شب بعد از شام آمدم سیما را نگاه کردم دیدم مجتبی شادباش از حوادث ۱۹فرودین سال ۹۰ و جنایتهایی که مزدوران عراقی خمینی انجام داده بودند صحبت میکرد. چندین بار گفت کاش میشد صحنه این جنایتها را ثبت و ضبط کرد. از لحظاتی صحبت کرد که مزدوران داشتند او را بهعنوان یکی از شهدای اشرف وارد سردخانه میکردند ولی یک پزشک شریف عراقی متوجه شد و او را نجات داد.
میگفت کاش میشد این صحنهها را ضبط کنیم. درست است در تمامی صحنهها و جنایتهایی که صورت گرفت دوربین نبود که فیلمبرداری کند ولی همان فیلمهایی که بعداً به رسانههای معتبر جهان داده شد هم بازتاب نداشت چرا که رسالت آنها دفاع از مردم ایران و فرزندان رشیدشان در اشرف نبود. سیاست دلجویی از رژیم و کنارآمدن با آن که مقاومت ایران آن را با عنوان «سیاست مماشات» افشا و نزد افکار عمومی رسوا کرد، در آن هنگام سیاست مسلط قدرتهای جهانی بود. تنها یک رسانه صحنههای حماسه و رزم مجاهدین را فریاد زد و آن سیمای آزادی بود. اگر سیمای آزادی نبود که صحنههای تکاندهنده کشتار قهرمانترین قهرمانان ایران را به جهان عرضه کند، بیشک جنایتکاران کشتارشان میکردند و مماشاتگران چشم میبستند و تنها به سودهای سرشاری اهمیت میدادند که از معامله با رژیم آخوندی به جیبهایشان سرازیر میشد. به این دلیل است که ایرانیان آزاده امروز برای همیاری با سیمای آزادی در گوشه و کنار جهان صف کشیدهاند تا هر مبلغی که در توانشان است را به این رسانه ملی و مردمی تقدیم کنند.
صحبتهای مجتبی شادباش که تمام شد نوبت مهران، یک ایرانی شریف ساکن اتریش، رسید. او صحبتش با مجتبی شادباش و حمید خادمی و احمد عارفنیا را با این عبارت شروع کرد: «۳گرد دلیر، خیلی خوشحالم که به شما وصل شدم و از صحبتهای مجاهدین قهرمان لذت بردم،.
او ادامه داد: «بهیاد خاطرات سالهای پیش افتادم که هر بار که مزدوران رژیم ایران به شما حمله میکردند نگران میشدیم با چشمهای اشکآلود و بغض در گلو در جلوی سفارت آمریکا تظاهرات میکردیم. دوران سختی بود خدا را شکر که آن دوران را پشت سر گذاشتیم و به یمن رهبری درخشان برادر مسعود و خواهر مریم و دلاوریهای مجاهدین در مرحله تهاجم و سرنگونی قرار گرفتیم».
او تراوشهای پاک قلبش را خطاب به سیمای آزادی با این اشعار توصیف کرد:
تو طنین پرشکوه ایستادگی یک خلقی
در آستانه دگردیسی تاریخیاش
تو تلألو گرم مهر تابانی در دلسردیهای امید در زمستان
تو فریاد تلخ و تند مظلومان میهنم بر سر دورهنشینان میزهای مماشات
تو حامل فرمان آتشی
از آن بزرگ همیشه عاشق
برای هزار کانون شورشی
و پاسخ آتشین هزار اشرفی
شرارههای فرود آمده بر جرثومههای رذالت و پستی
و تو نوید پایان شب سیاهی که در قدوم مهر تابان انقلاب چارهای جز محو و نیستی ندارد
ترا با نثار هر آنچه دارم گرامی میدارم
ای عزیزتر از جان
البته که مهران درست میگوید... امروز مردم ایران در شهرها و استانهای ایران تظاهرات میکنند و حقوقی که در ۴۰سال حاکمیت رژیم ولایت فقیه پایمال شده را مطالبه میکنند. دوران تهاجم به رژیم مفلوک آخوندها شروع شده. زبان گویای این دوران، سیمای آزادی، پژواک خروش میلیونها ایرانی بپاخاستهای است که دیگر رژیم حاکم را نمیخواهد.