تا چهارشنبهسوری چیزی باقی نمانده.
ظاهراً چهارشنبهسوری هم سنتی است مثل دیگر سنن ملی، چیزی از جنس نوروز و سیزده بدر. اما حقیقتاً چیزی است ورای دیگر سننی که سالها و سدهها در کنار ش نشسته بودند. یا اگر دقیقتر بگوییم حداقل حالا دیگر چهارشنبهسوری آن چهارشنبهسوری دهههای قبل نیست. تفاوت کرده! نسبت به گذشته خودش هم تفاوت کرده، فرصتی شده برای درافتادن مردم با دیکتاتوری!
جشنی ساده و آیینی قدیمی که اینک تجدید حیات کرده، چیزی بایسته روزگار حاضر شده، آنچنان که از دیگر آیینهایی که قرنها با همدیگر زیسته بودند، به کلی ممتاز شده،
حقیقتاً که چهارشنبه سوری، با خیزی بلند خود را از دایره بسته رسوم مربوط به دوران و تمدن زراعی جدا کرده و تا حد پدیدهیی نوین و کارآمد در زندگی مدرن امروزی فرا رفته. امکان و موقعیتی که تودهها با هر اندیشه و قومیتی آن را همچون ظرفی و فرصتی برای در افتادن با دیکتاتوری حاکم بر ایران، غنیمت شمرده و از آن حداکثر استفاده را میکنند. و این همان چیزی است که آخوندهای حاکم بر ایران بهشدت از آن وحشت دارند.
طی روزهای اخیر و بهویژه همین چند روزه آخری که به برگزاری مراسم چهارشنبهسوری باقی مانده، بیاغراق تمامی رسانههای حکومتی از روزنامهها گرفته تا رادیو تلویزیون دولتی و حتی شبکههای اجتماعی و فضای مجازی خرج مقابله با چهارشنبهسوری مردمی و ممانعت از برگزاری آن یا حداقل مهار آن شده!
حتی فراتر از این تمامی نهادهای حکومتی و دولتی گوییا که سهمیه مقابله با چهارشنبهسوری از مدیران خود گرفتهاند که سران و مسولانشان یکی یکی و به نوبت جلوی دوربین تلویزیون و مقابل میکروفون رادیو آمده و تلاش میکنند با خرج کردن خود، با هشدار دادن، با تهدید به بازداشت و زندان کردن، با تطمیع کردن برای شرکت در ورژن حکومتی مراسم، و با هزار ترفند و توطئه دیگر، مانع برگزاری مراسم چهارشنبهسوری مردمی شوند.
علت چیست؟
علت بنیادین این مسأله که یک مراسم سنتی ساده به صحنه و ساعت رزم عمومی و سراسری مردم با حاکمیت تبدیل شده چیزی نیست جز سرکوب وحشیانهای که آخوندها به مردم اعمال کرده و میکنند!
سرکوبی که تمامی امکانات نفس کشیدن آزاد مردم را حتی در شخصیترین و نهانیترین اندیشههایشان در مخمصه قرار داده و هر«تخلفی» از نرمهای حکومتی را نه فقط معادل یک «جرم» بلکه عین یک «گناه» قلمداد کرده! و آن را نماد مخالفت با خداوند و خالق هستی دانسته و مستوجب سختترین عقوبتها دانسته و بدتر اینکه همه این مزخرفات را به لباس قانون هم در آورده و متخلفین را با تمسک به قانون ضدبشریاش، مشمول یک سرکوب سیستماتیک، سراسری و مستمر میکند! جنایتی که پس از نزدیک به ۴دهه، امان مردم را بریده و کار را به قیامی سراسری کشانده و
اما در تمامی این دههها مردم به آرامی و با طمأنینه خاص تحولات اجتماعی و با آزمودن تمامی راههای ممکن و در دسترس و با عبور از راهکارهای سهل و ساده، به راهکار نهایی و کارآمدترین راهکار رسیدهاند، راهکاری آتشین که مقاومت ایران با تکیه به شناخت عمیق خود از موجودیت آخوندی حاکم و در جریان یک پراتیک جانکاه دو و نیم ساله کمر به حل آن بسته. پراتیکی تماماً مسالمتآمیز با تلاشی مسئولانه برای حل اصولی تضاد بین مردم و حاکمیت ضدمردمی.
تلاشی که بیش از همه و پیش از همه بنیانگذار جنایتکار و دجالوش نظام ولایتفقیه با آن ضدیت داشت و همو بود که با تعطیل کردن تمامی نهادهای اجتماعی، سازمانهای غیردولتی مستقل و احزاب مردمی، سنگهای دفاع از مردم را بست و سگهای هار ولایت را بند گشود تا مردم را از هم بدرند.
از همینروست که اینک مردم با آزمودن تمامی امکانات در دسترس به راهی روی آوردهاند که اولین دستمایهاش «آتش» است!
تمامیترس و وحشت رژیم هم از همین موضوع است. وحشتی که همه ساله مثل بیماری «تب نوبه» گریبان آخوندها را میگیرد، حسابی تکانشان میدهد و پس از یک دوره یکی دو سه هفتهیی در حالیکه در شب اجرای مراسم، به اوج خود میرسد، آخوندها را تکیده و خیس عرق، با پیکری در هم کوفته به جا میگذارد و باقی ماجرا را به دیدار بعدی وامی گذارد!
این تقریباً تمامی حکایت آن «خودکردهای» است که دیگر« تدبیر»ی ندارد.
اما امسال مشکل از اینهم کمی فراتر رفته چرا که این چهارشنبهسوری در شرایطی برگزار میشود که گرمای قیامی بزرگ سراسر میهن را در خود گرفته و وقتی این گرما با آتش چهارشنبهسوری هم قرین شود، میزانالحراره تب آخوندها را آنقدر بالا میبرد که برای آنها شاید دیگر قابلتحمل نباشد.
به یاد داشته باشیم که همین یکی دو ماه پیش بود که بنا به آمار حکومتی، جوانان بپاخاسته در قیام دی، اقامتگاه حداقل 60نماینده خامنهای را در سراسر ایران به آتش کشیدند و حداقل در 20حوزه جهل و جنایت آخوندی آتش افکندند، بیشمار خودروهای نیروهای سرکوبگر را از کار انداختند و دهها مراکز استانداری و فرمانداری آخوندها را در شهرهاى مختلف به تصرف خود درآوردند آن هم در شرایطی که هنوز تا چهارشنبهسوری یکی دو ماه فاصله بود.
اکنون در نظر بگیرید روز چهارشنبهسوری را که تمامی آحاد مردم از شهری و روستای و پیر و جوان به خیابانها میآیند، رسماًًً و علناً آتش میافروزند، بساط آتشبازی دایر میکنند و زمینهای عمومی فراهم میگردد که بهترین پوشش مردمی برای جوانان پرشوری است که تمایل قلبی عمیقی برای تسویه کردن خرده حسابهای تمامی سالیانی دارند که مورد تحقیر و سرکوب پاسداران فاشیست و آخوندهای تبهکار حاکم قرار گرفتهاند.
بی سبب نیست که در آخرین روزهای مانده به چهارشنبهسوری فوقانیترین نهادهای سرکوبگر حکومتی بیعبا و عمامه و سر و پا برهنه به میدان رسانهها پریده و با صدور چپ و راست اطلاعیه و هشدار و انذار و تهدید و التماس و تطمیع، تلاش میکنند آتشی را خاموش کنند که هنوز روشن نشده!
در تازهترین اقدام از این دست، شنبه شب دادستانی کل آخوندها با یک اطلاعیه شداد و غلاظ به صحنه آمد و از جمله اعلام کرد:
«بهمنظور حفظ نظم و امنیت عمومی و... پیشگیری از بروز حوادث ناگوار و ندامت آفرین ناشی از کاربرد نامتعارف و غیراستاندارد مواد انفجاری و آتشزا و نیز جلوگیری از سوءاستفاده برخی افراد فرصتطلب از هموطنان خواستار همکاری با نیروهای انتظامی شد».
در همین اطلاعیه و با اشاره به آنچه که «افراد فرصتطلب» نامیده، آمده است: «با توجه به روزهای پایانی سال با اقدامات ناهنجار یا مجرمانه خود موجبات تلخ کامی و ایراد خسارات جانی و مالی بر جامعه تحمیل و با ایجاد رعب و وحشت، امنیت روانی را مخدوش میسازند، از هم میهنان گرامی و عموم خانوادههای عزیز خصوصاً نوجوانان و جوانان آینده ساز ایران اسلامی تقاضا میشود، در صورت مشاهده و مواجهه با هر نوع اخلال در نظم و آسایش عمومی، ضمن مراقبت کافی، مراتب را به مراجع انتظامی و قضایی اعلام و با مأموران و حافظان نظم و امنیت و مجریان قانون همکاری کنند».
بی تردید، اگر این اطلاعیهها دردی دوا میکرد باید پیش از همه، درد بنیانگذار خبیث نظام، خمینی را دوا میکرد که از غصه فعالیتهای مجاهدین دق کرد و مرد! و آرزوی نابودیشان را با خود به گور برد.
در آخرین روزهای سال و کمیمانده به چهارشنبه سوری، تماشای تقلاهای همهجانبه آخوندها واقعاً که تماشایی است.