دولت رئیسی جلاد هنوز یکسالگی خود را پشت سر نگذاشته، اما تقریباً در هیچ تجمع اعتراضی که این روزها در شهرهای سراسر کشور صورت میگیرد، نیست که در آن فریاد «مرگ بر رئیسی» یا «مرگ بر این دولت مردمفریب» و امثالهم، بهآسمان نرسد.
آخوند رئیسی نه فقط در کانون خشم و انزجار و اعتراض مردم بهجان آمده، قرار دارد، بلکه از درون رژیم نیز بهطور فزایندهیی مورد حمله و اعتراض قرار دارد. حملات بهرئیسی، نه تنها از سوی باند مغلوب و رسانههای وابسته بهآنها، بلکه بهطور فزایندهیی از جانب همباندیها و کسانی که تا دیروز از حامیان سینهچاک رئیسی محسوب میشدند نیز صورت میگیرد.
در این زمینه توصیه خامنهای در دیدار با اعضای مجلس ارتجاع (در ۴خرداد ۱۴۰۱) مبنی بر خودداری از حرفهای «پرشور همراه با اعتراض و عصبانیت... در نطقهای میان دستور» نیز مؤثر واقع نشده و در هر جلسهٔ مجلس شاهد فریادهای اعتراض علیه رئیسی و وعدههای تو خالی وی و «دولت ۶کلاسه» اش هستیم.
علت این وضعیت را یکی از اعضای مجلس ارتجاع (آخوند نیکبین) بهروشنی بیان کرد و گفت: «این روزها که ما بهحوزههای انتخابیه مراجعه میکنیم، علیالدوام از مردم داریم ناسزا و نقد و بعضاً نکاتی میشنویم که قابل تأمل است» (جلسهٔ علنی ۲۵خرداد). بنابراین فریادهای «همراه با اعتراض و عصبانیت» اعضای مجلس بازتاب خشم و انزجار مردم و انتقال فشاری است که از پایین و از جامعهٔ در حال انفجار بهآنها وارد میشود و در نهایت بهصورت تشدید بحران در رأس نظام و از جمله تضاد و کشمکش میان دولت رئیسی و مجلس ارتجاع که هر دو دستساز ولیفقیه ارتجاع هستند، بروز و ظهور مییابد.
طنز ماجرا این جاست که خلیفهٔ ارتجاع، دولت و مجلساش را با آن همه رسوایی یکدست کرد تا از پس مهار جامعه برآید، اما اکنون جامعهٔ سراپا شورشی، مهار از کف او ربوده و در «نظام یکدست» شکافهای عمیق پدید آورده است.
بر اثر فشار خردکنندهیی که مستمراً و بهطور فزایندهیی از جانب مردم بهستوه آمده بر رژیم وارد میشود، بهرغم آنکه ولیفقیه ارتجاع، استیضاح وزیران را خط قرمز خود اعلام کرده، مجلس ارتجاع وزیر صمت دولت رئیسی را تا آستانهٔ استیضاح پیش برد و طرفه اینکه همین شرایط، خود خامنهای را واداشت که بهمنظور تسکین شرایط ملتهب کنونی بهبرکناری وزیر کار دولت رئیسی که نماد دولت «جوان و حزباللهی» بود، تن بدهد.
بحران درونی رژیم تنها بهتنش میان مجلس و دولت محدود نمانده و ابعاد آن، بدنهٔ رژیم و هستهٔ سخت سرسپردهترین نیروهای رژیم را نیز فراگرفته است؛ رد پای این بحران را بهوضوح میتوان در اظهارات پاسدار سعید قاسمی سرکردهٔ لباسشخصیهای خامنهای دید.
در جلسهٔ دیدار رئیسی جلاد با گروهی از جماعت پاسداران و لباسشخصیها با عنوان «هستههای جهاد و توسعه» که در حسینیهٔ جماران ترتیب یافته بود، سعید قاسمی که بهنمایندگی از سوی این جماعت خطاب بهرئیسی سخن میگفت، او را آماج طعنه و تعریضهای تحقیرآمیز قرار داد و با بهرخ کشیدن وعدههای پوشالی او از جمله گفت: «توی چابهار گفتید مردم حاشیهنشین هستند توی لاستیک و خانههای لاستیکی هستند، باید تا عید جمع بشود! چرا نشد؟!... توی اندیکا بهدروغ اعلام کردند ۴۰۰واحد آماده کردیم، تحویل دادیم، ببخشید ها! بهآنها گفتم آقا نگید! این مدل دروغگویی مال دولتهای قبل بود! شما ۴تایش را بروید ببینید!».
این اظهارات، بازتاب همان شعارهای «رئیسی دروغگو» در درون رژیم است و از آنجا که رئیسی گماشته بیچون و چرای خامنهای است و خامنهای تمام وزن خود را در کفه رئیسی گذاشته است بنابراین هر حمله و طعنه به رئیسی از هر جانب که باشد به خود خامنهای اصابت میکند. و موقعیت او را بیشازپیش تضعیف میکند