در حالی که هنوز مرکب توصیههای «مقام عظمای ولایت» به باندهای نظام مبنی بر حل اختلافات خود از طریق مذاکرهٔ داخلی خشک نشده، شاهد فوران ابعاد جدیدی از جنگ قدرت در حکومت هستیم. این موضوع علاوه بر اینکه افول موقعیت خامنهای را برملا میکند، نشان میدهد که قوارهٔ بحرانهایی که نظام ولایی با آنها دست به گریبان است، هر دم بالا و بالاتر میرود. این بحرانها علاوه بر کشاکش بین مجلس سرسپرده و رئیس جمهور شیاد نظام بر سر انتخابات ریاست جمهوری، شامل موضوعاتی از قبیل مذاکره بر سر برجام، بودجهٔ ۱۴۰۰ و سرنوشت اف.ای.تی.اف نیز میشود.
بحرانها تا آنجا دامنه یافته است که از یکسو باند غالب خواهان اعدام روحانی شده و با گزندهترین القاب و توصیفها او را در تریبون مجلس، تبلیغات رسمی و رسانههای خود شلاقکش میکند، از دیگر سو، روحانی با استفاده از تاکتیک نخنما و کهنه شدهٔ خود، با طرح تغییر قانون اساسی و رفراندوم میخواهد باند غالب را در تنگنا قرار داده و تکهیی از کیک قدرت را صاحب شود.
گماشتهٔ خامنهای در کیهان و شلاقکش کردن روحانی
حسین شریعتمداری گماشتهٔ خامنهای در کیهان، این تاکتیک روحانی را «انفجار نارنجکهای دودزا و بمبهای صوتی برای ایجاد پوشش، با هدف انحراف افکار عمومی از مسألهٔ اساسی» نامید.
«مشکلاتی که ردیف است، نگاه کنید! مسائلی نظیر، رفراندوم! بازنگری قانون اساسی! و... که این روزها مدعیان اصلاحات به میان کشیدهاند، در کجای فهرستی که از مشکلات پیشروی تهیه کردهاید جای دارد؟! ... اگر پیش کشیدن این مسائل از نوع نارنجکهای دودزا و بمبهای صوتی نیست، پس چیست؟! و اگر نارنجک دودزا و بمب صوتی است که هست قرار است در پوشش این دودها و صداها، افکار عمومی از کدام مسألهٔ اساسی منحرف شود؟! (کیهان. ۳دی۹۹)
پیشتر از او پاسدار محسن رضایی خطاب به روحانی توئیت کرده بود:
«ادامه فرصت سوزی به جای اقدام و عمل! در واپسین ماههایی ۸سال مسئولیت، به جای فرار از پاسخ به مردم و فرافکنیهای خسته کننده، میزان تحقق وعدههای بر زمین مانده را به مردم گزارش دهید! حاشیه رفتن و طرح رفراندوم با چاشنی بازنگری در قانون اساسی، آدرس انحرافی است».
باند غالب و اشک تمساح برای معیشت مردم
تا همینجا میتوان فهمید که باندهای نظام برای خلعسلاح یکدیگر و گرفتن سهم بیشتر از خوان یغمای قدرت، هر یک، پاشنه آشیل طرف مقابل را قلقلک میدهند. جنگ آنها، جنگ باندهای مختلف مافیایی با یکدیگر است. خامنهای و باند غالب در حالی که ثروتهای میلیاردی مملکت را در دست دارند و آن را به مصرف تروریسم و سرکوب میرسانند، برای معیشت مردم اشک تمساح میریزند و بر اهرم مطالبات مردم سوار میشوند. آنها برای به کرنر بردن حریف در جنگ قدرت، بگونهای در مورد مشکلات معیشتی مردم داد سخن میدهند که گویی از کرهٔ مریخ آمدهاند یا اپوزیسیون نظام هستند.
بهعنوان نمونه پاسدار قالیباف در سخنانی که مخاطب مستقیم آن حسن روحانی بود، گفت:
«اگر امروز کسی به شما گفت مشکلات در کشور بهعلت نبود امکانات و پول است، هرگز از او نپذیرید، امروز ضعف مدیریت، بیعرضگی در تصمیم و دوری از فرهنگ کار و تلاش و فرصت دادن به سوداگران و دلالان است که باعث شده آنها صدها میلیارد پول به دست بیاورند» (شعار سال. ۲دی۹۹).
روحانی و بازی با خط قرمزهای نظام
روحانی و باند مغلوب نیز بهطور متقابل رفراندوم و تغییر قانون اساسی را مطرح میکنند. تغییر قانون اساسی و بازتعریف اختیارات رئیس جمهور، اگر از حد شعار فراتر برود، اولین چیزی که هدف قرار خواهد داد، جایگاه فرعونی و بلامنازع ولیفقیه در قانون اساسی است.
نشستن باندهای مافیایی بر شاخ و بریدن بن
تا اینجای کار، هر دو باند مافیایی حکومت، بر شاخ نشسته و در حال بریدن بن نظام هستند؛ اشک تمساح ریختن برای معیشت مردم در جنگ قدرت و غارت برای تصاحب قدرت دورانش به سر آمده و مردم مدتهاست پاسخ این بازیها و فریبها را دادهاند.
موجسواری و بازی با آتش مطالبات مردمی، در جنگ قدرت ممکن است در ابتدا خوشایند و دلچسب بهنظر بیاید اما این آتش وقتی به خشم آید، سلسلهی از آبانهای گدازان را بیدار خواهد کرد که خاموش کردن آن ناممکن خواهد بود.
«اینکه مجلس علیه دولت و دولت علیه مجلس و قوه قضاییه علیه هر دو حرف بزند، نه تنها مشکلی را حل نمیکند بلکه مردم را بیشتر عصبانی و سرگردان میکند و فاصله مردم از نظام را بیشتر خواهد کرد» (جهانصنعت. ۳دی۹۹).
همچنین بازی با خط قرمزهایی مانند «تغییر قانون اساسی» و «رفراندوم» در شرایط انفجاری جامعه، تبعات خطرناکی برای کل نظام خواهد داشت. بازنده این بازی بهدلیل قیامهای در کمین و وضعیت آتشفشانی جامعه و نیز سیاست انقباض خامنهای، بیتردید، کل نظام مافیاسالار و برندهٔ نخست آن مردم و مقاومت ایران خواهند بود.