عنوانها و مطالب روزنامههای رژیم در روز شنبه چهاردهم اردیبهشت انعکاس دهندهٔ بحرانهای داخلی، منطقهیی و بینالمللی نظام اند.
ابرار: تخت روانچی: موشکهای ایران قابل مذاکره نیست
ابرار اقتصادی: مردم طاقت گرانی بیشتر را ندارند
بشارت نو: مشکلات فرهنگیان همچنان لاینحل باقی مانده است – روزگار دشوار معلمان
سایه: ظریف، درگیری نظامی با آمریکا را بعید دانست
کارون: دغدغههای پایان ناپذیر معلمان
مردمسالاری: فرشاد مومنی: تصمیمهای جلسه سران قوا از سوی کارشناسان کنترل شود
اعتراف به شکست دولت در گرانی بنزین در روزنامههای هر دو باند دیده میشود:
جمهوری اسلامی: نکند خدای ناکرده برای برخی راه افتادن این ماجرا (اعلام نرخ جدید و سپس عقبنشینی از آن) بهمثابه یک تست اجتماعی به حساب میآمد، آزمایشی از رفتار شناسی مردم در مواجهه با مشکلات مشابه واقعی؟ که اگر چنین باشد باید بر این بیتدبیری تأسف خورد.
وطن امروز: چرا دولت از تصمیمی که درباره بنزین گرفته بود عقبنشینی کرد و از پذیرفتن مسئولیت آن فرار کرد؟ مسئولان و عوامل دولت به گمانهزنیها دامن زدند و هنوز مشخص نیست دولت با چه هدفی قصد داشته جامعه را بیازماید. واکنش مردم به سهمیهبندی کاملا قابل پیشبینی است و اگر دولت قصد داشت میزان تحمل جامعه را بسنجد، اصلاً لازم نبود چنین شیطنت رسانهیی را انجام دهد.
روزنامههای هر دو باند حاکم نسبت به وضعیت کارگران و معلمان هشدار دادهاند:
وطن امروز: قواعدی در داخل کشور به اجرا درآمده که سبب شده درآمد کارگر به میزان زیادی کاهش یابد. یکی از این عوامل، حق بیمه پرداختی کارگران است. با وجود افزایش پرداختی کارگران بهعنوان حق بیمه، تغییری در خدمات بیمهای دریافتی کارگر، ایجاد نشده است و حتی کیفیت خدمات بیمه تأمین اجتماعی کاهش نیز یافته است.
همدلی: آموزش و پرورش با سیاستهای نئولیبرالی خود، روزبهروز آتش خشم معلمین را شعلهورتر میسازد،
حتی سیاستهای نئولیبرالی هم در هیچ کشوری اینقدر شلخته و افسارگسیخته نیست... موضوعی که نیروهای امنیتی باید به آن توجه کنند این است که سیاستهای آموزش و پرورش به تدریج موجب انتقال معلمان از قشر متوسط به قشر فقیر جامعه میشود و این موضوع به مرور زمان باعث شکلگیری یک اتحاد فراگیر بین معلمان و کارگران خواهد شد و همه میدانند که چنین اتحادی ممکن است به چه مسیرهای خطرناکی ختم شود.
رسالت: همه میدانند بهبود وضعیت معیشت و پرداخت حقوقی بالاتر از خط فقر، مهمترین خواسته صنفی فرهنگیان بهشمار میرود. حقوق آنان کفاف حداقلهای زندگی را هم نمیدهد و ناگزیرند به شغلهای دوم و سوم رو بیاورند. اگر فرض بگیریم بهطور میانگین حقوق فرهنگیان ماهانه حدود دو میلیون و پانصد تا ۳میلیون تومان باشد، با دلار ۱۰تا ۱۲هزار تومانی، به رقم سه هزار تا سه هزار و ۶۰۰دلار در سال میرسیم حال آن که حقوق یک آموزگار در «اوگاندا» چهار هزار و ۳۰۰دلار است!... مطالبهگریهای گسترده فرهنگیان در زمینه حقوق و مزایا تاکنون ثمربخش نبوده.
در روزنامههای باند روحانی با یادآوری شرایط بغرنج نظام ضرورت مذاکره جویی و تقسیم سهم با باندهای مغلوب درون نظام توصیه شده است:
ابتکار: راه مذاکره با آمریکا بسته است، راه مذاکره با ملت که باز است. دربهای قدرت را به روی همه ایرانیان دلسوز و متعهد باز کنیم و حلقههای خودی را فراختر کنیم.
جهان صنعت: اگر چه ممکن است محاجات و ادله این نهادهای موازی در مذاکره با آمریکا معطوف به حقیقت و واقعیت باشد، اما با توجه به تیرگی فزاینده و تزاید بحران در روابط تهران- واشنگتن و همچنین شرایطی که کشور در آن قرار دارد، روا نیست و نباید درهای مذاکره با آمریکا را بسته نگه داشت.
اذعان به اوضاع وخیم اقتصادی – اجتماعی و بیثمری باید درمانیها در روزنامههای هر دو باند حاکم دیده میشود:
وطن امروز: اشکنه گرانترین غذای سال شد!
آرمان: سخن گفتن از «باید»هایی که عامل و مخاطب آنها مشخص نیست، هیچ سودی ندارد. مهمتر آن است که فراتر از «باید»ها درباره آنچه باید تغییر کند هیچ سخنی گفته نمیشود.
جهان صنعت: روزی که دولت با چاپ اسکناس بهدنبال کسری بودجه خود بود باید فکری هم برای چنین روزی میکرد. امروز با افزایش نقدینگی در جامعه پولهای سرگردان به سمت بازارهای غیرمولد میرود که این افسارگسیختگی حاصل بیتدبیری و عدم آیندهنگری دولت است نه دخالت خارجیها.
جمهوری اسلامی: ، با بیان اینکه افزایش یا کاهش تحمل مردم بستگی به باور مردم دارد، گفت: اگر مردم باورشان این باشد که بخشی از نظام این مشکلات را درست کرده است، دچار خشم و پرخاشگری شده، هزینه نظام بالا میرود و در برابر مسئولان قرار میگیرند و نظام در خطر قرار میگیرد.