خامنهای بهمحض باز شدن مدارس در روز ۱۴فروردین حملهٔ شیمیایی به مدارس را دوباره شروع کرد. اما این تنها کار «شیخ شیمیایی» نبود و فردایش در دیدار با «جمعی از مسئولان نظام» پلیدش به آنها یادآور شد که برای جلوگیری از قیام مردم باید برنامه داشته باشند: «دشمن با نقشه و برنامه وارد این کار شده، ما هم باید با برنامه و نقشه وارد بشویم» (سایت خامنهای، ۱۵فروردین)
حال با توجه به دغدغه این روزهای خامنهای برای ممانعت از تداوم قیام باید دید «برنامه» مشخص او چیست؟ او برای توقف زدن به قیام چه نقشه مسیری را دنبال میکند؟ و در نقطه مقابل، مردم ایران چه میکنند و چگونه با توطئههای خامنهای و رژیمش مقابله میکنند؟ جوانان شورشگر برای استمرار قیام و شعلههای آن چه برنامهیی دارند؟
دو مسیر پیش روی خامنهای
اولین مسیر پیش پای خامنهای همان نسخهای است که واماندگان اصلاحاتی برایش میپیچند یعنی رفتن در مسیر سر کشیدن جامزهر. از الزامات این مسیر توقف صدور تروریسم و دست برداشتن از دخالت در کشورهای همسایه و تعامل با دیگران است. اگر چه رژیم این اواخر در زیر ضرب قیام ظاهراً سیگنالهایی همچون کم کردن تنش با عربستان را نشان داده است که راه افتادن آب از لب و لوچه اصلاحاتیها را نیز در پی داشته است، ولی در نهایت خامنهای بهخوبی میداند این مسیر سلسلهای از «عقبنشینی گام به گام «و «برجام یک و دو و سه. ». . و از دست رفتن هژمونی [تسلط و برتری] ولایت فقیه منجر میشود بهخصوص که او باید همگام با گشایش در جبهه بینالمللی در داخل نیز از انقباض و تکروی دست برداشته و دیگران را در قدرت سهیم کند و این همان مرزسرخ اول و آخر خامنهای برای حفظ هژمونی خودش و حفظ بقای رژیمش است بهخصوص که قیام نیز در جریان است و خامنهای خوب میداند کوچکترین شکاف در حد بازی دادن لاریجانیها و یک درصد کم کردن از سرکوب باعث جر خوردن کامل نظامش خواهد شد. در نتیجه تقریباً میشود گفت که این مسیر یا منتفی است یا فعلاً در حد نمایش یا بازی سیاسی برای خریدن زمان است.
مسیر دوم همان مسیری است که خامنهای برایش «برنامه» ریخته است! یعنی دنبال کردن یک جنگ «ترکیبی و چندوجهی» علیه مردم ایران. در این مسیر:
در اقتصاد، چاپ اسکناس، گران کردن آب و برق و بنزین و به اسم «مولدسازی» چوب حراج زدن به اموال عمومی و به ثمن بخس در اختیار قرار دادن کارتلهای سپاه و هر چه پروارتر کردن آنها برای پیشبرد خط سرکوب.
در صحنه سیاسی هم پیش کشیدن بحث انتخابات در پایان سال و نشان دادن در باغ سبز به خودیهای ولمعطل اصلاحاتی بهمنظور گرم کردن تنور یخزده و منقبض قدرت!
در صحنه اجتماعی بهجای شلیک و کشتار که هزینهٔ بسیار و نتیجه معکوس دارد، شیمیایی زدن به مدارس اولین خط کار است. در ادامه برای گرفتن پتانسیل اعتراضی زنان و پایین کشیدن سطح مبارزه آنها دعوای بین باحجاب و بیحجاب راه بیندازد.
خامنهای میخواهد از تجربه کرونا استفاده کند که با یک تیر دو نشان زد. با انحصار تولید و فروش انواع واکسن قلابی پول کلان به جیب زد و علاوه بر آن، با به مسلخ بردن بیش از نیم میلیون انسان بیگناه فضای جامعه را بست. الآن هم در بستر اجتماعی با پیش کشیدن دعواهای فرعی مثل پوشش، تصمیم دارد هم ضرب شعارهای اصلی مثل «مرگ بر خامنهای» را که شش ماه در خیابانهای ایران طنینانداز بود، بگیرد و خودش را در ببرد و موضوع دعوا را عوض کند و هم به نیروهای وارفته خودش انگیزه بدهد و با سوءاستفاده از موضوعات ناموسی و شرعی و مذهبی آنها را شارژ کرده و به آنها القا کند دشمنان نظام نه در پی سرنگونی نظام که بهدنبال بیبندوباری و ولنگاری هستند پس سرکوب آنان مشروع و لازم است.
چپ کردن میز خامنهای
در این شرایط کسانی که بیعملی خود را پشت «خشونتپرهیزی» پنهان کرده و شیوههای انحرافی را بهعنوان شیوههای اصلی مبارزه تبلیغ میکنند - چه بخواهند چه نخواهند - در میز خامنه بازی رفته و پازلی را تکمیل میکنند که خامنهای چیده و طراحی کرده است. در حالیکه راهحل در چپ کردن این میز و به هم زدن این پازل است یعنی فروزان کردن شعلههای قیام با شعارهایی نظیر «مرگ بر خامنهای» که رأس نظام را نشانه میرود و سر دادن شعارهای وحدتآفرین در جبهه خلق همچون «چه باحجاب چه بیحجاب، پیش بهسوی انقلاب». چاره کار نه در مبارزات فرعی و بیهزینه و حاشیهای که در تشکیل و گسترش کانونهای شورشی برای حل دعوا و تضاد اصلی یعنی سرنگونی است. از گفتن این حقیقت نباید خسته شد که تا انقلاب دموکراتیک مردم ایران پیروز نشود هیچ مشکلی از زن و مرد ایرانی حل نخواهد شد و تنها در سایه یک جمهوری دموکراتیک است که همه آزادیها از جمله آزادی زنان، اقشار، کارگران، کشاورزان، پوشش، بیان و... تضمین خواهد داشت.