شیوه و سرعت انتصاب پاسدار قالیباف به ریاست مجلس ارتجاع رخداد بیسابقهای در رژیم آخوندی بود. وحوش ولایی به فرموده و ظرف چند ساعت سر و ته قضیه را هم آوردند و پاسدار لمپن و بدنام را به ریاست مجلس ارتجاع برگزیدند.
انتصاب یک اختلاسگر میلیاردی
اشتباه است اگر این سرعت عمل را به حساب وحدت یا هماهنگی اعضا مجلس یازدهم بگذاریم؛ در ادوار گذشتهٔ این سیرک نظام، گماردن کسی بر این کرسی چندان سهل نبود و به حسب معمول پس از منازعات عدیده میان گونههای مختلف نمایندگان، حداقل چند روز به طول میانجامید.
یکی از اعضای مجلس ضمن اشاره به اشکالات نحوهٔ انتخاب قالیباف گفت:
«اگر قرار باشد از همین اول با لابیگری دنبال مسائل باشیم و هیأترئیسه را با این شیوه انتخاب کنیم، کار مجلس از اول خراب است. دیروز در اولین جلسه مجلس هم لابیگری بود» (پورابراهیمی در مجلس ارتجاع ـ ۸خرداد)
همچنین آخوند علیرضا سلیمی در همین جلسه ضمن اشاره بهشدت اختلاف و پراکندگیها گفت: «هنوز مجلس یازدهم کار خود را شروع نکرده، عدهیی بهصورت سازماندهی شده تخریب مجلس را شروع کردهاند و توپخانه آنها فعال است» (خبرگزاری حکومتی تسنیم ـ ۸خرداد ۹۹).
از سوی دیگر برگزیدن این مهرهٔ بدنام که در جنایت و خیانت و سرکوبگری از چهرههای منفور در نظام آخوندی است نیز جای سؤالات زیادی باقی گذاشته است؛ بهنحوی که روزنامهٔ حکومتی آفتاب یزد (۸ خرداد۹۹) ضمن یادآوری پروندهٔ اختلاس قالیباف در شهرداری که کماکان باز و در جریان است، نوشت:
«قطعاً ... قالیباف اگر بهعنوان رئیس مجلس به روی کار بیاید از هماکنون مخالفان او و کسانی که از دوران تصدی او در شهرداری تهران و مشکلاتی که در شهرداریاش بهویژه در پرونده شخص قائممقام او پیش آمد و هنوز پروندهاش باز است، و یا مسائلی از این قبیل آتو دارند، توپخانهها را آماده شلیک علیه او میکنند، بنابراین مجلس ما مجلس پر تنشی خواهد شد و بیشتر زمانش صرف خنثی کردن آتشبارهایی شود که متوجه مجلس است».
روشن است که جنایتها و مفاسد پاسدار قالیباف که اظهر منالشمس بوده و داستان پروندههای دزدیهایش از «مثنوی هفتاد من کاغذ» گذشته، بر خامنهای و باند مربوطه پوشیده نیست و از قضا از نقاط منفی این گزینش محسوب میشود؛ اما با این وجود خامنهای در بنبست و بحران سرنگونی از سر نیاز شدید به تحقق «دولت جوان حزباللهی» که بتواند نظام را در برابر طوفانهای سهمگین و قریبالوقوع آتی، حفظ کند، آگاهانه این هزینهٔ سنگین را بهجان خریدهاست؛ تا برای پیشبرد مقاصد خویش افسار مجلس را به دست او بسپارد.
دست رئیس مجلس زیر ساطور نظام
منطق حکم میکند پاسدار قالیباف که بهدلیل داشتن پروندههای متعدد اختلاس و دزدیهای میلیاردی دستش زیر ساطور نظام است، مانند عنصری مطیع و منقاد ولایت این نقش را در مجلس ارتجاع ایفا کند؛ ولی آیندهٔ نه چندان دور نشان میدهد که تا کجا موفق خواهد شد.
ناگفته پیداست که پروژهٔ تشکیل «دولت جوان حزباللهی» دردی از آلام لاعلاج ولایت درمان نخواهد کرد و خامنهای با وجود بحرانهای مختلف اقتصادی و اجتماعی و سیاسی طرفی از آن نخواهد بست؛ سهل است که با مشکلات بیشتری مواجه خواهد شد.
روزنامهٔ آرمان (۸ خرداد۹۹) در این زمینه نوشت:
«واقع مطلب این است که هر کس دیگری هم رئیسجمهور شود، تفاوت چندانی با آقای روحانی نخواهد داشت چرا که وقتی قرار است بهعنوان مثال در بودجه سال۹۹ بر اساس یکمیلیون بشکه صادرات نفت بسته شود و در نتیجه تحریمها نمیتوانیم یکمیلیون بشکه صادر کنیم، هر کس دیگری که جای آقای روحانی باشد، چه گامی میتواند بردارد؟ (آرمان. ۸خرداد ۹۹)
پاشنه آشیل ولایت
از سوی دیگر احساس خطر روحانی نسبت به کرسی خود در سال پایانی ریاست کذایی جمهوری، او را نیز به واکنش و تکاپو واداشته است. وی که پیشتر انتخاب خودش را با انتساب به آرا جمهور مردم، به رخ کشیده بود، این بار ابتدا با مداهنه و مجیزگویی حقیرانه نسبت به ولیفقیه و دراز کردن «دست دوستی خود ... به سمت مجلس جدید» تلاش میکند زمینه را مساعد کند تا با اتکا بر پاشنهٔ آشیل مشروعیت مجلس، پاتک خود به تک ولایت را پیش ببرد و کرسی خود را حفظ نماید. رئیسجمهور ارتجاع به این منظور از زبان نوچه و وزیر کشور خود، مشروعیت مجلس جدید ارتجاع را زیر سؤال برد و با یادآوری آمار پایین رأی دهندگان نمایش انتخابات ـ که تنها ۴۱درصد بوده و نیز نمایندگان تهران فقط با ۱۵درصد آرا به مجلس راه یافتهاندـ یک تو سری به نمایندگان ولایی زد تا زیاد دور برندارند.
قیمت گزاف خامنهای
پروسه تکوین این مجلس دستساز از برگزاری نمایش انتخابات آنکه با بیتفاوتی نسبت به شیوع کرونا افتضاح بزرگی برای رژیم به بار آورد؛ و شکست مفتضحانه آن در اثر تحریم قاطع مردم که بهرغم بهکارگیری شعبدهٔ اتاق تجمیع آرا از کمترین آمار نسبت به نمایشات قبلی برخوردار شد، تا انتخاب باسمهای ریاستمجلس، بهروشنی بر شکست پروژهٔ ولیفقیه دلالت میکند.
علاوه بر این آنچه حساب و کتابهای خامنهای را مثل همیشه برهم میزند، وجود مقاومتی سازمانیافته است که اکنون در اوج توان تشکیلاتی پیشاپیش جامعهٔ ملتهب و جوشان و عاصی از ستم و جور رژیم، در حرکت است.
قدر مسلم این درماندگی و استیصال خامنهای است که او را وادار میکند پیه یک هزینهٔ گزاف را به تن بمالد؛ هزینهای که سنگینی آن کمر نظام را خواهد شکست.