آیا عناصر و نشانههای «شرایط عینیِ» قیام و انقلاب در ایران، آنقدر بارز و آشکار شدهاند که قابل شناسایی باشند؟ پاسخ به این پرسش با ذرهبین انداختن بر وجوه این عناصر و کالبدشکافی نشانههای آن میسر میشود.
در شرایط کنونی یکی از موقعیتهایی که نظام آخوندی میخواهد از دست عناصر و نشانههای شرایط عینی بگریزد یا آن را دور بزند، تمهیدات برای نمایش انتخابات ۱۴۰۰است. خامنهای هم با صراحت گفت که «راه پاسخ به معضلات نظام، انتخابات است».
بنابراین مجموع نشانههایی که برخواهیم شمرد، گواهی میدهند که اتحاد بحرانهای سیاسی و اجتماعی علیه حاکمیت آخوندی به یک تهدید بالفعل بالغ شدهاند.
کارگزاران اطلاعاتی و امنیتی و اتاق فکر نظام آخوندی میخواهند با ترفندها و تاکتیکهای موازی مثل راهاندازی ناگهانیِ دادگاه محاکمهٔ مقاومت ایران و یا با وعده و وعید انتخاباتی، نشانهها و واقعیتهای مسلم شرایط عینی قیام و انقلاب را از جوشش کنونی انداخته و به سایه ببرند و تحتالشعاع چنین ترفندها و تاکتیکهایی قرار دهند.
آنچه اکنون مسلم گشته و با هر ترفند و تاکتیکی از جانب رژیم آخوندی، تغییرپذیر و یا خنثی شدنی نیست، بلوغ عناصر و نشانههای شرایط عینیِ قیام و انقلاب میباشد. محورهای زیر، تصویری روشن و غیرقابل انکار را از موقعیت کنونیِ جامعه ایران بهمثابه باروت متورم شده آشکار میکنند:
۱ـ جامعه ایران چنگ در چنگ خط فقر ۱۰ میلیونی شده که این خط فقر، قشر متوسط را آرام آرام کنار زده و رو به محو شدن سوق داده است. یعنی در ایران شاهد سقوط قشر متوسط و شتاب رشد طبقهٔ محروم و فقیر هستیم. این بنیاد شکل گرفته، اکنون بزرگترین تهدید و بمب زیر پوست شهرهای ایران است.
۲ـ گسترش نارضایتیهای اجتماعی در ایران آخوندزده همواره خصلت سیاسی و حسابرسی از حاکمیت آخوندی داشته و دارند. این نارضایتیها بهصورت تصاعدی، مدام به گسترهٔ میلیونیِ جامعه ایران سرایت یافتهاند؛ آنقدر که مقامات امنیتی رژیم یک روز در میان نسبت به «بیرون زدن هیجانات انفجاری و ناهنجاریهای خطرناک» هشدار میدهند.
۳ـ پس از قیام آبان ۹۸ که رژیم را در منظر بینالمللی منزوی نمود، اکنون واقعیت پیش روی نظام ملایان، جامعهیی است که بر روی آن بنزین ریخته شده است. اجزای این جامعه را کارگزاران نظام آخوندی و رسانههایشان «کانونهای آشوب» توصیف میکنند.
۴ـ در گزارشات روزانه و هفتگی تلویزیون و رسانههای حکومتی هست که نیروهای نظامی رژیم بهطور مداوم از کشف سلاح و ورود آن به ایران خبر میدهند. برای حکومتی که بنزین انفجاری بر پیکر جامعه ریخته شده است، معنای سیاسیِ ورود عامل سلاح در معادلات بین حاکمیت و مردم چیست؟
۵ـ دستگاه تبلیغاتی و رسانهیی نظام آخوندی مدام از نقش مجاهدین در سازماندهی اعتراضات در «کف جامعه از میان لشکر جوانان بیکار و انبوه پسران و دختران سرگردان» خبر میدهند. بنابراین حاکمیت آخوندی اشراف دارد که ثمرهٔ تمام عناصر و عوامل اثرگذار در تحولات داخلی و بینالمللی، به سوی مقاومت سازمانیافتهٔ ایران سوق خواهد یافت.
۶ـ آیا چنین نشانهها و مختصات جامعه ایران، یعنی «شرایط عینیِ» انقلاب و تغییر بزرگ، تعیینتکلیف نهایی دو جبهه را بین مردم و مقاومت ایران با حاکمیت ولایت فقیه گواهی نمیدهند؟ آیا نشانههای آن توفان سهمگین که در تقدیر نبردی ۴۲ساله علیه ارتجاع قرونوسطایی بود، ظاهر نشده است؟
یقین کنیم که این نشانهها و این جبههبندی نهایی را خامنهای و کارگزاران اطلاعاتی و امنیتیاش خوبِ خوب دریافتهاند. در هفتههای اخیر هم در تبلیغات رسانهییشان بارها گفته و نوشتهاند که اگر دیر بجنبد «نه از تاک نشان خواهد ماند و نه از تاکنشان»!