقر و سرکوب که حکومت جبار حاکم است از بنیاد کنده گردد.
ک. اکبری
مسئولیت محتوای این مطلب برعهده نویسنده است و سایت مجاهد الزاماً آن را تأیید نمیکند