«تاریخ عالم نشان نمیدهد که یکی از افراد مملکت، به وطن خود در یک معامله، ۱۶ بیلیون و ۱۲۸ میلیون ریال ضرر زده باشد.
شاید مادر روزگار دیگر نزاید کسی را که به بیگانه چنین خدمتی کند!»
(سخنان دکتر مصدق در مجلس چهاردهم درباره خیانت رضاشاه به ایران)
همکاسگی شاه و شیخ
سلسله جنایتها و خیانتهای خمینی و خامنهای و دودمان نحس عمامهداران به مردم ایران باعث شده است که بقایای سلطنت مدفون به فکر سفیدسازی از پهلویها (پدر و پسر) بیفتند و در همکاسگی با اتاق فکر اطلاعات آخوندی درصدد پارازیتاندازی در انقلاب دموکراتیک مردم ایران برآیند. آنها با اهانت آشکار به مردم ایران و نسل استثنایی انقلاب۵۷ مینویسند:
«رضاشاه و پسرش یک سوءتفاهم در تاریخ ایرانزمین بودند! آنها ملتی را دویست سال به جلو پرتاب کردند که به هزار و چهارصد سال پیش تعلق داشتند!»
یا
او (رضا خان میرپنج) «ویرانهای تحویل گرفت و آبادانی به نام ایران تحویل داد و بسیار وطنپرست بوده است»!
واقعیت چیست؟
ادعای آبادسازی ایران از جانب پهلویها همانقدر پذیرفتنی است که ادعای تبدیل کردن ایران به بهشت روی زمین از طرف آخوندها و مجانی کردن آب و برق و... اگر نسلهای کنونی ایران در زمان شاه و پدرش نبودهاند، سلطنت مطلقه فقیه را به چشم دیدهاند و میتوانند از روی آن موهبات سلطنت را ببینند.
جنایتها و خیانتهای رضاشاه به ایران شایان نوشتارهای متعدد است. آنچه در این مقاله مورد بحث قرار میگیرد، فقط مربوط به خیانت رضا شاه به ایران و ایرانیان پیرامون قراردادهای نفتی است.
تاریخچه ایلغار منابع نفتی ایران
در سال ۱۸۷۲ (۱۲۵۱شمسی)، ناصرالدینشاه قاجار قراردادی با یک تاجر آلمانیتبار انگلیسی به نام «بارون ژولیوس دو رویتر» امضاء کرد که به موجب آن امتیاز استخراج نفت ایران به این تاجر واگذار میشد. این قرارداد با مخالفت شدید مردم ایران و نیز روسیه تزاری مواجه شد، چرا که منافع روسیه با این قرارداد در تضاد بود. البته، این قرارداد هرگز به مرحله اجرا نرسید و با فشارهای مردمی و خارجی لغو شد.
قرارداد دارسی
در سال ۱۹۰۱ (۱۲۸۰شمسی) دولت وقت ایران بار دیگر با فشاری از سوی استعمارگران اروپایی، به قرارداد دیگری تن داد. این قرارداد، امتیاز ۶۰ ساله، استخراج، حمل، تصفیه و فروش نفت جنوب ایران را به فردی به نام «ویلیام ناکس دارسی» واگذار کرد. مظفرالدینشاه این قرارداد را امضا کرد که بهموجب آن، شرکت از مالیات و گمرک معاف بود و دولت ایران امنیت آن را تضمین میکرد. دارسی متعهد شده بود که سالیانه مبلغ ۲۰هزار لیره وجه نقد و معادل این مبلغ از سهام شرکت و نیز ۱۶درصد از منافع خالص حاصل از درآمد نفت را به دولت ایران پرداخت کند، اما در عمل، بیش از ۱۳ درصد آن، آنهم با تأخیر، به ایران داده نشد و در اختیار درباریان و وابستگان استعمار قرار گرفت.
شرکت نفت ایران و انگلیس
در سال ۱۹۰۸، اولین چاه نفت در مسجدسلیمان کشف شد. در ۱۹۰۹، شرکت نفت ایران و انگلیس تأسیس شد و در ۱۹۱۳ صادرات نفت آغاز گردید. از ۱۹۱۴، دولت انگلیس با در اختیار داشتن ۵۶ درصد سهام، کنترل این شرکت را به دست گرفت و با خرید نفت ایران به بهایی ناچیز، سود کلانی برد.
پس از انقلاب مشروطه، مجلس امتیازات استعماری را رد کرد، اما شرکت ایران و انگلیس همچنان از پرداخت حق ایران طفره میرفت. با وجود قراردادهای پیشنهادی بهتر از سوی شرکتهای دیگر، ایران بهدلیل نفوذ انگلیس قادر به فسخ این قرارداد نبود.
زمینهسازی برای یک قرارداد جدید
با گذشت حدود ۳۰ سال از قرارداد دارسی، شرایط تغییر کرده بود. دولت انگلیس و ایران، هر یک با اهداف خود، خواهان اصلاح این قرارداد بودند. ایران بهدلیل مقایسه با قراردادهای جدید جهانی، خود را زیانکار میدید، در حالیکه مردم نیز به ماهیت استعماری شرکت نفت پی برده و اعتراضات گستردهیی شکل گرفته بود. این شرکت، که از اعتبار قانونی برخوردار نبود، هر زمان ممکن بود با تصمیم دولت ایران لغو شود. علاوه بر این، تقریباً نیمی از مدت امتیاز دارسی سپری شده بود و مشاوران شرکت از پیش به دولت انگلیس توصیه کرده بودند که بهدلیل اهمیت نفت ایران، مدت امتیاز تمدید شود.
طبق قرارداد دارسی، ایران باید در منافع سایر شرکتهای مرتبط نیز شریک میشد، اما انگلیسها از اجرای این تعهد سرباز میزدند و در طول این مدت، هیچ مبلغی به ایران پرداخت نکرده بودند. باینحال، لغو یک قرارداد ۶۰ ساله و جایگزینی آن با توافقی جدید، نیاز به بسترسازی مناسب داشت. پس از کودتای ۱۹۲۱ (۱۲۹۹شمسی) و روی کار آمدن دیکتاتوری رضاشاه، که مانع از ورود نمایندگان واقعی مردم به مجلس شد، انگلیس فرصت را برای تغییر قرارداد به سود خود مناسب دید؛ ولی پیش از آن، لازم بود که دولت ایران بهظاهر خود را معترض نشان دهد. جالب آنکه نخستین اعتراضات از سوی عوامل انگلیس که در جریان کودتا به قدرت رسیده بودند، مطرح شد. شرکت نفت نیز این نارضایتی را دامن زد.
در سال ۱۹۳۲ (۱۳۱۱ شمسی)، شرکت نفت به دولت ایران اطلاع داد که بهدلیل کاهش قیمت نفت ناشی از بحران اقتصادی دهه ۱۹۳۰ و رقابت شوروی، حقالامتیاز سال ۱۹۳۱ تنها ۳۰هزار و ۶۷۸ لیره خواهد بود؛ این در حالی بود که سهم ایران از ۱۹۱۵ تا ۱۹۲۰ حدود یک میلیون لیره و از ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۱ بین نیم تا بیش از یک میلیون لیره متغیر بود. در همان سال، شرکت یک میلیون لیره مالیات به خزانه دولت انگلیس پرداخت کرد، اما ایران را از سهم واقعی خود محروم ساخت.
قرارداد نفتی ۱۹۳۳ (۱۳۱۲ شمسی)
شرایطی که شرکت نفت انتظار داشت، اکنون فراهم شده بود. رضاشاه با به آتش کشیدن سند قرار داد دارسی عملاً امکان اقامه دعوا از طرف ایران را منتفی کرد همچنانکه عملاً امکان دریافت سهم به تعویق افتاده ایران را از بین برد و آن قرارداد ننگین را -که باید لغو میشد- برای یک دوره ۳۲ ساله تمدید کرد.
دولت ایران، به دستور رضاشاه، در ۶ آذر ۱۳۱۱ اعلام کرد که امتیازنامه دارسی ملغی است و در صورت تأمین منافع ایران، آماده مذاکره برای قرارداد جدید است. دولت انگلیس نیز با ارجاع پرونده به جامعه ملل و صدور حکم مبنی بر انجام مذاکره و تمدید قرارداد، از موضعی بالاتر وارد گفتگو شد.
در این شرایط، شرکت نفت با بهرهگیری از حاکمیت دیکتاتوری رضاشاه، در ۷ خرداد ۱۳۱۲ (۱۹۳۳ میلادی)، قراردادی جدید به مدت ۶۰ سال بر ایران تحمیل کرد. این توافق، علاوه بر تأمین منافع طولانیمدت انگلیس، تهدید ناشی از رسوایی قرارداد دارسی را نیز از بین برد.
فریبکاری استعماری در قرارداد ۱۹۳۳
اگر چه قرارداد جدید در ظاهر سهم ایران از درآمد نفت را افزایش داده بود، اما مفاد آن بهگونهیی تنظیم شده بود که پس از ۱۸ سال، درآمد دولت ایران از عواید نفت به نصف آنچه در صورت ادامه قرارداد دارسی میتوانست باشد، کاهش مییافت. بدین ترتیب، یکی از استعماریترین قراردادها با امضای افرادی چون سید حسن تقیزاده، وزیر دارایی وقت، نهایی شد. تقیزاده بعدها، زمانی که رئیس مجلس سنا در دوره پانزدهم شد، بهصراحت اعتراف کرد: «آن امضا، چه از سوی من و چه هرکس دیگر، تغییری در آنچه واقع شده و بههرحال رخ میداد، ایجاد نمیکرد... ما چند نفر، بیاختیار، به آن راضی نبودیم و بینهایت آزرده شدیم»
خیانت و وطنفروشی بزرگ رضاشاه
رضاشاه با از بین بردن این سند حقوقی که ایران میتوانست از آن در محاکم بینالمللی استفاده کند، یک خیانت و وطنفروشی بزرگ و بیسابقه را مرتکب شد.
در خاطرات «مخبرالسلطنه» (مهدی قلی هدایت) بهطور دقیق روایت شده است که چگونه تیمور تاش، وزیر وقت نفت، پرونده قرارداد دارسی را در مقابل رضاشاه گذاشت و رضاشاه بدون توجه به حقوق ملت ایران، آن را به آتش کشید.
«شب ششم آذر (۱۳۱۱) تیمور تاش پرونده نفت را به هیأت وزیران آورد. رضاشاه تشریف آوردند و متغیرانه فرمودند: دوسیه نفت چه شد؟ گفته شد حاضر است.
زمستان است. بخاری میسوزد. دوسیه را برداشتند انداختند توی بخاری!»
مصطفی فاتح، معاون شرکت نفت ایران و انگلیس درباره پروندهیی که رضاشاه به آتش انداخت، توضیح داده است:
«در پرونده مزبور، همه نامههای متبادله بین وزیر دربار و شرکت نفت بود. موقعی که نمایندگان دولت خواستند از آن استفاده کرده و بعضی از نامههای شرکت را برای تأیید اظهارات خود در شورای جامعه ملل ارائه دهند، هیأت ایرانی ملاحظه کردند که اسناد مهمی را از دست دادهاند»
تحلیلی بر خائنان نفتی ایران
یکی از نکات جالب در این تاریخ، نظر «لرد کدمن»، رئیس هیأتمدیره شرکت نفت ایران و انگلیس است که در خاطرات خود به پذیرایی مهربانانه رضاشاه از نمایندگان انگلیسی اشاره کرده است. وی میگوید: «رضا شاه با نهایت مهربانی ما را پذیرفت و بعد از استماع طرفین، دستور داد که حقالامتیاز را به ۴ شلینگ در هر تن کاهش دهند و تمدید امتیاز قرارداد را نیز پذیرفت».
این سخنان نشاندهنده رابطه گرم و فرودستانه رضاشاه با استعمارگران است، در حالی که در داخل کشور، او به سرکوب مردم و نقض حقوق آنان پرداخته بود.
تقیزاده، امضا کننده همان قرارداد ننگین، در مجلس پانزدهم بهشدت از این قرارداد انتقاد کرد و آن را موجب لعن آیندگان دانست. با این حال، در آن زمان حکومت با تبلیغات گسترده تلاش کرد تا این قرارداد را پیروزی بزرگ و دستاوردی ملی بهتصویر بکشد، اما واقعیت این بود که این اقدام نه تنها دستاوردی برای ملت ایران نداشت، بلکه منابع طبیعی کشور را به مدت ۳۲ سال دیگر به غارت سپرد.
دکتر محمد مصدق و افشای قرارداد نفتی رضاشاه
در تاریخ معاصر ایران، دکتر محمد مصدق بهعنوان یکی از برجستهترین شخصیتهای ملی و مدافع استقلال کشور شناخته میشود. یکی از مهمترین موضوعاتی که مصدق در آن دوران به افشای آن پرداخته، قرارداد نفتی رضاشاه و آثار و تبعات آن برای کشور بود.
مصدق در سال ۱۳۲۳، زمانی که نماینده اول تهران در مجلس شورای ملی بود، در نطقهایی که در مجلس ایراد کرد، پرده از خیانتهای رضاشاه در تمدید قرارداد دارسی برداشت. او گفت:
«اگر امتیاز دارسی تمدید نشده بود، در سال ۱۹۶۱ به بعد دولت نه تنها به صدی ۱۶عایدات حق داشت، بلکه صدی صد عایدات حق دولت بود... بنابراین، صدی ۸۴ از عایدات که در ۱۹۶۱ حق دولت میشود، بر طبق قرارداد جدید، کمپانی آن را تا ۳۲ سال دیگر میبرد. صد و بیست و شش میلیون لیره انگلیسی از قرار (لیرهای) ۱۲۸ ریال، ۱۶۰۱۲۸۰۰۰۰۰۰ ریال میشود و تاریخ عالم نشان نمیدهد که یکی از افراد مملکت، به وطن خود در یک معامله، ۱۶ بیلیون و ۱۲۸ میلیون ریال ضرر زده باشد. و شاید مادر روزگار دیگر نزاید کسی را که به بیگانه چنین خدمتی کند!
از تمدید مدت، نه تنها دولت از این مبلغ محیرالعقول محروم شد بلکه ۲۰ هزار سهمی که از سهام شرکت دارد، بعد از سال ۱۹۶۱ بلاتکلیف و معلوم نیست که دولت انگلیس که قدرت خود را برای تمدید مدت به کاربرده حاضر شود که از ۱۹۶۱ به بعد باز صاحبان سهام صدی ۸۴ از منافع شرکت را ببرند...»
مصدق همچنین گفته است:
«آن روزی که سیاست یک طرفی بود ۳۲ سال امتیاز نفت جنوب تمدید شد و از روی حداقلی که خود کمپانی برای عایدات دولت معین نمود، متجاوز از ۱۶ بلیون ریال از کیسه ملت رفت و نسلهای آتیه را از چنین عایدات هنگفتی محروم کرد. نسلهای آتیه هر قدر نفرین کنند کم کردهاند».
تأثیر قرارداد نفتی بر استقلال ایران
تمدید قرارداد دارسی بهویژه پس از سال ۱۹۶۱، باعث شد که انگلستان از منابع نفتی ایران بهرهبرداری کند و حتی بخش عمدهیی از این درآمدها را بهعنوان هزینههای استراتژیک خود در ایران مصرف کند. مصدق در این باره گفت که عواید نفت صرف ساخت راهآهنی شد که تنها به نفع انگلستان بود و بهطور مستقیم به تقویت قدرت نظامی این کشور در منطقه کمک میکرد. او همچنین به خرید اسلحه و تجهیزات نظامی که ایران به آنها نیازی نداشت، اشاره کرد و تأکید کرد که این هزینهها نه تنها به ارتقای امنیت کشور کمک نکرد، بلکه برعکس باعث تشدید بحرانها شد.
نگاه مصدق به آینده و تأکید بر مصلحت ایران
دکتر مصدق در سخنرانیهای خود به نسلهای آینده هشدار داد که تاریخ ایران از این خیانتها درس بگیرد و از تکرار چنین اشتباهاتی جلوگیری کند. او تصریح کرد که نسلهای آینده نباید اجازه دهند که منابع طبیعی کشور بهراحتی به استعمارگران واگذار شود و از آنها بهعنوان ابزاری برای سلطهگری استفاده شود. در حقیقت، مصدق با افشای قرارداد نفتی رضاشاه بهطور عمیق به مفاهیم ملیگرایی و استقلال اشاره کرد و خواستار خودکفایی ایران در بهرهبرداری از منابع طبیعی خود شد.
«هرگاه به محاسبه عواید نفت جنوب رجوع کنند معلوم خواهد شد که عواید مزبور منحصراً در راه سیاسی خرج شده است. عواید مزبور به مصرف راهآهن که به تمام معنی استراتژیک و برای ما سرتاپای ضرر است رسید که قبل از احداث آن، بارها نظریات خود را در مجلس شورای ملی گفتم و روزگار هم گفتههای مرا تأیید کرد و همچنین به مصرف خرید اسلحه و مهماتی که ایران به آن احتیاج نداشت رسید، زیرا ما با دول مجاور خیال جنگ نداشتیم که محتاج به آن قدر مهمات شویم و اگر آن مهمات برای ما بود، پس چه شد که در شهریور ۱۳۲۰ از دست ما رفت»
افشاگریهای مصدق یک فرآیند آگاهیبخشی بود که توانست چشمهای بسیاری از ایرانیان را نسبت به بحرانهای اقتصادی و سیاسی که تحت سلطه خارجی در کشور حاکم بود، باز کند. او با جزئیات بسیار دقیق از قرارداد دارسی و قراردادهای مشابه سخن گفت و همگان را از فاجعهیی که در حال وقوع بود، آگاه ساخت.
آب در هاون کوبیدن
این نمونه قابل تأمل تاریخ، ماهیت حقیقی رضاشاه را بهطور عمیق و دقیق نمایان میسازد. فارغ از هر تحلیل و تفسیری، اسناد تاریخی مستند و غیرقابل انکاری در پیش روی ما قرار دارند. ما با پادشاهی روبهرو هستیم که همزمان با تحمیل منافع استعماری به ملت ایران، ثروتهای ملی کشور را به میزان میلیاردها ریال به بیگانگان واگذار میکرد و در عینحال خود و خاندانش از این منابع بهرهبرداری بیرویه میکردند.
تلاشهای بقایای سلطنت مدفون برای چهره پردازی از چنین فردی بهعنوان یک شخصیت ملی، مصداق آب در هاون کوبیدن است. این تلاش که با امدادرسانیهای بیدریغ اتاق فکر اطلاعات آخوندی همراه است، لو رفتهتر از آن است که بتواند شیخ جرار و رسوا را از سرنگونی محتوم نجات داده و انقلاب دموکراتیک مردم ایران را مانند انقلاب ضدسلطنتی دچار انحراف سازد.
«آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت»
منابع:
۱- هدایت مهدیقلی. «خاطرات و خطرات». انتشارات زوار. ۱۳۹۹
۲- فاتح مصطفی. «۵۰ سال نفت ایران». انتشارات علم. ۱۳۹۸
۳- جامی. «گذشته چراغ راه آینده». انتشارات ققنوس. ۱۴۰۲