نظام جعلی و ضدایرانی و اسلامی ولایت فقیه -که با سرقت انقلاب ضدسلطنتی و انحراف آرمانهای آن بر روی کار آمد- قائم به شخص خمینی بود. قدرت و موقعیت او محصول درهمضربشدن سه مؤلفهٔ مهم بود: مرجعیت دینی، رهبری انقلاب و در دست داشتن حکومت.
او با سوءاستفاده از این قدرت، راه را برای سلطنت مطلقهٔ خود هموار کرد، اما موضوع جانشینیاش همچنان زیر سؤال بود؛ زیرا خمینی جانشین معرفیشده و رسمی خود (منتظری) را مورد غضب قرار داده و از منصب «امید امت و امام»! عزل کرده بود. بنابراین نظام خون و جنون ولایت فقیه با مرگ خمینی در معرض یک تکانهٔ جدی و مهیب قرار میگرفت؛ بهخصوص که ارتش آزادیبخش ملی ایران در مرداد ۱۳۶۷ دست به تعرض زده و عملیات کبیر فروغ جاویدان را در خاک میهن به اجرا درآورده بود.
مرگ دجال بزرگ قرن، در ۱۴خرداد ۱۳۶۸ سردمداران و کارگزاران نظامش را بهشدت در هراس و تشنج فرو برد. موسوی اردبیلی قاضیالقضات وقت، در نماز جمعهٔ ۲تیر ۱۳۶۸ (سه هفته پس از کفنپاره شدن خمینی) اعتراف کرد که علت گزینش «علی خامنهای» بهعنوان ولیفقیه از سوی خبرگان ارتجاع، ترس از عملیات دیگری مانند فروغ جاویدان بوده است:
«دوستان میترسیدند و میلرزیدند، دشمنان هم خیلی امیدوار بودند به چنین روزی» که همه مسئولان نظام بهزودی «تکه و پاره شوند».
معنای این حرف این است که دوختن قبای ولایت فقیه بر اندام ناساز خامنهای بهدلیل اضطرار و هراس از وضعیت سیاسی – اجتماعی آن روزگار بود.
با آن که شرط تعیینکننده ولیفقیه بودن، مرجعیت دینی بود ولی این موضوع در مورد خامنهای نادیده گرفته شد. سردمداران «ترسان و لرزان» میخواستند هر طور شده یک رهبر باسمهیی برای نظام بیسر مانده دست و پا کنند تا مهار اوضاع از دستشان در نرود؛ بههمین خاطر به یک رهبر نمره موقت که در آن هنگام رئیسجمهور بود، رضایت دادند.
«اشکال فنی»!
حرفهای خامنهای در مجلس خبرگانی که برای تعیین جانشینی خمینی برگزار شد، قابل تأمل است:
«اولا واقعاً باید خون گریست، در جامعهٔ اسلامی که حتی احتمال کسی مثل بنده در آن مطرح بشه. حالا اینو که من نمیخوام درباره این صحبت کنیم.
مسأله اشکال فنی داره، اشکال اساسی داره. من حالا قبلاً خدمت آقای هاشمی هم گفتم. در یکی دو هفته قبل از اینکه همین قضیه مطرح بود و ایشون فرمودند، من جدا به ایشون گفتم من قاطعانه چنین چیزی را قبول نخواهم کرد. حالا غیر از اینکه خود من حقیقتاً لایق این مقام نیستم و این را بنده میدانم، شاید آقایان هم میدونید. اصلاً از لحاظ فنی اشکال پیدا میکنه این قضیه. رهبری، رهبری صوری خواهد بود، نه رهبری واقعی. خوب من نه از لحاظ قانون اساسی و نه از لحاظ شرعی برای بسیاری از آقایون، حرفم حجت حرف رهبر را نداره. این چه رهبری خواهد بود؟!» (منبع: تلگرام. ۱۸دی ۹۶. جلسهٔ خبرگان بعد از مرگ خمینی)
«اشکال فنی»! که خامنهای به آن اشاره میکند، همان نداشتن صلاحیت مرجعیت است. این موضوع در مجلس خبرگان ارتجاع تا جایی واضح بوده است که به او میگویند قرار نیست ما از تو «تقلید» کنیم.
«چند نفر: ما که نمیخواهیم از شما تقلید بکنیم... امام صاحب نظر بودند... این مسأله تمومه... ما نمیخواهیم از شما تقلید بکنیم
خامنهای: بحث تقلید نیست، بحث حکمه.
[صحبت یکی از آخوندها]:... حق ولایت مطلقه داره عقیده من اینه... . [نامفهوم]
خامنهای: ولایت فقیه نیست، ولایت...
رفسنجانی: آقای خامنهای ببین... من
صدای چند نفر: موقته آقای خامنهای موقته... [نامفهوم]...
خامنهای: ببینید آقا من در بحث فرد و شورا
یک آخوند: آقای خامنهای موقته، موقته اشکالی نداره».
(همان منبع)
خامنهای و معضل جانشینی
بنابراین در نبود خمینی و موقعیتی که او توانست با سرقت رهبری یک انقلاب کسب کند، موضوع جانشینی او یک معضل همیشگی بوده است. این موضوع اکنون نیز دامنگیر ولیفقیه نمره موقت رژیم است. او برای مدیریت دوران پس از مرگ خود و حل معضل جانشینی به گماشتهیی مانند ابراهیم رئیسی نیاز مبرم داشت.
صحبتهای او در سالمرگ خمینی پرده از این نیاز برمیدارد. او هلاکت رئیسی و وزیر خارجهٔ بسیجیاش را «حادثهٔ مهم دوم» بعد از جنگ غزه و نیز «خسارت برای کشور» و «مصیبت سنگین»! خواند.
خامنهای کتمان نکرد که برای پیشبرد پروژهٔ ناکام ماندهٔ «خالصسازی» به رئیسیگونهٔ دیگری نیاز دارد.
«این انتخابات بسیار مهمه... ما برای اینکه بتوانیم ملت ایران برای اینکه بتواند در معادلات پیچیده بینالمللی منافع خودش رو حفظ کنه و عمق راهبردی خودش رو تثبیت کنه و ظرفیتها و استعدادهای طبیعی و انسانی خودش رو به مرحله بروز و ظهور برسانه و کام مردم را شیرین کنه و همچنین بتوانه حفرهها و رخنههای اقتصادی و فرهنگی رو پرکنه احتیاج دارد به یک رئیسجمهور فعال و پرکار آگاه معتقد به مبانی انقلاب... خدای متعال هم دلهای مردم را انشاء الله هدایت خواهد کرد به بهترین گزینه» (تلویزیون شبکهٔ یک رژیم. ۱۴ خرداد ۱۴۰۳)
سودای خامنهای برای پر کردن حفرهٔ رئیسی با یک گماشتهٔ دیگر، در سالمرگ دجال جماران، دوباره بیآیندگی و ابتر بودن نظام ولایت فقیه را برجسته میکند.
ولیفقیه نمره موقت در حالی بر نظامی پابهگور آخرین نفسهای خزه بستهٔ خود را میکشد که شرایط سیاسی- اجتماعی ایران با برخورداری از یک آلترناتیو دموکراتیک و کانونهای شورشی بیشازپیش به یک انقلاب دموکراتیک نزدیک است.