در این سلسله مقاله میخواهیم نگاهی داشته باشیم به بیت خامنهای و ثروتهای میلیاردی آن و نیز جایگاه و اهمیت تحریم آن در شرایط کنونی. میخواهیم ببینیم:
چگونه بیت خامنهای به مرکز فساد و جنایت تبدیل شد و اهرمهای قدرت را به دست گرفت؟
میخواهیم نشان دهیم چگونه تصمیمگیرندهٔ اصلی در نظام آخوندی شخص خامنهای و سیستم عریض و طویل بیت اوست؟
این نگاه تازه ما را یاری میکند تا شناخت درستی از هماورد آخوندها نیز کسب کنیم و پی به حقانیت و اقتدار مقاومتی ببریم که تمام قد در برابر این هزارپای مخوف ایستاده است و در پی سرنگونی آن است
تحریم مرکز هزار توی فساد و جنایت
دولت آمریکا در اقدامی بیسابقه «بیت» خامنهای را تحریم کرد. این اقدام از یکسو نشاندهندهٔ افزایش قدرت مردم و مقاومت ایران در توازن قوای موجود و از سوی دیگر بیانگر آن است که سیاست مماشات ضربه سنگین دیگری دریافت کرده است و نمیتواند مانند قبل قیمت حفظ منافع خود را از جیب مردم ایران و فلاکت و تیرهروزی آنان بگیرد. تحریم خامنهای و بیت او، گامی مهم در راستای تحریم و فلج کردن نظام آخوندی است. این روند یکشبه و تصادفی بهوقوع نپیوسته است. محصول میلیونها ساعت تلاش و رنج و خون مقاومتی است که همواره تمرکز خود را روی سرنگونی دیکتاتوری آخوندی حفظ کرده و از جامعهٔ بینالمللی نیز خواهان تمرکز بر روی آن بوده است. طی این سالیان همواره شاهد بودهایم که جامعهٔ جهانی بهصورت قطرهچکانی، مردد و گامبهگام و گاه سانتیمتر به سانتیمتر، به تحریم این نظام روی آورده است. اگر پیگیریها، افشاگریها، سماجتها، قیمت پرداختنهای مقاومت ایران نبود، امروز هرگز در این نقطه قرار نداشتیم.
همگان به یاد دارند برای نخستین بار این مجاهدین بودند که پروژهٔ اتمی ولایتفقیه را افشا کردند و جهان متوجه خیز برداشتن دیکتاتوری آخوندی برای دستیابی به بمب اتمی شد. سرانجام پافشاری همین مقاومت بود که منجر به کشیده شدن نیش اتمی ولایتفقیه گردید.
از گاوگیجگی تا واکنش عصبی به خبر اعلام تحریم
حکومت آخوندی که در نخستین واکنش به خبر تحریم خامنهای، گاوگیجه گرفته بود و عملاً آن را اعلام نکرد، بعد ناچار شد از زبان رسانههای خود به بیسابقه بودن آن اذعان کند:
«هر چند تحریم شمار دیگری از فرماندهان سپاه سابقه داشته ولی تحریم رهبری انقلاب و دفتر رهبری اقدامی بیسابقه است. بر اساس متن فرمان اجرایی ترامپ، این فرمان داراییهای احتمالی نهادهای مرتبط با بیت رهبری در آمریکا یا در تملک افراد آمریکایی را مسدود میکند. دقایقی بعد از امضای فرمان اجرایی ترامپ، «استیو منوشین» وزیر خزانهداری آمریکا در جمع خبرنگاران گفت: تحریمهای تازه، «میلیاردها دلار» از داراییهای ایران را مسدود میکند.» (جوان آنلاین ـ ۵تیر ۹۸)
سخنگوی وزارتخارجهٔ خامنهای آن را «بسته شدن راه دیپلماسی!» [بخوانید بسته شدن راه سیاست مماشات] نامید.
از همه جالبتر واکنش رئیس جمهور ارتجاع به این تحریم بود. او بعد از «دستبوسی سپاه پاسداران و وزارت دفاع» و کرنش در برابر آنان گفت: «هیچ حکومتی اگر یک ذره خرد و تدبیر داشته باشد نمیآید بالاترین مقام یک کشور آن هم نه تنها مقام سیاسی، بلکه مقام دینی، مقام اجتماعی و مقام معنوی نه یک فرد که فقط رهبر ایران است که رهبر عاشقان ایران، انقلاب اسلامی و شیعیان در جهان اسلام در سراسر جهان است (را تحریم کند). رهبر ایران فقط متعلق به ایران نیست این همه مردم در لبنان، سوریه، عراق، افغانستان، پاکستان و کویت شیعه و غیر شیعه علاقهمند عاشق و مطیع هستند.» (کیهان ـ ۵تیر ۹۸)
حسن روحانی با دجالیت خاص خود سرمایه خامنهای را یک «حسینیه!» و مرکز امپراطوری هزارتوی فساد و جنایت او را «یک خانهٔ ساده!» نامید.
این نشان میداد که این بار تحریمها سر مار را نشانه رفته و به جای درستی خورده است. طبق تجربه وقتی نظام آخوندی ضربه میخورد از آن در فرهنگ سیاسی خود با تعابیری «اقدام ناپخته!»، «اقدام نسنجیده!»، و «کار وقیحانه و احمقانه!» یاد میکند.
هدف از نگارش این مقاله
در این سلسله مقاله میخواهیم نگاهی داشته باشیم به بیت خامنهای و ثروتهای میلیاردی آن و نیز جایگاه و اهمیت تحریم آن در شرایط کنونی. میخواهیم ببینیم چگونه بیت خامنهای و ملحقات و منصوباتش! به مرکز فساد و جنایت تبدیل شد و اهرمهای قدرت را به دست گرفت؟
میخواهیم نشان دهیم چگونه تصمیمگیرندهٔ اصلی در نظام آخوندی شخص خامنهای و سیستم عریض و طویل بیت اوست؟
این نگاه تازه ما را یاری میکند تا شناخت درستی از هماورد آخوندها نیز کسب کنیم و پی به حقانیت و اقتدار مقاومتی ببریم که تمام قامت در برابر این هزارپای مخوف ایستاده و اکنون سرنگونی تام و تمام آن را رقم میزند.
برای پی بردن به هزارتوی قدرت در بیت خامنهای بناچار کمی در پیشینهٔ نظام برمیگردیم و ولایتفقیه را از زمان شکلگیری آن مورد بررسی قرار میدهیم.
تحریف تاریخ برای تحمیل یک دیکتاتوری به مردم
نسلهای پیشین ایران، بهخصوص نسلی که در تکوین و تکامل انقلاب ضدسلطنتی شرکت داشت، بهخوبی میدانند که خمینی با همدستی یک دوجین از آخوندهای همراه خود، انقلاب دموکراتیک مردم ایران را به سرقت برد تا بتواند سلطهٔ مورد نظر خود را ایجاد کند. او با دجالیت و خرمردرندی جنبش آزادیخواهانهٔ خلق را قیام برای اسلام کذایی خود نامید. در این جملهٔ معروف او ـ که آن را در سخنرانی ۱۹آذر ۵۸در قم به زبان راند ـ دقت کنید:
«در انقلابی که در ایران حاصل شد در سرتاسر این مملکت فریاد مردم این بود که ما اسلام میخواهیم. این مردم قیام نکردند که مملکتشان دموکراسی باشد!»
او برای اینکه این سرقت و دروغ بزرگ را به تاریخ ایران تحمیل کند، آزادیخواهان و رقمزنندگان آن انقلاب را «حیوانات درنده!» نامید، دسته به دسته سرکوب کرد، به زندان انداخت و چوبههای دار را در گوشه و کنار ایران برپا نمود و سپس رد خون را از خیابانها زدود. هر کسی در مقابل او ایستاد مارک مرتد، منافق، یاغی و باغی خورد و مهدورالدم اعلام گردید.
باز هم سند از حرفهای خود خمینی:
«ما دیگر نمیتوانیم آن آزادی را که قبلاً دادیم بدهیم و نمیتوانیم بگذاریم این احزاب کار خودشان را ادامه بدهند! ما شرعاً نمیتوانیم مهلت بدهیم. شرعاً جایز نیست که مهلت بدهیم. ما آزادی دادیم و خطا کردیم. به این حیوانات درنده نمیتوانیم با ملایمت رفتار بکنیم. دیگر نمیگذاریم هیچ نوشتهای از اینها در هیچ جای مملکت پخش شود! تمام نوشتههایشان از بین میبریم. با اینها باید با شدت رفتار کرد و با شدت رفتار خواهیم کرد».(از حرفهای خمینی در مجلس معارفه با نمایندگان مجلس خبرگان در فیضیه قم، ۲۷مرداد ۱۳۵۸)
تاریخنویسان او حتی تاریخ دهههای اخیر را در کتابهای درسی تحریف کردند تا چنین وانمود کنند انقلاب ضدسلطنتی برای به قدرت رساندن خمینی و حکومت مورد نظرش بوده است.
تحریم خامنهای و بیت او، گامی مهم در راستای تحریم و فلج کردن نظام آخوندی است. این روند یکشبه و تصادفی بهوقوع نپیوسته، محصول میلیونها ساعت تلاش و رنج و خون مقاومتی است که همواره تمرکز خود را روی سرنگونی دیکتاتوری آخوندی حفظ کرده و از جامعهٔ بینالمللی نیز خواهان تمرکز بر روی آن بوده است. طی این سالیان همواره شاهد بودهایم که جامعهٔ جهانی بهصورت قطرهچکانی، مردد و گامبهگام و گاه سانتیمتر به سانتیمتر، به تحریم این نظام روی آورده است. اگر پیگیریها، افشاگریها، سماجتها، قیمت پرداختنهای مقاومت ایران نبود، امروز هرگز در این نقطه قرار نداشتیم.
تمرکز قدرت مذهبی، سیاسی، قضایی و اقتصادی در یک شخص
در غیاب رهبران واقعی انقلاب [بهعلت زندانی بودن در زندانهای شاه] خمینی بر امواج خروشان انقلاب ضدسلطنتی سوار شد و رهبری انقلاب را به سرقت برد. او در آن زمان عنوان مرجعیت دینی را نیز یدک میکشید. خمینی در حالی که هیچگاه ماهیت حکومتی را که میخواست برقرار کند، اعلام نکرد و در مورد جزئیات آن سخنی نگفت، در نخستین رفراندم برگزارشده، حکومت آخوندی را با نام دجالانهٔ «جمهوری اسلامی» به مردم قالب کرد و سپس برای نهادینه کردن قدرت بادآوردهٔ خود، مجلس مؤسسان را به مجلس خبرگان تغییر داد و قانون دستپخت خود را از آن بیرون کشید. هدف از تدوین این قانون جا انداختن اصل ۱۱۰قانون اساسی و ولایتفقیه بود. او میخواست با قانونی کردن ولایتفقیه گامهای بعدی را برای کسب تمامعیار قدرت بردارد.
جمهوری اسلامی مورد ادعای خمینی، نه تعریف شده بود و نه کسی از مردم به آن شناخت داشت. بعدها مشخص شد که این «جمهوری در اساس همان «حکومت اسلامی» است؛ حکومتی که «خلیفه» دارد و کار خلیفه هم رجم و داغ کردن و بریدن دست و پاست.
او در کتاب ولایتفقیه نوشته است: «رسولالله، مجری قانون بود. خلیفه هم برای این امور است. خلیفه، قانونگذار نیست. اسلام همانطور که جعل قوانین کرده قوه مجریه هم قرار داده است».
بنا بر این تعاریف، جمهوری اسلامی خمینی، حکومتی است که در آن ولیفقیه بهعنوان «خلیفه» قدرت را در دست دارد و مأمور اجرای قوانینی است که از قبل وضع شدهاند؛ قوانینی که مردم در وضع کردن و رأی دادن به آن هیچ نقشی ندارند. ولیفقیه را نیز آنها انتخاب نمیکنند.
ادامه دارد