بله، «22بهمن تماشایی» امسال، تماشا داشت؛ تماشا از این جهت که قرار بود نمایش اقتدار و قدرتنمایی حکومتی باشد که بعد از به لرزه درآمدن ارکان آن در جریان قیام فراگیر ملی، به پز حمایت مردم نیاز داشت.
علی خامنهای، که در 19بهمن، در یک دیدار باسمهیی و حکومتی با تعدادی از عوامل خود گفته بود: «22بهمن امسال از آن 22بهمنهای تماشایی خواهد بود». بعد از پایان سیرک تماشایی امسال، بهصورتی عجولانه، خام و نسجیدهیی کسادی این نمایش را «حادثهی بزرگ و خیرهکننده!» نامید و مدعی شد «که به نظر محاسبهگران دقیق، از سالهای پیش پرجمعیتتر و پرشورتر بوده است!». حادثهی بزرگ نمایی این شوی حکومتی در حالی بود که برخی رسانههای حکومتی نیز امسال ادعای شرکت میلیونی مردم در تظاهرات فرمایشی 22بهمن را نداشتند.
در سخنرانی حسن روحانی آشکارا عنوان شد «در قطار انقلاب مسافران فراوانی بودند. برخیها خودشان خواستند از قطار انقلاب پیاده شوند و برخی را هم از قطار انقلاب پیاده کردیم که میتوانستیم پیاده نکنیم».
کیهان شریعتمداری نیز در یادداشت روز خود تحت عنوان «شکوه و شکوه 22بهمن، به کسادی و از رونق افتادن محسوس این نمایش حکومتی اقرار کرد و نوشت:
«عدهیی از مردم که در تظاهرات دیروز نبودند بهطور طبیعی امکان حضور پیدا نکردهاند و از این رو نمیتوان همه غائبین مراسم بسیار باشکوه دیروز را دلزدگان از نظام و روند آن دانست اما بدون شک عدهیی از متن مردم که دیروز غایب بودند و البته تعدادشان زیاد نبود، از روند کشور و آنچه در ذیل واژه «نظام سیاسی» میشناسند، رضایت ندارند و عدهیی هم وضع فعلی را انحراف از روند اولیه انقلاب اسلامی و مطالبات اولیه مردم از رهبران انقلاب به حساب میآورند».
تا اینجای کار به علی خامنهای میگوید: یک سوتی! کجا «حادثهی بزرگ و خیرهکننده!» بود و کجا از سالهای پیش پرجمعیتتر و پرشورتر؟!
آن همه صادر کردن بخشنامه و تهدید و اجبار و نیز وعده و وعید و استفاده از ترفند راهپیمایی خانوادگی، دادن صبحانه، توزیع آش و کیک و ساندیس مجانی، اهدای سیمکارت و کارت هدیه، انجام آزمایش قند خون مجانی، زیر پوشش بیمه قرار دادن شرکتکنندگان در نمایش، تا سقف 200میلیون ریال، در برابر فوت یا نقص عضو، انتقال اجباری کودکان مدرسه به راهپیمایی و پخش نان روغنی در بین آنها برای نگاهداشتنشان در خیابان، اختصاص خطوط مترو و اتوبوس مجانی و حتی اصلاح رایگان موی سر، توزیع گستردهی برنج در میان کارکنان ایران خودرو، آوردن عوامل برون مرزی نظام برای ایجاد سیاهی لشگر و تا ردیف کردن نیروهای سپاه پاسداران و بسیج و انتظامی و تمام مقامات ریز و درشت نظام به صحنه با محافظان و اعضای خانوادهی آنها... نتیجهاش سیرکی شد که الحق و الانصاف تماشایی بود؛ میشد در وجنات آن افلاس و فلاکت یک نظام خارج از رده و فرتوت را تماشا کرد. تماشاگران آن فقط ملت ایران نبودند، دنیا نیز آن را تماشا کرد.
یک واقعیت در حرف علی خامنهای وجود داشت و آن این بود که امسال وجه تماشایی نمایش بیشتر بود. استفاده از ماسک و رنگ و لعاب، دلقک و ادا و اطوار و طمطراق، بیش از سالهای گذشته بود.
جالب توجه اینکه بعد از این نمایش فرمایشی! مهرههای رژیم برای روحیه دادن به هم، اسم سی ونهمین گردهمایی فرمایشی را «جشن چهل سالگی انقلاب!» گذاشتند تا بگویند: «خدا را شکر که هنوز سرنگون نشدهایم» اما بهرغم این دلخوشککها، دو قدم آن طرفتر در تناقضی لاینحل گیر میکنند و اینگونه آن را بروز میدهند:
«در جشن بلوغ انقلاب اسلامی، مردم رسماًًًً و علناً خشم و انزجار خود را از تبعیض، رانت خواری، فساد، اختلاس، دریافتهای تبعیضآمیز نجومی، اشرافیگری، سوءمدیریت، غربگرایی، مرعوب شدن در برابر دشمن، تحریف راه امام و انقلاب، سادهاندیشی نسبت به دشمن، فرصتسوزیها و... از یکسو و عشق به انقلاب اسلامی، حفظ وحدت و انسجام ملی، حفاظت از آرمانهای انقلاب، بازگشت به سیره انقلابی حضرت امام خمینی سلامالله علیه و ضرورت سرعت بخشی به حل مشکلات اقتصادی مردم را به مسئولان خود گوشزد کردند».
یعنی همان اقلیت شرکت کننده در سیرک هم از نظام ناراضی بودند.
بالاخره قسم حضرت عباس را باور کنیم یا دم خروس را؟