ماهیت هر پدیده، هر وجود زنده و هر شیئ، تعیینکنندهٔ نمودها و بروز اشکال آن است. یک دانه در نهان خاک، ماهیتی دارد که پس از مدتی در نمود نهال و سپس شاخساران و ثمرات آن بروز عینی مییابد.
در جامعهٔ انسانی هم میتوان با دقت در بروز نمودهای رفتاری و واکنشها، پی به ماهیت افراد برد. منتها در جامعهٔ انسانی وقتی به ماهیت اشاره میکنیم، بهدلیل تفاوت کیفیت ساختار مغز انسان با دیگر پدیدههای هستی، این ماهیت بهناگزیر از عواملی مثل طبقات، ایدئولوژی، ملأ اجتماعی و میزان آگاهی اثر میپذیرد.
ماهیت در جامعهٔ انسانی، نمودهای عام را شامل میشود که با تجزیهٔ این نمودها میتوان به ماهیت جزئیات آن پی برد. یکی از جزئیات جامعهٔ انسانی، نقش پررنگ بروز ماهیتها در دنیای سیاست است. علت، واضح بهنظر میرسد؛ دنیای سیاست، صرفنظر از گرایشهای اعتقادی یا نظرگاههای ایدئولوژیک، عرصهٔ تقابل و تعارض منافع است. تفاوت دولتها و احزاب و گروههای دخیل در دنیای سیاست، با کیفیت تاکتیکها و مسیرهای آنها برای رسیدن به هدف بارز میشود. از قضا همین تاکتیکها و انتخاب مسیرها برای رسیدن به هدف، نشانیهای گویای ماهیت دستاندرکاران آن هستند.
با این مقدمه و معرفی، رابطهٔ مستقیم میان ماهیت و نمودها را در سیاست نظام آخوندی میتوان زیر ذرهبین برد و جوانب آن را شناخت. این حاکمیت از بدو صدارتش تا هماکنون با نمودهای چماقداری، لمپنیسم و عوامفریبی در زیر لوای دجالیت مذهبی، با مخالفانش و با اعتراضات و قیامها برخورد کرده است. همین نمودها هم در تأثیر و رابطهیی متقابل، ماهیت این حاکمیت را تغذیه نمودهاند.
تمام نمودهای شاخص معرف این حاکمیت، هدفشان در این چهار دهه، منحرف کردن اصل موضوع بین جامعه و مردم با نظام است. مثلاً از فردای ۲۲بهمن ۱۳۵۷ که اصلیترین مسألهٔ مبرم ایران، آزادی و دموکراسی و برابری بود، این حاکمیت با راهانداختن چماقداری در برابر نیروها و گروههای سیاسی و نیز با راهانداختن بساط زنستیزیِ یا روسری یا توسری علیه زنان، تلاش کرده است اصل دعوا با حاکمیت و توجهات نسبت به آن را منحرف کند. در ماجرای زمینهچینی جنگ با عراق هم همینطور. در ماجرای سلمان رشدی، در ماجرای گروگانگیریها، در ماجرای انفجار حرم امام رضا در مشهد، انفجار در کعبه، و...
این جریان را که ادامه دهیم، میرسیم به قیامهای یک دههٔ اخیر علیه حاکمیت آخوندی که با هر قیام، پردههای جدید از ماهیت ضدبشری و دجالگری این رژیم در منظر مردم رو میشود و نظام آخوندی در ادامهٔ همان جریانات، سراغ شعار «رضا شاه روحت شاد» میرود تا مسیر و هدف و مطالبات قیام را منحرف کرده، فضا را برای مردم مشوش و غبارآلود کند. میخواهد جا بیاندازد که آلترناتیوی برای رژیم ملایان نیست و سقف مطالبات این قیامها هم همین شعار است! شعاری که وزارت اطلاعات آخوندی با علم کردنش، لکهیی بر ساحت قیامها میاندازد تا اصل نظام را از مطالبات و سماجت قیامها در نفی نظام در ببرد.
آیا شعار «رضا شاه روحت شاد» برای رژیم آخوندی ثقل و وزنی دارد؟ هرگز! شعاری که اگر بهفرض سال تا سال قیام نشود، یکبار هم از جایی شنیده نمیشود. شعاری که هیچ نمایندهٔ سیاسی، هیچ سخنگوی سیاسی، هیچ رهبر، هیچ سازمان و تشکیلات و هیچ مناسبات دیپلماتیک با جهان ندارد. شعاری که حاملان و گویندگانش نه فعالیتی تبلیغی در ایران دارند، نه هیچ سابقهٔ مبارزه با رژیم ملایان دارند، نه جریانی فعال در زد و خوردهای سیاسی با حاکمیت است، نه حتی پراتیک تبلیغاتی مثلاً بر در و دیوار شهرهای ایران دارد، نه یک استراتژی برای پیشبرد و تحقق آن وجود دارد و نه حتی در حد یک مقاله، وزن سیاسیاش در کف خیابانهای ایران و جامعه و اقشار مردم مورد نقد و بررسی قرار میگیرد. شعاری که حتی بهطور سمبلیک هم نمیتواند در حد «زورو» و «رابین هود»، ظهوری و نمودی از خود عیان کند. شعاری که همواره مترصد بالاگرفتن شعارهای سنگین و رادیکال در مقابل حاکمیت است تا از یک گوشهیی در حد چند ثانیه ــ و حداکثر یک دقیقه ـ سر داده شود، فیلمی گرفته شود و محو شود. حاصلش هم بشود همان چند ثانیه یا یک دقیقه برای شبکههای اجتماعی که بعله، در قیامها این شعار برجسته شد تا برخی تلویزیونها هم آن را در بوق و کرنا کنند! حاکمیت آخوندی هم در اتاق فکرش پا روی پا میاندازد و برای پیشبرد این تاکتیک و ترفندش، قهقهه میزند!
مشاهده میشود که این شعار جز یک نمود چماقدارنه به سیاق باندها و جریاناتی که خمینی و بهشتی علیه گروههای سیاسی مترقی علم میکردند، نیست. خط، همان خط ۴۳سالهٔ اتاق فکر نظام آخوندی برای منحرف کردن صورت مسأله بین جامعه و مبارزان و مجاهدان با حاکمیت ولایت فقیه است؛ بهطور خاص الآن که قیامها به مطالبهٔ نفی نظام رسیدهاند.
رفت و آمدهای این شعار، درست روی باند شاهراه منافع نظام آخوندی صورت میگیرد. پوست خربزهییست انداخته شده زیر پای قیامآفرینان و گاز فلفلیست در چشم آنان تا حتی چند صباحی هم شده، رژیم آخوندی را از تیررس مستقیم قیامهایی که خصلت رادیکال یافتهاند، بهدر ببرد.
بنابراین افشاگری و روشنگری و برگرداندن این شعار ضدملی و ضد قیامهای اقشار مردم ایران به خود نظام ملایان، یک مسئولیت ملی، میهنی، ایرانی و انسانی است.