ایران در دو سوی «شنیدن» و «نشنیدن»
معاش در ایران چه جایگاهی دارد؟
آیا اکثریت مردم ایران در جنگ با کف زندگی هستند یا در فکر سقف زندگی؟
۲۴ساعت دغدغهٔ معاش داشتن، مفهوم زندگی را در منظر میلیونها گرفتار معیشت، چگونه معنا میکند؟
آیا فقر و فاقه، سفره و سبد زندگی را لاغر، نحیف، بیچیز و شرمنده میکند یا چون موریانهیی روح، روان، شخصیت و غرور آدمی را میجود؟
چرا کاروانهای مهاجر از مرکز شهرهای ایران به سوی زندگی حاشیهنشینی انتها ندارند؟
آیا بحران معاش در ایران که هفتگی شتاب میگیرد، واقعاً مقولهیی صنفی و اقتصادی است که با ارائهٔ راهکار کارشناسی و سرمایهگذاری حل میشود و یا رشتههایی نخ هستند که به سرانگشتان بحران سیاسی بند شدهاند؟
مردم ایران صدایشان را تا چه سقفی از فرکانس صوت بالا ببرند تا فریاد دادخواهی کف زندگیشان از جانب حکومتیان و دولتیان شنیده شود؟
اگر «شنیدن» و «نشنیدن» از کیفیترین موضوعات مدیریتی، تخصصی در جهان امروز است ــ که میتواند دو تأثیر و تحول ۱۸۰ درجه متفاوت را ایجاد کند ــ بهراستی آسیبهای انسانی و ویرانیهای اجتماعیِ ناشی از «نشنیدن» توسط حکومتیان و دولتیان جمهوری اسلامی، با ایرانی و ایران چه خواهند کرد؟
بهراستی چند پرسش دیگر هست که بتوانند هیمنهٔ فقر و ویرانهسازیِ «نشنیدن» را در عمارتی موریانه خورده، متخلخل، مندرس و جرثومهگشته نشان دهند؟
دولتی تهی شده از جایگاه حقوقی و مدنی
کانونی که تمامی پرسشهای فوق را به جانب آن سوق میدهد، حاکمیت است گرفتار منافعی که آن را واجبتر و فوریتر از شنیدن صدای مردم و پاسخ دادن به این پرسشها میداند. جزئیتر این معنا به این مفهوم است که در جمهوری اسلامی، تعریف و کارکرد دولت از جایگاه حقوقی، مدنی و سیاسی خود خارج شده است؛ لذا این سلطهگری، به باندی از راهزنان و اشغالگران ایران تبدیل شده که این خوان مهیای ثروت و معدن و نعمت را در تیول خود گرفته است. در کدامیک از اشغالگریها در تاریخ جهان سراغ داریم که اشغالگر، پاسخگوی صدا و مطالبات اشغالشدگان بوده باشد؟
معاش؛ سیاسیترین بحران با رشتههای عنکبوتی
بنابراین خیلی ساده و روشن باید گفت راه حل هیمنهٔ فقر و بحران معیشت در ایران تحت اشغال نحله آخوند نه سرمایهگذاریهای کلان است، نه ارائهٔ نظریات کارشناسی، نه آه و فغان در پوش نامههای سرگشاده، نه رأی و انتخابات، نه رفع تحریم، نه برجام و نه توقع از خامنهای و روحانی و حکومتیان با بالاترین فرکانس صوت که به آسمان هفتم هم برسد! چرا که ریشهٔ بحران فقر و معیشت، اصلاً اقتصادی نیست؛ بلکه سیاسیترین بحران است که با رشتههای عنکبوتی به بیت ولیفقیه وصل است. به همین دلیل اول باید بحران حاد سیاسی بین مردم ایران با حاکمیت ولایت فقیه تعیینتکلیف نهایی شود.
هر سال که از عمر این رژیم میگذرد بحران فقر چاقتر، متورمتر، پرتنشتر و آسیبرسانندهتر به سفره و معیشت و اقتصاد خانواده میشود. سایت حکومتیِ تجارتنیوز در ۸خرداد ۱۴۰۰ شمایی از تشدید سال به سال چنین وضعیتی را با این عنوان نشان داده است که:
«ایرانیان از این هم فقیرتر میشوند؟ گویا فردایِ ما از امروز مان غمانگیزتر است».
ویژگی دنیای امروز
همانطور که اشاره شد، در دنیای کنونی اگر پیشرفت یا درجازدنی ببینیم، باید رابطهٔ مستقیم آن را با «شنیدن» یا «نشنیدن» حاکمان و مسؤلان دارای منفعت در حاکمیت پیدا کنیم. بنابراین همهچیز در دنیای سیاسی فعلی از کیفیت رابطهٔ دولت با مردم یا شهروندان قابل فهم است. همین سایت حکومتی با اشاره به چنین مضمونی ادامه میدهد:
«مقایسه میان وضعیت شهروندان کشورهای مختلف از منظر اقتصادی، یکی از سادهترین راهها برای مقایسه شیوهٔ حکمرانی در این کشورهاست».
این هم آخرین وضعیت شهروندان ایران در خرداد ۱۴۰۰:
«پس از گوشت قرمز، لبنیات، میوه، روغن، شکر و برنج که برای بخش گُستردهیی از مردم تنها جایگزین مواد گوشتی گرانقیمت به حساب میآمد، مرغ هم از سفرهها ناپدید میشود... قیمت مرغ به رقم شگفتانگیز ۵۰ تا ۶۰هزار تومان رسیده است» (سایت ایران پرس نیوز، ۸خرداد ۱۴۰۰).
تغذیه از فقر؛ حافظ شیشهٔ عمر نظام
یک ریشهٔ قطور و اختاپوسگونهٔ سیاسی که از فقر مردم ایران و بیکاری و اندامفروشی آنان تغذیه میکند ــ و ضمناً حافظ شیشهٔ عمر نظام آخوندی است ــ دستاندازی تجاوزکارانه و جنایتکارانه به کشورهای منطقه است؛ طوری که اگر دست این تجاوز و دخالت قطع شود، یک پای حفظ نظام آخوندی هم قطع خواهد شد. این دخالت و جنایت اینگونه از فقر و فاقه و مصیبهای معیشتی مردم ایران تغذیه میکند:
«تمامی کالاهای اساسی و مورد نیاز مردم از محل تولید جمعآوری شده و برای صادرات به عراق، سوریه، لبنان و ونزوئلا فرستاده میشود. از کالاهای اساسی مردم میدزدند و برای فروش دلاری، راهی دیگر کشورها میکنند» (سایت ایران پرس نیوز، ۸خرداد ۱۴۰۰).
گردش کار کثیف یک الیگارشی از صحن خانه تا ثریا!
یکی دیگر از علل سیاسی ریشهدوانی فقر و همهگیریِ آن در زندگی مردم، یک گردش کار سیاسی و کثیف بین حکومتیان یا کارگزاران نظام ولایت فقیه تحت عنوان «دعوا یا تضاد جناحی» است. این باندهای حکومتی در پاسخگویی به چرایی دامنگستری فقر، مدام در دولت و مجلس و رسانههایشان علیه همدیگر داد و فریاد میکشند و نشانی دیگری را میدهند؛ ولی حاصل آن هیچ دردی را از بحران معیشت مردم حل نمیکند! طبق قصیدهٔ معروف وحشی بافقی، بحران معیشت همان صحن حیاط و ایوان است که نصیب کارگزاران خامنهای میباشد و از لب بام تا ثریا نصیب مردم ایران!
این است حاصل این گردش کار کثیف و تکراری تحت عناوین «اصولگرا، اصلاحطلب، اعتدالی» توسط باندهای قسم خورده به ولیفقیه! این بازیها را در تبلیغات عوامفریبانه و روی صحنه پایانی نیست، اما بیرون از تبلیغات و در کف زندگی و معیشت، حاصل ملموسی که تسمه از گردهٔ مردم ایران میکشد و زالووار خون زندگیشان را میمکد، چنین واقعیتی است که سایت حکومتی تجارتنیوز در ۸خرداد ۱۴۰۰ اعتراف میکند:
«بر اساس دادههای بانک جهانی و پیشبینی صندوق بینالمللی پول، ما در ۵سال آینده باید شاهد سبقت گرفتن شهروندان کشورهای فقیرتر، در زمینه ثروت باشیم. یا به عبارتی ما [ایران] از آنها فقیرتر میشویم... بر اساس گزارش بانک جهانی، در سال۲۰۲۶میلادی شهروندان گرجستان، جمهوریآذربایجان، ویتنام و مصر از شهروندان ایرانی ثروتمندتر خواهند بود. گویا فردایِ ما از امروز مان غمانگیزتر است».
طنین فریاد مشترک فقر، نان و آزادی
بنابراین بازمیگردیم به سلسله پرسشهای آغاز مقاله که پاسخ آنها فقط سیاسی، مترادف با تعیینتکلیف نهایی بین مردم ایران و حاکمیت ولایت فقیه است. اگر در ایران آخوندزده بیداد فقر، در کار تطاول نان است، باید علت را در شکستن حرمت آزادی و غریب ماندن کرامت انسانی جست. چنین سیر و گذاری در چهار دهه عمر نظام ولایت فقیه سپری شده است که اکنون فقر و نان و آزادی طنین فریادی مشترک یافته و به هم رسیدهاند.
شاخص بلوغ یک جبهه در مرحله کنونی
اکنون در جبهه مردم ایران، همان پرسشها تبدیل به بانک خشم و نفی علیه تمامیت بازیگران باندهای حکومتی شده است. بلوغ مرحله کنونیِ این خشم و نفی خود را از جمله در کارزار تحریم ملی نمایش انتخاباتی رژیم آخوندی بارز مینماید. همین کارزار تحریم ملی میتواند گردش کار کثیف چندین ساله بین باندهای حکومتی را از منظر داخلی و بینالمللی نامشروع کرده و حکم قاطع مردم ایران را برای پایان بخشیدن به فقر و فاقه و بحرانهای معیشتی، فرهنگی و اجتماعی بارز کند.