پس از شورش قهرمانانهٔ پنجم اسفند مردم سراوان، کماکان سیستان و بلوچستان در تب و تاب است. اکنون آتش خیزش و قیام نه تنها به مناطق اطراف سراوان مانند «سوران» و به خاش... بلکه از یکطرف به ۳۰۰کیلومتر آنسوتر به زاهدان مرکز استان و از طرف دیگر به ایرانشهر سرایت کرده است
و جوانان شورشگر زاهدان، ایرانشهر، خاش، کریمآباد، شیر آباد و قلعه بید و دیگر مناطق سیستان و بلوچستان بهپا خاستهاند.
جوانان سرجنگل زاهدان با حمله به پایگاه سپاه با پاسداران وحشتزده درگیر شدند. شلیک پاسداران و درخواست نیروی کمکی آنها هم فایده نکرد و پایگاه سپاه توسط مردم تسخیر شد. مردم همچنین جاده کورین زاهدان را بستند و پایگاه سپاه در کورین را تسخیر کردند و با ورود بهپایگاه خودروی پاسداران را منهدم کردند. پاسداران از ترس بهپشت بام پایگاه پناه بردند و شروع بهتیراندازی بهسمت مردم کردند؛ اما بهرغم تیراندازیهای ممتد مزدوران، جوانان ایستادگی کرده و پایگاه را ترک نکردند. همزمان مردم روستای شورو از توابع کورین، پاسگاه این روستا را به تصرف خود درآوردند.
در زاهدان درگیریها تا بامداد ۷اسفند ادامه داشت و پاسداران وحشتزده بهصورت کور به هر سو شلیک میکردند، اما جوانان با برافروختن آتشهای بزرگ، مسیر نیروهای سرکوبگر را بستند و آنها را کلافه کردند.
علاوه بر این، مردم در شهرهای زاهدان و ایرانشهر در حمایت از خیزش آتشین جوانان، اعتصاب کردهاند و کسبه و بازاریان مغازههای خود را بستهاند.
رژیم که در استیصال کامل نتوانست بهرغم شلیک و کشتار و به میدان آوردن زرهی، قیام را مهار کند، دست به قطع اینترنت زد و برای ایجاد رعب، هلیکوپترها را بر فراز زاهدان به پرواز در آورد.
این آتش همه را میسوزاند؛ از اصولگرا تا اصلاحطلب!
شدت و گسترش خیزش سیستان و بلوچستان به حدی است که فرماندار وحشتزدهٔ رژیم در زاهدان اعتراف کرد جوانان «با سلاح سبک و نارنجکانداز به پاسگاه کورین و قلعهبید حمله کردند». در این حمله یک تن از نیروهای انتظامی کشته شد.
استاندار مفلوک سیستان و بلوچستان هم سراسیمه به صحنه آمد و در توجیه شلیک به مردم و کشتار آنها گفت: «در کجای دنیا به مقرهای نظامی و دولتی و حکومتی حمله میشود و حاکمیت اجازه میدهد تیری شلیک نشود؟!»؛ آنگاه با اشارهٔ ضمنی به جبهه برانداز که خیزش سیستان و بلوچستان شرارهیی از آتش خشم سراسر مردم ایران است، گفت: «دشمنان نظام درصدد بهخطر انداختن امنیت سیستان و بلوچستان هستند و بهخاطر این هدف دست بههر کاری میزنند... باید جوانان خود را مراقبت کنیم که وارد بازی دشمن نشوند»؛ وی با اشاره به تهور جوانان شورشی و شدت خشم و خروش مردم گفت: «اکنون در فضایی هستیم که عقلانیت حاکم نیست، بلکه احساسات و هیجان غلبه دارد، باید هوشیار باشیم»؛ سپس به سردمداران و ایادی نظام تکهتکه آخوندی که در حال حاضر بیش از هر زمان دیگر به جان هم افتادهاند، هشدار داد «اگر خدای نکرده اتفاق ناخوشایندی بیفتد، خشک وتر، اصولگرا و اصلاحطلب و (همهٔ) مسئولان با هم میسوزند؛ دشمن در حال آتشافروزی است!» (موهبتی استاندار سیستان و بلوچستان -۷ اسفند۹۹).
ویژگیهای خیزش سیستان و بلوچستان
در قیام مردم دلیر بلوچ، ویژگیهای برجستهیی آشکار شد و واقعیتهای مهمی از وضعیت کنونی جامعه ایرانی مهر اثبات خورد.
۱- بار دیگر پتانسیل انفجاری جامعه ایران به منصهٔ ظهور رسید و همه به چشم دیدند که چگونه با یک جرقه، در زمانی کوتاه حریقی بزرگ درمیگیرد.
۲- رادیکالیسم این خیزش به حدی بود که برخلاف رویههای معمول که اعتراضات ابتدا با تجمع و شعار شروع میشود، این بار از همان ابتدا، حرکت اعتراضی مردم با حمله به پایگاههای سپاه و مراکز حکومتی آغاز شد.
۳- ورود عنصر سلاح و جوانان مسلح در ابعاد گسترده که باعث وحشت و درماندگی نیروهای سرکوبگر و تسخیر چندین پایگاه آنها بهدست مردم شد.
۴- سرعت گسترش و سرایت آتش اعتراض و خیزش به شهرها و مناطق دیگر بسیار چشمگیر بود.
۵-حمایت گستردهٔ مردمی و اعتصابات اقشار مختلف مردم در پشتیبانی از خیزش، چتر ضروری اجتماعی خیزشها را مهیا کرد.
۶- پوسیدگی و ناتوانی نیروهای سرکوبگر رژیم به تصویر کشیده شد. بار دیگر روشن شد نیروهای سرکوبگر محلی توان مهار خیزش شهرها را ندارند و رژیم مجبور است نیروی سرکوبگر را از شهرهای دیگر گسیل کند. امری که بیانگر بحران نیرویی رژیم است.
خیزش مردم و جوانان سیستان و بلوچستان، نمودی از انفجار عظیم در تقدیر سراسر ایران است. قیامی که ریش و ریشهٔ آخوندهای ستمگر و غارتگر را خواهد سوزاند و فردایی روشن و برپایی ایرانی آزاد و دموکراتیک و آباد و فارغ از هر گونه تبعیض و ستم را به تمامی مردم ایران، نوید میدهد.