بر اثر حمله آمریکا به عراق و در خلاء قدرت ناشی از سقوط رژیم پیشین در این کشور و نفوذ نظام آخوندی، انواع و اقسام مزدوران آخوند و غیر آخوند در عراق وارد صحنه شدند که از جمله آنها مقتدی صدر بود. وی از جمله نفراتی بود که بهمانند سایر مزدوران رژیم، از ابتدا چهره واقعیاش در وابستگی به نظام آخوندی برجسته نبود.
وی در عین اینکه در واقع مجری اوامر ولایی خامنهای بود، اما در حیات سیاسی- اجتماعیاش به نوعی زندگی دوزیستی روی آورد که در عین سرباز ولایی بودنش، ژست اپوزیسیون هم در جامعهٔ عراق میگرفت.
مهرهٔ در آب خیساندهٔ ولایت
قیامکنندگان عراقی بهوضوح از بیاعتمادی و بیزاریشان از احزاب و گروههای فاسد حاکم در دو دههٔ اخیر سخن گفته و خواستار خلع ید از تمامی این عناصر تحت فرمان حکومت آخوندی شده و بر آن پافشاری کردهاند. در این میان آخوند مقتدی صدر علیرغم اینکه همهٔ نفرات اطراف خودش را در همین سیستم حکومتی در پارلمان و سیستم فاسد حکومتی عراق نفوذ داده و حتی در همین پارلمان دارای اکثریت هم هست. با اپوزیسیون نمایی مضحک، از فساد در حکومت انتقاد میکرد تا همزمان با اهرم قدرت، ضمن عوامفریبی، کنترل صحنهٔ اجتماعی را هم در دست داشته باشد. او مهرهٔ بود که خامنهای برای روز مبادای عراق در آب خیسانده بود.
اقدامات شیادانهٔ وی در فریب برخی سطوح جامعهٔ سنتی عراق البته بیتاثیر هم نبود، اما قیامکنندگان هوشیار عراقی که شاهد سفرهای ثابت این آخوند به قم و تهران بودند، خوب میدانستند که به همراهیهای ظاهری وی در هنگام بازگشت به عراق و ظهور ناگهانیاش در صفوف معترضان نمیتوان اعتماد کرد. این گرگ در پوستین میش را شناختهبودند.
هلاکت سلیمانی، کاغذ تورنسل
آنچه که صحنه را بهشدت برای آخوند دودوزه باز به هم زد و به ناچار پوستین را کنار گذاشت، هلاکت ابر تروریست منطقه، یعنی پاسدار سلیمانی بود.
خاطرنشان میشود که رهبر مقاومت، آقای مسعود رجوی در پیام ۳دی ۹۸ خود بعد از هلاکت قاسم سیلمانی گفت: گفت: «فتوای رذیلانه مقتدی صدر که طلبه بیسوادی بیش نیست در مورد قتل مجاهدین به دستور خامنهای در ۱۹فروردین سال ۱۳۹۰ را نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم. انقلابیون عراق باید سیاستمداران قراضه و اسقاطی برجهیده از بمبهای کنار جادهای آخوندهای حاکم بر ایران را جارو و عراق را از لوث وجود آنان تطهیر کنند. هلاکت قاسم سلیمانی تنظیم کننده مرزهای دوست و دشمن در منطقه است. کسانی که با رژیم و قاسم سلیمانی هستند ماهیت ارتجاعی خود را برملا میکنند و نیروهای میرا و محوشونده هستند».
چندی از این پیشبینی هوشمندانه نگذشته بود که این مرزبندی بهدرستی عمل کرد. اینجا نقطهٔ کنار زده شدن نقاب از روی چهرهٔ این مهرهٔ خیسانده نظام بود.
سوزش مضاعف از پس زده شدن تاریخی
اما جوانان انقلابی عراق با هوشیاری قابل تحسینی، نه فریب ژست این آخوند را خوردند و نه در بازی انحرافی وی شرکت جستند. نتیجه آنکه فراخوانهای شداد و غلاظ وی به تظاهرات چند میلیونی در عراق برای اخراج آمریکا، مفتضح و بیثمر گشت و خواستهٔ معترضان مبنی بر اخراج اشغالگر واقعی در عراق با شعار «ایران برهبره» دوباره به گوش جهانیان رسید. این امر به مذاق آخوند «پوپولیست» خوش نیآمد و با فرمان بیرون کشیدن نیروهایش از میادین اعتراضی، به اهرم سرکوب قیامکنندگان تبدیل شد.
تبدیل شدن معترض دروغین به نیروی سرکوبگر
انتقامکشی از معترضان بیدفاع عراقی پس از شکست خفتبار این آخوند شروع شد. توحش به جایی رسید که خودش هم فکر نمیکرد روزی با آن مواجه شود. فضیحت آنقدر بالا گرفت که مرجع مذهبی عالی عراق، آقای سیستانی سرکوب مردم معترض در تظاهرات را، طی موضعگیری نمایندهاش در نماز جمعهٔ کربلا، محکوم کرد.
در اثر مقاومت مردمی، آخوند صدر کمی دست و پای خودش را جمع کرد. اگر چه همچنان با نیروهای موسوم به کلاهآبی عملاً در سرکوب و جنایتهای آشکار و نهان دست داشت، اما فشار رفتهرفته بر وی بیشتر شد تا جایی که نهایتاً در توئیترش در ۲۲بهمن۹۸ به ناچار اعلام کرد نیروهای کلاه آبی را منحل میکند.
این عقبنشینی ناگزیر پس از آن صورت گرفت که طی چند روز اخیر چندین نفر از مردم عراق در تظاهرات ضد انتصاب «محمد توفیقعلاوی» به نخست وزیری، توسط نیروهای تحت فرمان صدر کشته شدند. اما موضوع برجستهای که در این میان جهانی شد و صحنهای بدیع و شگفت در سپهر سیاسی اجتماعی عراق خلق کرد، مشارکت گسترده زنان عراقی در تظاهرات ضدحکومت فاسد عراق بود.
تظاهرات زنان عراقی و شکست ولایت معاشان
زنان فعال عراقی از ابتدای تظاهرات نقشی فعال در این جنبش داشتهاند اما شهادت سه بانوی عراقی در ترورهای وحشیانه توسط حکومت تحتامر ولایت، آنان را بیشازپیش به میدان آورد. آنان با فراخوان کمیتهٴ برگزاری انقلاب اکتبر، به تظاهرات گستردهیی در ۲۴بهمن ۹۸ در بغداد و استانهای میسان، ذیقار، بصره و بابل پیوستند. این تظاهرات بزرگ در واکنش به اظهارات سخیفانهٔ آخوند مقتدی صدر بود که به سبک اربابان خود در قم و تهران، خواستار جداسازی میدانهای تحصن زنان و مردان شده بود.
بر روزی برخی پلاکاردهای آنان نوشته شده بود:
«بزرگترین شعائر خدا مراسم حج است که زن و مردم مختلط هستند.
اگر زینب به همراه حسین نبود چه کسی بعد از او نبرد اصلاح را در راستای تکامل انقلاب، رهبری میکرد.
تو با مهمات و من با سرسختی و پایداری».
این تظاهرات یک تودهنی دیگری به این «طلبهٔ بیسواد» و خامنهای نشان بود که بیدنده و ترمز هر بار برگهای جدیدی از واپسگرایی و توحش رو میکند. اقدامات او بر علیه تظاهرات مردمی تاکنون منجر به آزاد شدن انرژی عظیمی شده است که نتایج درازمدت و استراتژیک آن، بیشک به زیان نظام آخوندی در عراق منجر خواهد شد.
شاید یکی از مسائلی که در این پروسه در تاریخ ثبت شود، سقوط آخوندی بود که مدتی فریبکارانه تلاش کرد که چهره ضدمردمیاش را بپوشاند، اما مزدوری نظام پلید آخوندی آنقدر کثیف است که نمیتواند پشتپرده بماند و لاجرم در برابر قیام مردم عراق علیه نظام فاشیستی ولایت فقیه این پرده در افتاد و خوی سفاک این جانور برملا شد.
نتیجه آنکه قطار قیام مردمی در عراق اکنون با موتوری بسا پرتوانتر از پیش در حال حرکت است و این آخوند رسوا، مقتدی صدر است که از آن بیرون انداخته شده است.
مردم عراق اکنون در همان مسیری قدم برمیدارند که مردم ایران در نابودی رژیم ولایت فقیه در پیش گرفتهاند. سیر تحولات آینده قطعاً بیش از پیش، به نفع مردم چهره این مزدوران را افشا خواهد کرد.