سفر روحانی به نیویورک قرار بود گشایشی برای رژیم حاصل کرده یا حداقل در صفوف غربیها شکاف بیشتری به نفع رژیم باز کند اما آنچه که اتفاق افتاد درست ۱۸۰درجه برعکس آن چیزی شد که خامنهای خود را برایش مهیا کرده بود:
اولا گشایشی که حاصل نشد، هیچ! بلکه فضای سیاسی برای رژیم بستهتر از پیش رقم خورد.
و ثانیا نه تنها شکاف بین اروپا و آمریکا بیشتر نشد بلکه کمتر هم شد! و اروپاییها(۳قدرت برتر اروپایی) هم کمو بیش به آمریکا پیوستند!
طبعا باید علت را در حماقت آخوندها در حمله به تأسیسات نفتی عربستان جستجو کرد که تقریباً تمامی معادلههای سیاسی موجود را ناگهان به ضرر رژیم برهم زد. حرکتی که در عرف سیاسی و نظامی معمولاً آن را با عبارتی همچون حماقت تعریف میکنند. البته معمار و فرمانده واقعی این حرکت، مانند تمامی دیگر حرکات، تاکتیکها و خطوط راهبردی رژیم، شخص علی خامنهای است.
اکنون پس از اتمام اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک، با نگاهی به برخی روزنامههای حکومتی در تهران، وضعیت جدید صحنه را بهتر میتوان دید:
روزنامه حکومتی آرمان در سرمقاله پنجشنبهاش(۴مهر ۹۸) نوشت: «پیش از سفر رئیسجمهور، امیدهایی به وجود آمده بود مبنی بر اینکه شاید گشایشهایی در اوضاع به واسطه شرایطی که پدید میآمد، ایجاد شود و تنشها کاهش یابد. مسأله صرف ملاقات میان آقایان حسن روحانی و دونالد ترامپ نبود، بلکه این امیدواری وجود داشت که به واسطه برخی ملاقاتها گشایشی ایجاد شده و مذاکراتی معطوف به نتیجه آغاز گردد».
ستون نویس آرمان پس از کش و قوسهای فراوان نهایتاً اما مینویسد: «در یک جمله میتوان گفت شرایط به قبل از مجمع عمومی بازگشته و عملاً هیچ پیشنهاد کارآمدی نه از سوی دولت آمریکا و نه از سوی دیپلماتهای ایران مطرح نشد».
همین روزنامه در مقاله دیگری در همان روز نوشت: «چرخش مواضع اروپا به سمت آمریکا، بهمعنی آن است که این کشورها بهمنظور کنترل ایران و ممانعت از برداشتن گامهای بعدی کاهش تعهدات تلاش دارند تا با همراهی با آمریکا دستکم در زمینه سیاسی برای فشار به ایران، جمهوری اسلامی را به مذاکره تحت فشار وادار کنند».
همین مقاله در محورهای پایانی خود میافزاید: «با توجه به مجموعه اتفاقاتی که در نیویورک رخ داد بهنظر میرسد که دوران سختی در انتظار (رژیم) ایران است».
یک روز پس از این وقایع علی خامنهای به صحنه آمد و صریحاً گفت امیدی به اروپا ندارد و... بدون اینکه مسئولیت خطوط شکستخورده و ویرانگر خود در قبال نظامش را به عهده بگیرد، به تکرار رجزخوانیهای بیمحتوای خویش پرداخت.
از سوی دیگر همگان دیدند که آخوند شیاد حسن روحانی اکنون چیزی بیشتر از یک تدارکاتچی خامنهای نیست و بهگفته برخی سیاستمداران آمریکایی از احمدینژاد هم عقبتر رفته است!
و اکنون تمامیت نظام را میتوان در آیینه هر یک از باندهای رژیم به یک شکل و به یکسان دید و این، همانی است که مردم در قیام دی ۹۶ گفتند و مقاومت ایران از سالها پیش تکرار کرده است.
روزنامه فاشیستی جوان در شماره پنجشنبه خود نوشت: «سخنرانی روحانی بر همان سیاستهای پیشین جمهوری اسلامی استوار بود، زیرا حرف تازهای باقی نمانده است. تکلیف مذاکره میان آمریکا و ایران روشن است».
و از آنسو کیهان خامنهای در دستخوش به روحانی نوشت: «سخنان دیروز... روحانی در صحن مجمع عمومی سازمان ملل نشان داد که تیر مسموم اروپاییها به سنگ خورده است. آنجا که خطاب به آنان اظهار داشت: «ما را به مذاکره میخوانند؛ در حالی که خود از مذاکره گریزانند... من به نمایندگی... اعلام میکنم که پاسخ ما به مذاکره تحت تحریم، «نه» میباشد».
پاسدار حسن شریعتمداری در همان مقاله کیهان اضافه کرد: «سخنان دیروز... روحانی با برخی از دیدگاههای قبلی ایشان... تفاوت جدی و فاصلهای پرناشدنی دارد و حاکی از آن است که جناب روحانی با دیدگاهها و بینش و منشهای یاد شده مرزبندی کرده و فاصله گرفتهاند و این امیدواری را پدید آورده است که به لطف خدای منّان و گرهگشا، این مسیر آنگونه که دیروز در سخنان ایشان بروز یافته بود ادامه یابد و برخی مشاوران از کنار جنابشان دور بمانند»!
و به این ترتیب یکبار دیگر ثابت شد که تمامی آنچه که از بلا بر سر ایران و ایرانی نازل میشود حاصل سیاستهای خائنانه و مشترک دو باند دجالوشی است که در کلیدیترین نقاط همکاسه یکدیگر بوده و در نتیجه هر دو را باید با یک جارو به زبالهدان انداخت. اما در این میان حساب خامنهای طبعاً از حساب سایرین جداست چرا که مسئول تمامی این خطوط سیاسی جنایتکارانه و ضدایرانی در گام اول اوست، آخوندی که حتی از درک سادهترین قوانین تحرکات سیاسی نیز عاجز است. ماجرای حمله وی به تأسیسات نفتی عربستان آنهم با پوش یک گروه مزدور یمنی، بزرگترین شاهد این مدعاست. حرکتی که در پیچ و خم ماجراهای آتی، صورتحساب واقعیاش را قبل از «دشمنان؟!» همین دوستان گرمابه خامنهای روی میزش خواهند گذاشت!