«براندازی» نام دیگر کلیدواژهٔ «سرنگونی» است که در تاریخ معاصر میهنمان، سازمان مجاهدین خلق ایران، ابداعکننده، پیشبرنده و نمایندهٔ آن شناخته میشود. مفهوم این کلیدواژه این است که تعارض بین مقاومت انقلابی مردم و نظام برآمده از اصل ضدایرانی ولایت فقیه به درجهیی از آنتاگونیسم رسیده که یکی از دو قطب باید از میان برود. هر راهکار دیگری از قبیل تغییر رفرمیستی حکومت، اصلاح یا رتوش آن، باقی نگهداشتن اصل ولایت فقیه و تعویض مهرهها در نهایت در خدمت ابقای استبداد دینی خواهد بود.
در نخستین روزهای تنورهکشی خمینی در قامت ولایت فقیه، نفس کاربرد این کلیدواژه بهایی سنگین در سپهر سیاسی ـ اجتماعی ایران میطلبید. مجاهدین بهاین دلیل مورد غضب دجال بزرگ قرار گرفتند که از روز اول حاضر نشدند ولایت شیطانی او را بهرسمیت بشناسند. آنها میدانستند قیمت رأی منفی دادن به قانون دستپخت خبرگان، بهمعنی دست رد زدن به سینهٔ سلطنت مطلقهٔ فقیه و استبداد زیر پردهٔ دین است. این تنها جرم مجاهدین بود و بههمین جرم شکنجه و شقهکردن و تیرباران و حلقآویز آنان در کیش ارتجاعی امام کذاب مباح اعلام شد.
کاربرد رذیلانهٔ کلماتی مانند «منافق»، «محارب مسلح»، «باغی»، «یاغی» و... از ابداعات خمینی و خامنهای و دستگاه شیطانسازی آنها برای منفعل کردن و نابودی نسل مسعود رجوی بود ولی راه به جایی نبرد.
مجاهدین در شرایطی شعار «مرگ بر خمینی» را به میان خیابانهای اختناقزدهٔ ایران بردند که خمینی انگشت در ایران کرده بود و مجاهد میجست تا بر دار کند و پوست برکند؛ اما آنها بیهراس از پیامدهای مهیب این شعار، رسالت تاریخی خود را مقاومت انقلابی برای سرنگونی استبداد دینی میدیدند. شهادت ۱۲۰هزار تن از بهترین فرزندان انقلابی این میهن خونبهای سنگین مجاهدین برای جا انداختن و پیشبرد این استراتژی است.
پافشاری مجاهدین بر این استراتژی درست و اصولی سرنگونی استبداد دینی طی چهار دهه باعث شد تا دیگر خطوط انحرافی، اپورتورنیستی و عافیتطلبانه به کناری برود. سوختن پروژهٔ ارتجاعی ـ استعماری اصلاحطلبان قلابی یکی از آثار استواری بر این استراتژی است. اکنون به یمن این پایداری، براندازی و سرنگونی، به کلیدواژههای تعمیمیافته تبدیل شدهاند. مردم و جوانان شورشی برای متمایز کردن صفوف خود از وابستگان به حکومت، خود را «برانداز» معرفی میکنند. این هشتگ یکی از هشتگهای معروف و ترندشده در فضای مجازی است.
شعار «مرگ بر خامنهای» که ادامهٔ شعار «مرگ بر خمینی» است، از شعارهای مرتبط با استراتژی سرنگونی است.
سرنگونی و براندازی که روزگاری از واژگان سرخ و ممنوع بودند اکنون بهبهانههای مختلف و با تعابیر گوناگون، بهکرات بر زبان خامنهای و سرمداران حکومتش جاری میشوند. دغدغهٔ اصلی حکومت اکنون مسألهٴ بودن و نبودن است. در این رابطه نیازی به کنکاش زیاد و حفاری در گذشتهها نیست. جدیدترین فاکت و فاکتورها بهخوبی سخن میگویند.
«امروز مهمترین امید دشمن برای ضربه زدن به کشور، امید بستن به اعتراضات مردمی است» (خامنهای. ۱۴خرداد ۱۴۰۱).
«اگر در این محیط یک انفجار حاصل بشود، دیگر نه من و نه شما و نه هیچکس، نه روحانیت و نه اسلام، نمیتواند جلویش را بگیرد» (آخوند ناصر رفیعی. ۱۳خرداد ۱۴۰۱).
«ما باید هوای این مردم را داشته باشیم تا اعتمادسازی بین مردم و بین مسئولان باشد! اگر این اعتمادسازی به اعتماد سوزی تبدیل شد دیگر کار مشکل میشود!» (آخوند حسینی بوشهری امام جمعه قم. ۱۳خرداد ۱۴۰۱)
«امروز دشمن به واسطه برخی فراخوانهای غیرقانونی، درصدد موجسواری و سو استفاده از خواستههای برخی مردم و ایجاد فتنه در کشور است» (پاسدار احمد وحیدی. ۱۴خرداد ۱۴۰۱).
این عر و تیزهای مالیخولیایی ناشی از آن است که سرنگونی مصممتر از هر زمان بر سکوی تهدید درجهٔ یک نظام ولایت فقیه نشسته است. بیش و پیش از آمران و عاملان اختناق و نانخورهای حکومت، شامهٔ شخص خامنهای خطر سرنگونی را بو میکشد و از هول آن کابوس میبیند. او میداند که سلطنتش پایدار نخواهد ماند.
افزایش شیطانسازی از مجاهدین آن روی سکهٔ احساس خطر از سرنگونی محتوم است. بنابراین در روزهای آینده باید شاهد بالا رفتن نرخ آن باشیم.