اقتدار یا شکنندگی؟!
این روزها تصویر متناقضی از دستگاههای امنیتی رژیم آخوندی دیده میشود. از یکسو نیروهای سرکوبگر را «مظهر اقتدار نظام» برای «تأمین امنیت داخلی» عنوان میکنند (محمودی، فرماندار لاهیجان-۲۰مهر) و برای ایجاد رعب تلاش میکنند اینگونه القا کنند که نیروهای سرکوبگر نظام آنقدر به مردم تسلط دارند که «علاوه بر دنیای مردم به آخرت آنها هم کار دارند» (سعیدی، امام جمعهٔ قم-۲۱مهر)؛ از طرف دیگر وقتی تصویر ضرب و شتم یک خانم توسط نیروی سرکوبگر انتظامی تهران بزرگ در شبکههای اجتماعی منتشر میشود، هراس سراپای رژیم را فرا میگیرد و خامنهای سراسیمه پاسدار مرادی، سرکردهٔ نیروی انتظامی تهران بزرگ را به صحنه میفرستد تا بگوید: «رفتار مأمور در صحنه غیرحرفهیی بوده و با مأمور مزبور برخورد لازم هم صورت گرفته است!» (۲۶مهر)؛ پیش از آن هم پاسدار اشتری، سرکردهٔ نیروی انتظامی خامنهای بهخاطر انتشار اینگونه تصاویر مینالد: «ممکن است اتفاقی روی دهد که متأسفانه سریعاً در فضای مجازی منعکس میشود؛ (مردم) نباید به دیدن یک عکس و قطعهای از فیلمی بسنده کنند!» (۲۵مهر).
ضمن تقدیر از هموطنان آگاه و متعهدی که با ضبط این قبیل صحنههای تکاندهنده و انتشار آن در فضای مجازی، فاشیسم دینی حاکم را اینچنین در معرض افشا و در مخمصه قرار میدهند؛ همچنین میتوان دریافت که چرا رژیم این همه نسبت به فضای مجازی و شبکههای اجتماعی هیستریک است و خود را به در و دیوار میزند تا بلکه آن را مسدود یا مهار کند.
با این موارد بیشازپیش روشن میشود که سرکوب آنطور که خامنهای و دستگاه تبلیغاتی و سرکوبش میخواهند به جامعه القا کنند، نشانهٔ «اقتدار» نظام نیست. بلکه نخست ناشی از ماهیت رژیم است و سپس نشانهٔ ضعف و فرتوتی آن است. سرکوب از ابتدا بهعنوان یکی از دو پایهٔ نگهدارندهٔ نظام بوده و اگر از سرکوب کوتاه بیاید و این پایه فرو بریزد، رژیم با فوران خشم عظیم اجتماعی، جارو میشود. بنا بر این خامنهای با القا اقتدار مصنوعی میخواهد هم جامعه را مرعوب کند و هم به نیروهای خودش روحیه بدهد.
اما از واکنشهای هراسآلود سرکردگان انتظامی رژیم دربارهٔ درز یا افشای برخی موارد بهروشنی میتوان فهمید که رژیم تا کجا فرتوت و شکننده است؛ چرا که در عین اینکه نمیتواند از سرکوب دست بردارد، اما نسبت به پیامدهای خطرناک آن هم بهشدت نگران است.
اما چرا نگرانی؟
علت این است که رژیم میداند حاکمیتش روی انبار عظیم باروت خشم اجتماعی بنا شده و هر جرقهای میتواند انفجار عظیم این انبار باروت را در پی داشته باشد. بهویژه اینکه طی سالهای گذشته موارد آن را در قیامهای ۹۶ تا ۱۴۰۰ دیده که چگونه یکباره جامعهٔ عاصی، طی چند ساعت شعلهور میشود و شعلهها با شتاب به استانها و شهرهای دیگر گسترش مییابد.
اما از آنجا که نمیتواند و نمیخواهد (بهعلت ماهیت) مسائل جامعه را بهصورت ریشهیی و اصولی حل کند، انبار باروت بیشتر و بیشتر متراکم میشود؛ از این رو مجبور است بهتنها اهرمش برای مهار جامعه، یعنی سرکوب رو بیاورد. اما اصطکاک خطرناک میان سرکوب و جامعه (مانند انتشار دستگیری خانم هموطن و ابراز نفرت عظیم اجتماعی) خود میتواند جرقهٔ آن انفجار بزرگ باشد.
این همان نقطهٔ بنبست رژیم در سرکوب است. اگر از آن دست بردارد، یک روزه جارو میشود؛ اگر ادامه دهد که ناچار از آن است، بهدست خود جرقهها را تولید میکند!