وجود مقاومتی انگیزهمند و فراگیر با قدمتی بیش از ۴دهه در ایران اسیر، گواه آن است که یک جنگ نفسگیر و همهجانبه بین مردم ایران با نظام ولایت فقیه در جریان است. یکطرف این جنگ نیروهای سرنگونیخواه و معتقد به یک جمهوری دموکراتیک هستند در طرف دیگر نظام ولایت فقیه با تمام باندهای غالب و مغلوب آن. در این جنگ سرنوشتساز ۱۲۰هزار تن از بهترین فرزندان ایرانزمین جان خود را تقدیم بهروزی خلقشان کردهاند.
این جنگی است میان ایرانیان [با هر مذهب، ملیت، جنسیت و تنوع فرهنگی] با رژیمی که بهجز اشغال ایران و تاراج سرمایههای ملی آن به هیچ چیز دیگر نمیاندیشد. رفتار آن با جغرافیا، تمدن، فرهنگ و موجودیت ایران، بسا دهشتناکتر از اشغال مغول بوده است و میباشد. مردم ایران در خیزشهای خود پیوسته تأکید کردهاند که دشمن آنان در همینجا [یعنی در تهران، مشهد، تبریز و در هر جای ایران است] در هر جایی که نمایندهٔ خامنهای بر آن حکم میراند و پاسدارانش به چپاول، تیرخلاصزدن، مثلهکردن نفوس و خونگساری اشتغال دارند.
کتمان این جنگ یا کوچکانگاری آن با ـ هر بهانه، دستآویز و ترساندن مردم ایران از یک جنگ خارجی ـ بازیکردن در زمین خامنهای و نظام ورشکستهٔ آن است.
خمینی و خامنهای با تاریخچهیی از جنایت و خیانت در رزومهٔ خود پیوسته تلاش کردهاند این جنگ را با ایجاد و تبلیغ جنگهای فرعی از اولویت انداخته یا به انحراف بکشانند. بهانه کردن مخالفت با آمریکا و اسراییل، زمینهسازی و تعقیب یک جنگ ۸ ساله با عراق، دخالت در سرنوشت مردم سوریه، عراق، یمن و لبنان همه و همه برای آن بوده است که نظام ضدایرانی ولایت فقیه را از خطر سرنگونی برهانند.
آنها در عین سردادن شعار دجالگرانهٔ مرگ بر آمریکا و آتشزدن پرچم این کشور، از معامله با طرفحسابهای خارجی بر سر عالیترین مصالح مردم ایران غافل نیستند. در سالیان متمادی با چشمک و چراغ به اصحاب سیاست مماشات در اروپا و آمریکا، در پی سربریدن آلترناتیو دموکراتیک و ارتش آزادیبخش ملی ایران بودهاند. گنجاندن مجاهدین در لیست ترویستی، بمباران قرارگاههای ارتش آزادیبخش در جریان اشغال عراق و حمله به مقر خانم مریم رجوی در پاریس در ۱۷ ژوئن۲۰۰۳ نمونههایی از این همسویی و همپوشانی است.
بزرگترین امدادرسانی اروپا و آمریکا به فاشیسم دینی، حمله به عراق و تغییر تعادلقوا در منطقهٔ خلیجفارس به نفع آن بوده است. آنها با این جنگ، دستکم به مدت دو دهه برای این رژیم فرجهٔ بقا خریده و عراق را نیز در سینی طلایی به آن تقدیم کردند.
چشمپوشیدن از صنعت موشک و پهپادسازی خامنهای، یکی دیگر از این کلان امتیازهاست.
بنابراین آنها هرگز و هرگز خواهان جنگ با فاشیسم دینی حاکم بر ایران نبودهاند و نیستند. بزرگترین دام چاله این است که تصور شود خامنهای خواهان جنگ با آنان است. این اشتباه و مغلطهٔ محض است.
ولیفقیه طلسمشکسته، در دنیایی که با مؤلفههای قدرت تعریف میشود، خوب میداند که اگر بخواهد از دیوار بلندتر از قد خود بالا برود سرش را همراه با عمامهٔ ریایی ولایت خواهد باخت. از این رو در برآوردها و برنامهریزیهای شیطانی خود تا جایی به پروپاگاندای جنگافروزانه ادامه میدهد که بتواند خطر سرنگونی را از حاکمیتش دور نماید. بهمحض اینکه احساس کند بارقهیی از جنگافروزی در عبا و عمامهٔ او خواهد افتاد، با دجالیت، نقش خود را در دمیدن به نایرهٔ جنگ انکار خواهد کرد.
این شارلاتانیسم را در جنگ اخیر غزه نیز شاهد هستیم. خامنهای بهمحض اینکه دید بحران در غزه بیخ پیدا کرده، نقش خود را در برافروختن شعلههای آن حاشا کرد، بعد از آن هم از طریق حسن نصرالله به قدرتهای خارجی پیام رساند که از عملیات حماس اطلاع نداشته است!
او در دوران ترامپ و در شرایطی که برخی تحلیلگران فکر میکردند بین آمریکا و ایران جنگ بهوقوع خواهد پیوست، گفت:
«بهطور خلاصه در دو کلمه به ملت ایران بگویم: جنگ نخواهد شد و مذاکره نخواهیم کرد... جنگ نخواهد شد؛ چرا؟ برای خاطر اینکه جنگ دو طرف دارد: یکطرف ما هستیم، یکطرف او است؛ ما که خب جنگ را شروع نمیکنیم... طرف آمریکایی و آمریکاییها هم جنگ را شروع نمیکنند، برای اینکه آمریکاییها هم میدانند که اگر جنگی را اینجا شروع کنند، صددرصد به ضررشان تمام خواهد شد... آمریکاییها یک بار هم اینجا حمله کردند به طبس خودشان را نجس کردند، برگشتند رفتند! جنگ نخواهد شد، مطمئناً» (خامنهای ۲۲مرداد ۱۳۹۷)
آمریکا و اروپا با وجود مقاومتی سرنگونیطلب، شرافتمند، دارای اصول متقن انقلابی، واجد برنامهٔ ۱۰مادهای، یک آلترناتیو دموکراتیک و دولت موقت برای دوران انتقال حاکمیت به مردم، منافعی برای خود نمیبینند تا برای بهدست آوردن آن اقدام به دخالت در ایران کنند. آنها هماکنون از قبل فاشیسم دینی، از کلان منافع برخوردارند.
با در نظر گرفتن این گزارهها، به این نتیجه میرسیم که جنگ اصلی، خطیر و سرنوشتساز نه جنگ خارجی، بلکه جنگ بین مردم و مقاومت ایران با نظام ولایت فقیه و مشاطهگران و حامیان داخلی و خارجی آن است.
مانند دوران جنگ ۸ ساله با عراق و نیز دوران اشغال عراق، تهدید نادیدهگرفتن مقاومت، قیام و جنبش سرنگونی و همسویی با القائات و پروپاگاندای این رژیم است و نباید برای آن مشروعیت قائل شد.