در میان موج حملات رقبای حکومتی به رئیسی ــ که نماینده و گماشتهی سوگلیِ ولی فقیه است ــ خامنهای در سخنان روز عید فطر بسیار تلاش کرد خود را کماکان محور همهی باندهای حکومتی نشان دهد. این در حالیست که خامنهای خوب حالیاش است پس از تصفیه و تسویههای کلان در نمایش ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ دیگر در میان خودیهای نظام هم اقتدار و هیمنه و وجههیی برایش باقی نمانده است.
شدت گرفتن حملات به رئیسی هرگز جدای از هدف اصلی یعنی ولی فقیه ارتجاع نیست. مزید بر این، نتیجهی نمایش اسفند گذشته نیز زیر پای خامنهای را در میان اقشار جامعهی ایران خالی کرد. قطعیت انزوای اجتماعی و سیاسی، تابلویی است که مدام از جلو خامنهای و تمام کارگزاران قسمخورده به وی میگذرد و سرنوشت شوم نظام را در منظرشان تصویر میکند.
خامنهای در سخنرانی روز عید فطر بیش از همیشه نشان داد که در برابر مردم ایران هیچ حرفی برای زدن ندارد، جز بهرخ کشیدن منفورترین نیروهای سرکوبگر تحت عنوان «آمرین به معروف و ناهیان از منکر». ولی فقیه ارتجاع که نتایج قیام ۱۴۰۱ در وجه شکست دادن سیاست زنستیزی، دستش است، تلاش کرد آب رفته را به جوی بازآرد و سایهی گشت ارشاد شکستخورده را بالای سر مردم ایران ــ خاصه زنان ــ نمایش دهد؛ منتها خودش هم از وضعیت نزار و طردشدهگیِ نیروهایش ــ و طبعاً بیانگیزهگی و واماندهگیشان ــ مطلع است و با چنین لحن استغاثهواری از آنان همکاری میطلبد:
«آمرین به معروف و ناهیان از منکر وظیفه خودشون رو باید انجام بدهند.»
وجهی دیگر از حرفهای خامنهای در روز عید فطر، تلاش ابلهانه برای جبران ورشکستگیِ دین حکومتی، با خرج کردن از باورهای دینی و مذهبی مردم و سرکیسه کردن آن بهنفع حاکمیت پلید دینفروش آخوندی بود. برای هر ناظر و آشنای به رابطهی مردم ایران با حاکمیت آخوندی، مسجل شده است که قاطبهی مردم ایران از دین تحمیلی، ارتجاعی، زنستیز و سرکوبگرانهی آخوندی تحت عنوان اسلام فقاهتی، متنفرند و میلیونمیلیون از آن بری شدهاند.
این در حالی است که باورهای اعتقادیِ مردم ایران هیچ ربطی به این حکومت از خمینی تا خامنهای نداشته و ندارد. این واقعیت حتا در بین خود حکومتیان آنقدر آشکار و زبانزد است که اخیراً یک آخوند حکومتیِ خطیب جمعه اذعان نمود کسانی هستند که به اسلام اعتقاد دارند، به قرأن اعتقاد دارند ولی از آوردن اسم ولی فقیه ابا دارند و از او رو برمیگردانند. (خلاصه و نقل به مضمون)
ولی فقیه ارتجاع باوجود چنین زمینهیی از تنفر اجتماعی نسبت به دین تحمیلی، اجباری، سرکوبگرانه و استثماریِ حکومتی، دجالانه تلاش کرد باورهای اعتقادی و سنتیِ مردم ایران را به جیب حاکمیت ولایی ــ آخوندی بریزد:
«امیدواریم انشاءالله این سرمایه عظیم دین و معنویت در کشور برای این ملت همیشه حفظ شود و باقی بماند.»
خامنهای در بخشی از سخنانش تلاش کرد شقه و شکاف عمیق و بازگشتناپذیر میان رقبای حکومتی را که به نفی و طرد جناح مسلط تحت زعامت ولی فقیه انجامیده است، بهزعم خودش «اختلاف نظر» جلوه دهد و خود را مرضیالطرفین قرار دهد. این تلاش نیز همچون دو نمونهی فوق، هم از روی استیصال است، هم یک گزارش از تأثیر سقوط پایگاه اجتماعیِ حاکمیت در به اوج رساندن تضادهای لاعلاج باندهای آن است که لاجرم، انشقاقهای بزرگ و پیاپی را به کلیت نظام تحمیل کرده و خامنهای را وادار به اذعان استغاثهوارِ واقعیت آن نموده است:
«اختلاف نظر دارید داشته باشید، اما درگیری و گریبان و یقهگیری و وحدت رو شکستن و دودستگیها و گروههای جعلی درست کردن به زیان کشور است، به زیان قوت شماست.»
شمشیر انشقاقهای پیاپی و بزرگ را مقاومت و پایداریِ شکستناپذیر سالیان متمادیِ نسلهای پیشتاز از ۳۰ خرداد ۶۰ تا کنون، قیامهای دو دههی گذشته ــ خاصه قیام سال ۱۴۰۱ ــ بعلاوهی اعتراضات اقشار تا همین روزهای اخیر، به جان تمامیت نظام آخوندی انداخته است. این شمشیر بهطور قانونمند در کار انشقاقهای هرچه بیشتر و پرشتابتر بهنفع قیام و انقلاب اکثریت مطلق مردم ایران برای برچیدن بساط دینفروشی و دجالگریِ نظام تمامیتخواه ولایی ــ آخوندی است.