آثار تداوم قیامهای اردیبهشت ۱۴۰۱ به ریشهٔ اصلی بحران ۴۳ سالهٔ ایران رسیده است. این روزها اصل ولایت فقیه و شخص ولیفقیه، در کانون شعارهای مردم ایران قرار گرفته و از طرفی موضوع بحران درون حاکمیت شدهاند. این محصول رشد و اعتلای اعتراضات به مرحله سیاسی و نفی کلیت نظام آخوندی است.
تاریخ سرنگونیِ دیکتاتورها گواهی داده است که هر وقت بحرانهای سیاسی و اجتماعی علیه حاکمیت بالا میگیرند و هدفمند میشوند، آثارشان بلافاصله به درون حکومت میریزد و موجب چالشهای پیدرپی در درون آن میشود.
به نمونهٔ زیر توجه کنید که یک نمایندهٔ سابق مجلس ارتجاع، عطف به قیامهای آخر اردیبهشت امسال، فقط مانده است اسم خامنهای را بیاورد. ناصر قوامی رئیس کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس ششم رژیم:
«ما جرأت بیان علت بهوجود آمدن این مشکلات را نداریم. اگر ما ریشه و علت این مشکلات را بگوییم، گفتههای ما را امنیتی تلقی میکنند و با زور و خشونت با ما رفتار خواهند کرد. شما خبرنگاران هم بخواهید زیاد از این قضایا حرف بزنید به سرنوشت همان کسانی که به زندان افتادند، دچار خواهید شد. هم فعالان سیاسی، هم شما خبرنگاران و هم مردم میدانند که مشکل از کجاست» (سایت دیدهبان ایران، ۲۹اردیبهشت ۱۴۰۱).
آری، مردم ایران دیریست میدانند که ولیفقیه در رأس الیگارشی سیاسی و جغرافیای غارت نشسته است. به همین سبب هم این روزها آماج سرنگونیخواهیِ مردم واقع شده است. به همین دلیل هم این روزها شرایط در همهجای ایران انفجاری شده است. از این رو، رژیم از شهرهای بزرگ مثل تهران، مشهد، تبریز، رشت، اصفهان، اهواز و... وحشت دارد. حاکمیت تمام سرمایه و دارایی سرکوبگریاش را در آمادهباش ۲۴ ساعته برده است تا شهرهای بزرگ را کنترل کند.
بحران بین مردم و حاکمیت، راه به کانون معیشت یعنی نان برده است. بنابراین مسأله به مرگ و زندگی رسیده است. رژیم هیچ مانور سیاسی و اقتصادی با دولت سوگلی ولیفقیه نمیتواند بکند. خودش هم خوب میداند که اکثریت قاطع مردم ایران از تمامیت نظام ملایان عبور کردهاند.
در فضای ملتهب این روزها که قیامها در شهرهای کوچک جریان دارند، حاکمیت آخوندی روی بمب پابهپا میکند تا شاید بتواند از این مرحله رد شود؛ اما قیام «نان» شوخی بردار نیست؛ بهخصوص که این قیام یک کلاهک سیاسی دارد و آن مطالبهٔ آزادی است.
این روزها قیچی اقتصاد و سیاست [یعنی معیشت و آزادی]، رژیم را در بدترین وضعیت، محاصره کردهاند. همبستگی ملی دیگر شهرها با قیامها، اصلیترین عنصر برای برداشتن فشار از روی شهرهای کوچک است.
همبستگی ملی با قیامهای جاری و سیل خروشان آن، تمامیت رژیم را با کل نیروهای سرکوبگرش محاصره خواهد کرد و راه به شکستن طلسم اختناق و حضور و همبستگی ملی میبرد. خصلت قیامهای اخیر این است که به اصل و ریشهٔ بحران ۴۳ سالهٔ ایران انگشت گذاشته و نشانی نابودی آن را میدهد. به همین سبب هم هر چه جمعیت حامی و همبسته با قیامآفرینان بیشتر باشد، از یکطرف راه سرکوب را بهروی گزمگان حکومتی میبندد و کار را برایشان سخت میکند و از طرف دیگر دست بالا داشتن مردم، موجب ترک برداشتن طلسم اختناق و در ادامه، شکستن آن خواهد شد. این است قدرت و نتیجهٔ همبستگی ملی در این مرحله از قیامها.
ایران به مرحلهٔ مهم تعیینتکلیف نهایی با حاکمیت آخوندی رسیده است. تکتک ما در قبال تحول بزرگ به سود آزادی و دموکراسی با شاخص نفی تمامیت حاکمیت ولایت فقیه مسئولیت ملی، میهنی، انسانی و تاریخی داریم. لحظهٔ موعود سالیان، اکنون پیش پای ما است.