728 x 90

قتل‌عام ۶۷فاجعه‌یی فراموش ناشدنی

یادداشتی در حاشیة کنفرانس دادخواهی قتل عام ۶۷ در اشرف ۳

مریم رجوی در  مراسم گرامیداشت قتل عام ۶۷
مریم رجوی در مراسم گرامیداشت قتل عام ۶۷

نسیمی خنک که از کرانه‌های اشرف ۳ -می‌وزد به نرمی گونه بر کف خیابان‌ها می‌ساید و پوست صورت را در احساسی دلپذیر به رعشه می‌اندازد. نسبت به هفتهٔ پیش دمای هوا چند درجه کیفی افت کرده است. اشعهٔ آفتاب دیگر چندان سوزان نیست. انگار همه چیز دست به دست هم داده تا اشرف ۳در تمامیت خود، شکوه یک کارزار را به تماشا بگذارد.

در روزهایی به‌سر می‌بریم که به گفتهٴ‌ واشنگتن‌تایمز همه چیز تغییر کرده و طی یک گردهمایی بزرگ، سیاستمداران و مدعوین از سراسر جهان چندین روز به کمپ اشرف۳ -در خارج تیرانا سرازیر شده‌اند و طلسم‌شکسته شده و مرکز جغرافیایی مقاومت جهانی علیه رژیم ولایت‌فقیه متولد و برقرار گردیده است.

آری اشرف ۳ -جغرافیای خود را به روی دعوت شدگانی از ۴گوشهٔ جهان گشوده است و در حالی که اغلب شخصیتها در اشرف ۳حضور دارند، مریم رجوی قتل‌عام شدگان تابستان ۶۷را از یاد نمی‌برد. موضوع یکی از کنفرانس‌های مهمی که در هفتهٔ سوم تیرماه ۹۸اشرف ۳برگزار می‌شود «کنفرانس دادخواهی قتل‌عام ۶۷- محاکمه آمران و عاملان در دادگاه بین‌المللی» است.

به یاد تعهد و سوگند اشرفی‌ها می‌افتم؛ آنها که هنگام هجرت از عراق به آلبانی گفته بودند، شهیدانشان را نیز به همراه خواهند برد. امروز همان روز است. گویی با افتتاح اشرف ۳ -به روی ۳۶۰شخصیت از ۴۷کشور، ۱۲۰۰۰۰ستارهٔ سرخ نیز آمده‌اند تا در آسمان اشرف ۳ -بیتوته نمایند و «کهکشان کهکشانها» را پرتلألوءتر کنند؛ اما اشتباه می‌کنم، آنها از ابتدا اینجا بودند، آنها صاحبان اصلی این خانه‌اند. ما به قرارگاه‌ آنها آمده‌ایم. سالن گنجایش ۳۰۰۰۰سربدار بیدار دل را ندارد. عکس‌های برخی از آنان بر زانوان همرزمانشان تکیه داده است. چشمانشان کهکشانی زمینی را تداعی می‌کند. به هر جا می‌روی تو را می‌نگرند و با تو سخن می‌گویند.

***

امروز گردآمده‌ایم تا در یک کنفرانس شرکت کنیم.

مریم رجوی در بدو ورود به سالن مجاهد شهید امیر خیری، با صمیمیت تمام با «عزیز»، مادر رضایی‌های شهید روبوسی می‌کند؛ و تواضعی که در این احوالپرسی عمیق به خرج می‌دهد، از آن جنس است که در مواجه شدن با خواهر مجاهد مهناز بزازی به آن اقدام کرده بود؛ آنها که این صحنه را دیده‌اند به یاد دارند که رئیس جمهور برگزیدهٔ مقاومت چگونه در برابر این قهرمان زن اشرفی خم شد و بر پاهای قطع شدهٔ او بوسه زد و آنها را گلبرگ باران نمود.

خواهر مریم بامادر رضاییها

ارزش خاکساری و فروتنی، ارزش بزرگداشت شهیدان و رنج مجروحان مقاومت و مقدم دانستن آن بر هر پروتکل و تکلفی که در یک مراسم رسمی شخصیتها و رهبران سیاسی خود را به آن مقید می‌دانند، هیچگاه از مریم رجوی دور نمی‌شود. او به‌قول مجاهدین «خودش، خودش است». همان می‌نماید که هست. قلب بزرگ او سرشار از عشق به تمام انسان‌هاست. بالاترین امتیاز در نزد او انسان بودن انسان‌هاست؛ به همین دلیل رفتارش جذب کننده است. حتی آنها که با او همزبان نیستند اشعهٔ غیرقابل کتمان عشق ورزی بی‌شائبه او را درمی‌یابند و شیفتهٔ آن می‌شوند.

مریم رجوی با قرار گرفتن در پشت تریبون به شخصیت‌های حاضر در جلسه، آقایان غزالی، گارسه، پیتر مورفی، توریسلی، برایان و نیز سایر میهمانان شرکت‌کننده درود می‌فرستد. در دو صف و ستون طولانی، زنان و مردان مجاهد با عکس‌هایی از شهیدان قتل‌عام در دست ایستاده‌اند. آنها داد خواهان ۳۰۰۰۰سربدار آزادی هستند؛ قتل‌عام شدگانی که قرار بود هیچ صدایی از آنان به گوش جهانیان نرسد. پیکرهایشان پس از حلق‌آویز به‌صورتی شتاب‌زده با لودر و بلدوزر در گورهای جمعی مدفون شد. بردن نامشان ممنوع بود. مزارهای بی‌نشان آنان تخریب و به ساختمان و جاده تبدیل شد تا برای همیشه از خاطره‌ها محو شوند اما اکنون آنها در قامت، صدا و فریاد مریم رجوی و لشگری از دادخواهان قیام کرده‌ و جهان را نیز به دادخواهی فرامی‌خوانند.

صدای برافروختهٔ مریم رجوی از باندهای پخش صدا به گوش می‌رسد و اعماق قلب و روح فرو می‌رود.

«به آن جانهای جوان، آن عاشقان آزادی و زیبایی، آیینه‌های پاک آرزوهای مردم ایران هزاران درود!

گرچه یاران فارغ‌اند از یاد من

از من ایشان را هزاران یاد باد!

گر چه صد رود است از چشمم روان

زنده‌رود باغ‌کاران یاد باد!»

این همان صداست که در دهها مراسم، جلسه، مصاحبه و پیام و ملاقات با شخصیت‌های بین‌المللی جهان را به دادخواهی قتل‌عام شدگان تابستان ۶۷فراخوانده است.

این همان صداست که طی پیامی در سال ۹۶گفت: «خونهای مجاهدین و مبارزین آرمان‌خواه هرگز از جوشش بازنمی‌ماند و در تمام این سالیان، روح عصیان و اعتراض جامعهٔ ایران در پیکار با رژیم ولایت‌فقیه بوده است.

نام‌های آنها را خمینی پنهان کرد اما نام‌آورترین زنان و مردان تاریخ معاصر ایران‌اند. مزارهایشان را مخفی کرده‌اند اما حاضرترین و آشکارترین وجود رزمنده ملت ایران‌اند و سال‌هاست بر سر دار رفته‌اند اما سرود سرخ آزادی بر زبان آنها جاری است.»

و دیدیم چگونه تپش قلب شهیدان و جوشش خون آرام ناگرفتهٔ آنان، ابراهیم رئیسی، کاندیداهای سوگلی خامنه‌ای را از چشیدن طعم گندم ری ریاست‌جمهوری محروم کرد.

همین صدا بود که مانع از پروژهٔ شوم تخریب مزار شهیدان قتل‌عام ۶۷و محو آثار گورهای جمعی آنان شد.

آری همین صدا بود که در مرداد ۹۷خطاب به همة‌ مردم ایران گفت: «این جنبش ستم‌دیدگان است. این صدای سرکوب شدگان است. هرکس که در این رژیم طعم زندان و اسارت را چشیده است، هرکس که شلاق خورده است، هر زنی که مورد تعدی و تحقیر قرار گرفته و هرکس که داغ‌دار است، عضوی از این جنبش است. دادخواهی قتل‌عام‌شدگان سال ۶۷امروز، بخشی از قیام برای سرنگونی رژیم است.»

و اکنون همین صداست که باز به دادخواهی آمده است.

خواهر مریم در حال سخنرانی

از شوک سخنان انگیزانندهٔ رئیس جمهور برگزیدهٔ مقاومت بیرون نیامده‌ام، ناگهان خاطرات دردناک و تکان‌دهندهٔ یکی از زنان مجاهد خلق، بار دیگر روحم را به آتش می‌کشد؛ مجاهد خلق کبری جوکار.

دردی که از کلام نافذ این شاهد قتل‌عام ساطع می‌شود، بغض‌های فرو خورده را به ترکیدن وامی‌دارد. برخی از شاهدان قتل‌عام اشکهایشان را با پهنای دست از گونه می‌سترند. به اطرافم نگاه می‌کنم همرزمانم حال مشابه دارند. پرده‌های لرزان اشک دیگر مجال دیدن نمی‌دهد.

با شنیدن این جمله از زبان آن زن مجاهد دیگر چیزی نمی‌فهمم:

«... یک بار زندانبان یک نوزاد سه چهار ماهه را به داخل سلول پرت کرد در حالی از شدت گرسنگی در حال مرگ بود.»

نمی‌دانم چرا در این حالت به یاد این جمله از آبراهام بومبا، بازمانده تربلینکا در فیلم شوآ ساخته کلود لانزمن می‌افتم:

«ما وحشت کرده بودیم

پرسیدیم:

ـ سر زن و بچه‌های ما چه آمده؟

ـ چه زنی؟ چه بچه‌ای؟ دیگر کسی زنده نمانده است.

ـ دیگر کسی زنده نمانده است! اما چگونه آنها را کشتند؟ چگونه یک دفعه این همه آدم را با گاز خفه کردند؟

اما آنها راه و روش خودشان را داشتند...»

***

به‌معنای واقعی کلمه یک نسل‌کشی در تابستان ۶۷اتفاق افتاد. جهان هنوز به یاد دارد که در جریان جنگ جهانی دوم نازیها نزدیک به ۵میلیون و هفتصدهزار زن و مرد و کودک را در اردوگاههای آشویتس، بیرکناو، مایدانک، خلمنو، بلزک، سوبیبور، تربلینکا قتل‌عام کردند. اسم این نسل‌کشی «هولوکاست» نام گرفت. آن گرنبرگ، تاریخدان فرانسوی در کتاب خود به نام «هولوکاست، فاجعه‌یی فراموش ناشدنی» به تجزیه و تحلیل آن نسل‌کشی پرداخته است.

با شنیدن لحن بغض‌آلود آن خواهر مجاهد و دیگر شاهدان قتل‌عام، مجاهدان خلق هنگامه حاج حسن و هما جابری در مورد شکنجه‌هایی به نام «قفس» و واحد مسکونی، یک پاراگراف از کتاب «هولوکاست، فاجعه‌ای فراموش ناشدنی» در ذهنم تداعی می‌شود:

«مأموران اس اس، مسافران را پس از پیاده کردن از واگنهای مخصوص حمل حیوانات، در سکوی بیرکناو، نفراتی را که برای کار مستعد تشخیص می‌دهند از دیگران جدا می‌کنند، سرهایشان را می‌تراشند و روی مچ دستشان یک شماره را خالکوبی می‌کنند. آنان از این پس جز این شماره هیچ هویتی نخواهند داشت. سالمندان، بیماران و زنان و کودکان خردسال را تحت عنوان نامستعد برای کار، به حیاط کوره خانه کرماتوآر تا با گاز خفه شده و در کوره‌های آدم سوزی به خاکستر تبدیل گردند.»

...

***

آری کشتار تابستان ۶۷، تکرار هولوکاست با همان میزان از شقاوت اما این بار به دست دستاربندان ریایی بود. با این تفاوت که قربانیان هولوکاست هیچ انتخابی جز مردن نداشتند اما قهرمانان آزادی بین دو گزینه مخیر بودند: «ایستادگی بر مواضع انقلابی خود و پذیرش داوطلبانهٔ مرگ یا زنده ماندن با قبول ذلت و خیانت به آرمانهای انقلابی خود.

آنان با انتخاب مرگ سرخ، شرافت بی‌تنازل یک نام را در تاریخ ایران گواهی دادند؛ «مجاهد خلق»

***

اگر جهان پس از آن نسل‌کشی هولناک توانست از طریق عکس‌هایی که لیلی ژاکوب در آوریل ۱۹۴۵آنها را در اردوگاه دورا پیدا کرد، پی به گوشه‌ای از فاجعه ببرد اما از قتل‌عام ۶۷تصویری در دست نیست. بسیاری از نامها هنوز نامعلوم‌اند و این رسالتی سنگین را بر دوش ما می‌گذارد.

هر کدام از ما در هماوایی با مریم رجوی می‌توانیم عضوی از جنبش دادخواهی باشیم.

نگاه قتل‌عام شدگان تابستان ۶۷هنوز ما را نگران است.

 

ع. طارق

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/108e5c16-96b9-4ef5-9abb-d98f244cb68c"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات