آخوند ادیانی نمایندهٔ ولیفقیه در نیروی انتظامی گفته است: «نیروهای انتظامی که در صحنه هستند از چند نظر تحت فشار هستند، زیرا از نظر معیشتی مانند همه مردم مشکلاتی دارند، برخی هم بهاین نیرو زخم زبان میزنند و بیخوابی و تلاش مضاعفی در این روزها دارند» (خبرگزاری نیروی تروریستی قدس ـ تسنیم ـ اول آذر).
آخوند ادیانی در انتهای این ذکر مصیبت که نزد آخوند سعیدی نماینده و امام جمعهٔ خامنهای در قم خوانده، کوشیده است با این عبارت که «نیروی انتظامی محکم ایستاده است و جای هیچ نگرانی وجود ندارد». نتیجهگیری منطقی از اعترافات خود را نفی کند!
نمایندهٔ خامنهای در نیروی انتظامی نه تنها بهفشارهایی که از ۳جهت به «نیروهای انتظامی در صحنه» وارد میشود، اعتراف کرده، در واقع وضعیت زار و نزار کل رژیم را نیز برملا نموده است.
چرا که «فشار معیشتی»، بر نیروهای سرکوبگر، بههر اندازه که واقعی باشد، اگر چه با فشار خردکنندهیی که بر مردم وارد میآید، قابل مقایسه نیست؛ اما بیانگر ورشکستگی اقتصادی رژیم است که قادر نیست مزدورانی را که هیچ انگیزهیی جز پول، برای آدمکشی و جنایت ندارند، تأمین کند.
«فشار کار و بیخوابی» نیز اعتراف بهکمبود نیرویی رژیم است چرا که رژیم نیروی کافی برای کنترل همهٔ شهرها و حفظ اماکن حساس ندارد و ناچار است روی نیروهای موجودش فشار مضاعف بیاورد و لاجرم آنها را در معرض فرسایش و ریزش فزاینده قرار دهد.
اما عنصر اصلی در بین عوامل فشار، فشار روحی و روانی است که آخوند کذایی از آن با عبارت «زخم زبان» بیان میکند. اشارهٔ او بهآتشفشان خشم و نفرت مردم بهجان آمده است که بهصورت فریادهای «بیشرف، بیشرف» بر سر و روی این مزدوران فرو میبارد. این مزدوران نه تنها در خیابان، بلکه حتی در محل زندگی خود و بین همسایگان و فامیل و اطرافیانشان نیز منفور و مطرودند.
شایان ذکر است که در همان جلسهٔ دیدار آخوند ادیانی با آخوند سعیدی، فرمانده انتظامی قم هم که حضور دارد، میگوید: «نیروهای انتظامی هم آبرو و هم جان خود را در راه نظام اسلامی فدا میکنند» (همان منبع).
این سخن اعتراف آشکاری است که نیروهای سرکوبگر از دو سو بازنده هستند، هم بازندهٔ آبرو و شرف خود و هم بازندهٔ جان و زندگی کثیفشان. آنها هم ننگ و بیآبرویی شرکت در سرکوب و کشتار مردم را بهقیمت لقمه نان آغشته بهخونی که به دست میآورند، بهجان میخرند و هم در این مسیر ننگین، علاوه بر زندگی در وحشتی مستمر، چه بسا که جانشان را نیز در مصاف با شورشگرانی که هر روز بیباکتر و جسورتر تهاجم میکنند، از دست بدهند.
نکته دیگری که در حرفهای نماینده خامنهای شایان توجه است درخواست او از تریبونداران یا همان «خواص ساکت» برای حمایت از نیروی انتظامی است. در این درخواست که واکنشی یا بیان معکوسی عطف به غرزدنهای درونی نظام در وحشت از عواقب جنایات سرکوبگرانه این مزدوران در خیابانهاست؛ آخوند ادیانی بعد از برشمردن فشارهای مختلف به مزدوران سرکوبگر انتظامی، خطاب به آخوند سعیدی میگوید: «در مجموع وظیفه ما و افرادی که تریبون دارند حمایت از این نیروها است».
نگاهی بهاظهارات سردمداران رژیم و سرکردگان نیروهای سرکوبگر در اوایل قیام، میتواند شرایط کنونی نیروهای رژیم را روشنتر کند:
پاسدار اشتری سرکرده نیروی انتظامی، در حالی که فقط ۹روز از قیام میگذشت، بهخیابان آمد تا با دلداری بهنیروهای انتظامی که همان وقت هم اظهار خستگی و درماندگی میکردند، روحیه و دلگرمی بدهد. وی بهآنها وعده میداد که این شرایط بهزودی تمام خواهد شد و ملتمسانه از آنها میخواست که «محکم بایستید و یک ذره شک نکنید بهمسیرتان» (خبرگزاری حکومتی تسنیم ـ ۳مهر).
معلوم نیست امروز که دو ماه از آن وعدهٔ پوچ میگذرد، او و دیگر سرکردگان رژیم چه حرفی برای گفتن بهنیروهای وحشتزده و وارفتهٔ خود دارند. نیروهایی که روز بهروز و ساعت بهساعت در معرض آفتاب سوزان انقلاب که در خیابان میتابد، دچار ریزش و فرسایشند.
تجربه همهٔ دیکتاتوریها در مراحل پایانی نیز مؤید این واقعیت است که وقتی نیروهایشان را برای سرکوب مردم بهخیابان میآورند، بهقول ارتشبد قرهباغی آخرین رئیس ستاد ارتش شاه، «مثل برف آب میشوند».