بهدنبال مواضع اخیر احمدینژاد، مهرهها و مقامات و رسانههای باند خامنهای بهصورت مستقیم و غيرمستقیم به تهدید او پرداختند، احمدینژاد هم ۳۰۰تن از هوادارانش را که از سرکردگان سابق بسیج در دانشگاه و حوزه بوده و خود را «جمعی از مسئولان تشکلهای انقلابی و فعالان دانشگاهی و حوزوی کشور» معرفی کردهاند به صحنه آورد تا در یک نامه سرگشاده تند و تیز خطاب به خامنهای، او و نهادهای مرتبط و غيرمرتبط با ولیفقیه را زیر ضرب برده و هشدار بدهند که نظام در آستانه فروپاشی است. این نامه و مواضع احمدینژاد نشاندهنده فاز جدیدی از بحران در نظام ولایت فقیه است. در این نامه از جمله آمده: «نگرانی عمومی نسبت به آینده کشور، گسست بین مردم و حاکمیت، و تردید نسبت به امکان تحقق آرمانهای انقلاب در ساختار سیاسی فعلی و سازوکارهای موجود، به بالاترین سطح خود در ۴دهه گذشته رسیده است... در شرایط فعلی... کلیت نظام روز به روز به پیکری بیجان و از درون شکننده شبیهتر شده... عدالت، آزادی، مردمسالاری و حتی بعضاً استقلال امروز در کشور ما در وضع ناشایستی بهسر میبرند... مردم چنین دولتی را نه از خود بلکه مقابل خود حس میکنند... مجلس... اکنون در وضعیتی است که امیدی نمیرود که قانون و طرحی قوی، ملی و به نفع مردم از آن بیرون بیاید...
قوه قضاییهمان خود به کانون تحمیل ظلم و اجحاف به مردم تبدیل شده است...
شورای نگهبانمان... مانعی برای انتخاب افراد شایسته مستقل موردنظر مردم تبدیل شده.... دستگاههای امنیتی... گویی بیشتر از آنکه وظیفه اصلیشان تأمین امنیت کشور تلقی شود، وظیفهشان صیانت از امنیت و ثبات و قدرت برخی حاکمان و جناحهای قدرت دیده میشود... صدا و سیما و رسانههای پرتعداد و پرهزینه؛ گویی از طرفی صرفاً ابزار عملیات روانی و مهندسی افکار عمومی برای برخی گروههای سیاسیاند و از طرف دیگر ابزار تخدیر مردم و پوشاندن حقایق و مطالبات و مسائل جدی جامعه...».
اکنون ببینیم ویژگی و اهمیت این نامه سرگشاده و پیام و پیامدهای آن چیست؟
احمدینژاد تاکنون چندین نامه به خامنهای نوشته و چندین پیام هم داده و انتقادات زیادی را نسبت به نظام و حتی تلویحاً شخص خامنهای مطرح کرده، اما در این نامه چند حرف یا نکته جدید علاوه بر حرفهای قبلی وجود دارد.
اول اینکه این نامه هیچ جای آبادی در نظام باقی نگذاشته که به آن تهاجم نکرده باشد. سرکردگان سابق بسیج در این نامه تمام نهادها و ارگانهای رژیم را از قوه قضاییه گرفته تا قوه مقننه و دولت و از دستگاههای امنیتی گرفته تا رادیو و تلویزیون و حتی بسیج (با اینکه خودشان بسیجی هستند) و خلاصه همه و همه را با شدیدترین کلمات مورد حمله قرار داده و وضعیت را در همه زمینهها بحرانی توصیف کردهاند. آنها خطاب به خود خامنهای هشدار دادهاند که اگر کاری نکنید، نظام فروپاشی خواهد شد، مگر اینکه دست به اصلاحات اساسی بزنید. این نامه که قبل از هر چیز مرحله سرنگونی و شرایط عینی انقلاب و شقه در بالای رژیم ارتجاعی را بازتاب میکند، همچنان که برخی محورهای آن را در ابتدا دیدیم، وضعیت بهغایت بحرانی را ترسیم میکند و با شاخص قیام دیماه ۹۶ از جمله میگوید:
- اعتراضات مردمی سال ۹۶ زنگ خطر هولناک فروپاشی اجتماعی ایران را به صدا در آورده است. سپس تکتک ارگانهای اصلی نظام را نام میبرد و ناکارآمدی آنها برای حل بحرانهای گریبانگیر نظام یک به یک یادآوری کرده و سپس نتیجه میگیرد که: «به نظر میرسد سال ۱۳۹۷ سالی مهم و سرنوشتساز برای انقلاب ۴۰ساله ماست».
در این نامه حتی خود خامنهای هم تلویحاً مورد طعنه قرار گرفته از جمله:
«نباید ایجاد و تقویت حقیقی امید اجتماعی را با امیدآفرینیهای زبانی اشتباه گرفت. رویکرد غلط به امیدآفرینی در گفتمان رسمی کشور و سرپوش گذاشتن بر مشکلات اساسی و روندهای غلط حاکمیتی موجود، موجب باز نشدن راه اصلاح و عامل اصلی انسداد و رکودی است که بر کشور حاکم شده است. این وضعیت مطلقاً غیرقابلقبول، سیر نزولی و روند شتابان دورشدن از انقلاب اسلامی است. دستگاه سیاست خارجی به سرگردانی میان ذلتپذیری برجامی و سلطهجویی منطقهیی رسیده و حتی استقلال کشور را نیز خدشهدار کرده است...».
روشن است که این نامه نشان دهنده این است که چیزی در وضعیت تعادلقوای باندهای درونی رژیم، بهطور اساسی تغییر کرده است؛ شکاف در درون رژیم تا اعماق نفوذ کرده و مهار اوضاع از دست در رفته است؛ آن چه این نامه بیانگر آن است این است که هیبت و هیمنه ولیفقیه نه فقط در لایههای بالایی نظام هم در حال فروریختن است بهطوری که ۳۰۰بسیجی با کارگردانی احمدینژاد علیه خامنهای لشکرکشی میکنند.
ممکن است در ترکیب ۳۰۰نفره امضاکنندگان نامه، کمتر مهره شناختهشدهیی از ایادی رژیم وجود دارد و عمده اسامی امضاکنندگان را کسانی تشکیل میدهند که بدنه رژیم محسوب میشوند.
این ترکیب از امضاکنندگان گمنام بیشازپیش بیانگر واقعیتی است که در بالا به آن اشاره شد یعنی به زیر سؤال رفتن موقعیت خامنهای در لایههای پایینی رژیم و در میان بسیجیان و حوزههای وابسته به دیکتاتوری آخوندی اگر قبلاً خود احمدینژاد به خامنهای نامه مینوشت و انتقاد میکرد، اکنون این سرکردگان سابق بسیج و سپاه هستند که با چنین لحنی خامنهای را خطاب قرار میدهند و امضای خودشان را پای آن میگذارند. این نشاندهنده این است که شقه درونی رژیم تا چه اندازه عمق پیدا کرده که آنها در یک چنین لشکرکشی در برابر شخص خامنهای شرکت و امضا میکنند. صرف حضور این افراد از بدنه نظام نشان میدهد که موضوع تا چه اندازه جدی و عمیق است.
اکنون بپردازیم به پیامدهای این نامه سرگشاده در درون رژیم ودرسطح جامعه و...
اما آنچه که بیش از محتویات این نامه قابلتوجه است وضعیت و شرایطی است که انتشار این نامه دلالت بر وجود آنها دارد. این آن جنبه مهم نامه است که برای رژیم هم پیآمد دارد.
انتشار چنین نامهیی به روشنترین شکل نشان میدهد که شرایط عینی انقلاب در ایران تا چه حد فراهم است. چون جایی در این مملکت نیست که اینها امیدی به آبادکردن آن داشته باشند و حرفشان این است که اگر بهزودی دست به اصلاحات، آن هم نوع انقلاب گونهاش نزنیم، این وضعیت به فروپاشی میکشد(بگذریم از اینکه مگر اصلاً امکان چنین اصلاحاتی در این رژیم هم هست؟!). این وضعیت نشاندهنده این است که در این رژیم هیچ چیز قابلاصلاح نیست. نویسندگان نامه گفتهاند که ما در شرایطی وارد چهلمین سال انقلاب شدهایم که گسست بین مردم و حاکمیت و تردید نسبت به امکان تحقق آرمانهای انقلاب در ساختار سیاسی فعلی و سازوکارهای موجود، به بالاترین سطح خود در ۴دهه گذشته رسیده است.
موضوع دیگری که رژیم در قیام ۹۶ و پیامدهای آن تلاش کرده کتمان و به گونه دیگری وانمود کند، پیام قیام ۹۶ است. آخر در این قیام مردم در کف خیابانها حرفشان را زدهاند: «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا». این شعار بیان واقعیت محض صحنه سیاسی کشور بود و همه ناظران هم گفتند که قیام نشان داد که ملت ایران به تمامیت رژیم نه گفتهاند. آخوندها تلاش میکند در کنار سرکوب، بگوید نه اینطور نیست و هنوز چنین شرایطی ایجاد نشده است. تعریف وضعیت انقلابی این است که بالاییها دیگر نتوانند و پایینیها هم دیگر نخواهند. حالا رژیم میخواهد بگوید که این طور نیست و هنوز بالاییها میتوانند. اما این نامه از درون خود رژیم، سندی است که بهوضوح نشان میدهد هیچ چشماندازی مبنی بر اینکه رژیم بتواند این شرایط را کنترل کند وجود ندارد. از طرف دیگر از آنجا که نویسندگان این نامه و این سند نیروهای بدنه خود رژیماند و گفتهاند اگر اصلاحات نکنیم اوضاع به فروپاشی میکشد، این نشان میدهد که رژیم فیالواقع در چه شرایط بحرانی در سمت سرنگونی بهسر میبرد و کنترل اوضاع از دست خامنهای دررفته است. بنابراین چند نتیجهگیری مهم زیر را میتوان از این نامه بهدست آورد:
۱ - اینکه مهار از دست خامنهای دررفته است.
۲ - شرایط عینی انقلاب وجود دارد.
۳ - رژیم در وضعیت سرنگونی است.
این نتیجهگیریها پیامدهایی برای رژیم دارد و وضعیت واقعی کنونی را نشان میدهد. اگر رژیم قادر به کنترل قیام دیماه بود و اگر توانسته بود آن عواملی را که منجر به قیام شد، به کنترل درآورد، در این صورت شاهد چنین لشکرکشی در مقابل خامنهای نمیبودیم. ولی اکنون شرایط قیامی استمرار یافته است. تظاهرات اهواز وارد دومین هفته خود شده، اعتصابات کارگری نیز ادامه دارد، وضعیت کشاورزان همچنان نابسامان است، شرایط حتی در بدنه رژیم نشان میدهد که اگر اقدام جدی صورت نگیرد، اوضاع از دست رژیم درمیرود.
میبینیم که حتی جناح رقیب هم در قبال این وضع به واکنش افتاده است. خبرگزاری فارس مطلبی را علیه این نامه و نویسندگان آن نوشته که باز بهنوبه خود نشاندهنده جدی بودن اوضاع است. این مطلب، برای دفاع از موقعیت متزلزل خامنهای خطاب به نویسندگان نامه میگوید اگر شما اسمتان را بسیج میگذارید، باید اعتقاد و التزام به ولیفقیه داشته باشید. در این صورت این دلهدزدیها(منظورش نامهنگاری و امضاها و... است) چه معنی دارد؟! میگوید شما باید بدانید تبعیت از ولیفقیه واجب مطلق است و هر وقت امت از ولیفقیه تبعیت محض کرد آن ملت پیروز شد. اگر کسی درد انقلاب را دارد راهش نامهنوشتن نیست، بعد هم مگر شما خودتان در ایجاد این وضعت نقش نداشتید؟!
در نمایش جمعه ۱۷فروردین تهران هم فردی به نام محمدمهدی امین سخنران قبل از شروع مراسم، خطاب به نویسندگان نامه گفته اولاً خوتان در راس قدرت همین کارها را میکردید. اما جالب اینجاست که خود او هم بلافاصله به «مسئولان» هشدار میدهد که مبادا در خواب فرو بروید و از مردم غافل بمانید و میافزاید که اگر در کوتاهمدت «تغیر محسوس در وضعیت اقتصاد و اشتغال» صورت نگیرد، زمنیه را برای آشوب و ناامنی فراهم خواهد کرد. به این ترتیب او هم در حالیکه نفرات احمدینژاد را تخطئه میکرد، خودش همین پیام را خطاب به مسئولان میدهد که اگر کاری نکنید وضعیت از دست میرود. این شرایطی است که آنها خودشان به آن اعتراف میکنند و نشان میدهد ملت ایران در خیزشی که از دیماه شروع کردند به پیش میروند و اکنون این ملت و قیامکنندگانند که دستبالا را دارند و این رژیم است که در بحران سرنگونی غرقه شده است.