بحرانزایی در ذات تفکر اجزای حاکمیت تمامیتخواه آخوندی است. زالوی این حاکمیت از خون بحران تغذیه میکند. اگر حاکمیت را از کلیت آن به جزئیاتاش تقسیم کنیم، آنچه میماند، ولیفقیه با محور روحانیت حکومتی همراه با بازوهای اجرایی، قضایی و مقننه است. محور اصلی که تمام این مبانی قدرت پیرامون آن شکل گرفتهاند، همانا روحانیت حکومتی است.
«روحانیت» مرتجع یک ویژگیِ بارز دارد و آن «هژمونی»خواهی مطلق از مردم در تمام امور مذهبی، سیاسی، صنفی و عرفی است. در بیش از ۴دههٔ گذشته، این هژمونیخواهی را بهقیمت انواع سانسور و دروغ و جنایت برای خود طلب کرده است.
روحانیت مرتجع میخواهد حتی تغذیه، پوشش، آموزش، اخلاق، ارتباطات و رفت و آمد مردم را هم تحت کنترل خود داشته باشد. با چنین ویژگیهایی، بهستوه آمدن یک ملت از دست آخوند حکومتی، آینهٔ تمامنمای کارنامهٔ نظام ملایان با رأس ولیفقیه است.
این ویژگیها وقتی به عصر اینترنت میرسد، افسار پاره میکنند؛ چرا؟ چون انرژی و ذهن مردم از قید یک هژمونیِ تمامیتخواه خلاص شده و دیگر تن به قید سانسور، دروغ و سلطهٔ آخوند نمیدهند. تاریخ یک سنت تحت سلطهٔ آخوند بهلرزه درآمده و یک سیطرهٔ قرنها بلامنازغ، نهتنها از رسمیت مذهبی و عرفی کنار گذاشته شده، بلکه از حیز انتفاع هم خارج شده است. این وضعیت با چنین مختصاتی، معرکهیی را میان یک جامعه با حاکمیت آخوندصفت آن رقم زده است. یعنی نبرد و مصاف و کشاکشی سخت در میان است تا در عبور و گذار خود از این مرحله، به «رنسانس ایرانی» بیانجامد.
این نبرد و کشاکش هماینک در باب اینترنت، مصافی را پیرامون فیلترینگ میان مردم و حاکمیت آخوندمحور برانگیخته است. آخوند میخواهد کماکان «هژمونی» مطلق خود را از طریق تحمیل فیلترینگ اعمال کند، مردم میخواهند این هژمونی را با تمام نشانهها و ابزار اعمال آن، از بن براندازند و نابودش کنند.
آخوند حکومتی میخواهد فیلترینگ را تضمین و پیوست تداوم عمر اشغالگرانهٔ نظام کند، مردم با پیشتازیِ نسل جوان ضدارتجاع و هر گونه دیکتاتوری، میخواهند شیشهٔ عمر نظام را با تمام حفاظهای آن بشکنند و جغرافیای ایران از اشغالگری آزاد نمایند.
آخوند حکومتی میخواهد در سیاهچالههای ذهن و مغز خود برای مردم، بهشت موعود آخوندتبار و سعادت اخرویِ فقاهتی تعیین کند، مردم و نسل شورشیِ ضد هرگونه ارتجاع، خرافات، جهل و بندگی، میخواهند سرنوشت خود را با آگاهی و اراده و انتخاب آزاد خودشان رقم بزنند.
آخوند حکومتی میخواهد با فیلترینگ، دنیای بیکران آگاهی و اطلاعات با فوران روزمرهاش را در قوطیِ حوزوی خود محصور کند تا این جهان در غلیان، «هژمونی»اش را مضمحل نکند و به نور کرم شبتاب بازمانده از اعصار قرون ماضی، بسنده نماید.
آیا این مصاف همهجانبه و سرسخت که هماینک در ایرانزمین جاریست، فقط در میدان کشاکش خود میماند؟ این مصاف با تمام آثار فراگیرش، از یکطرف اذهان و انرژی مردم ایران را آزاد میکند و از طرف دیگر، از همهٔ منافذ ساختار حکومت به درون آن نفوذ میکند. این نفوذ، درگیریهای درون حاکمیت را دامن زده و به رودررویی سوق میدهد. آثار این رودررویی نیز نهایتاً به بانک سرمایهٔ مردم ایران برای غلبهٔ نهایی بر نظام آخوندتبار میریزد. به این جدیدترین نمونه از نفوذ آثار کشاکش میان مردم و حاکمیت توجه کنید؛ روزنامه حکومتی هممیهن، ۲۷دی ۱۴۰۳:
«فیلترینگ هدفش این است که انتشار بیان و پیام را به انحصار گروههای قدرت و ثروت دربیاورد. فیلترچی، دشمن مفهوم شهروندی و انسان حقوقبشری است. فیلترینگ، بنیادهای زیست انسانی جدید را نشانه گرفته است؛ یعنی فیلترینگ با مفاهیمی چون عدالت، دموکراسی، برابری و بهصورت کلی با مفهوم شهروندی، سر ستیز دارد. تاریخ نشان میدهد که هر کسی که با این مفاهیم درافتاد، قطعاً برافتاد»