استقبال از یک پیشدرآمد
یکی از ثمرات قیام ۱۴۰۱، جلو انداختن موضوعاتی است که سالها در فضای رسانهیی و مجازی جریان داشته ولی تعیین تکلیف نبودهاند. موضوعاتی که بهنظر میآمد تعیین تکلیفشان به بعد از سقوط نظام ولایت فقیه بیانجامد. موضوعاتی مثل ماهیت نیروها و اشخاص در صحنهی سیاسی ایران، سابقه و سرمایهی این نیروها، روشن شدن کیفیت مرزبندی اینان با حاکمیت ملایان، پیدایش ناگهانی جریانات و اشخاص برای میوهچینی از قیام ۱۴۰۱ و تعیین تکلیف تاریخیِ لمپنیسم سیاسی که با جریان چماقداری و قدارهبندی علیه مخالفان شناخته میشود.
اکنون آثار قیام ۱۴۰۱ دارد این موضوعات مهم را بهجانب تعیین تکلیف سوق میدهد. لذا باید از چنین پیشدرآمدی برای تضمین آیندهی ایرانی دموکراتیک استقبال نمود.
ویژگیهای یک دستهی تازه از راه رسیده
در مقالههای پیشین به دو موضوع «ماهیت نیروها» و «سابقه و سرمایهی نیروها» در صحنهی سیاسی ایران پرداختیم. در این مقاله قصد پرداختن به پیدایش ناگهانی جریانات و اشخاص برای میوهچینی از قیام ۱۴۰۱را داریم. این جریانات و اشخاص با این ویژگیها شناخته میشوند:
ضدیت هیستریک با انقلاب سال ۱۳۵۷،
ضدیت هیستریک با پیشتازان مبارزه علیه دیکتاتوریهای شاهی و شیخی،
جمع شدن بخشی از بهاصطلاح اصلاحطلبان و چهرههای دیگر در سایهی شبحی بهنام سلطنت و شاهزادگی همراه با به میدان آوردن کارکشتگان ساواک.
اتفاق مهم صحنهی سیاسی ایران و بازندگان اصلی آن
با طرح چنین موضوعی، این پرسشها پیش میآیند که:
چه اتفاقی در صحنهی سیاسی ایران رخ داده است که اینان در یک طیف یا دسته قرار گرفتهاند؟
هدف از دست به یکی شدن بهاصطلاح اصلاحطلب، سلطنتطلب، نایاک و کسانی که هیچ سابقهی حرفهیی سیاسی و مبارزاتی علیه دیکتاتوری ولایت فقیهی نداشتهاند چیست؟
آیا هدف واقعاً مبارزه با جمهوری اسلامی است؟
اتفاق مهم در صحنهی سیاسی ایران، نتیجهی قیام ۱۴۰۱ تا هماکنون است. در این قیام در وهلهی نخست اثبات شد که اکثریت قاطع جامعهی ایران ــ در داخل و خارج ــ از نظام آخوندی عبور کرده و خواهان سرنگونی و نفی تمامیت آن هستند. در وهلهی دوم اثبات شد که هیچ «جریان سیاسی» تحت عنوان اصلاحطلب و سلطنتطلب وجود ندارد. تأکید میشود که منظور، افراد یا حتی جمعیت نیست، بلکه «جریان سیاسی» است.
اگر این اتفاق یا واقعیت مهم را مبنای شناخت مرحلهی کیفی قیام ۱۴۰۱در نظر بگیریم، قابل فهم است که بازندگان این مرحله از قیام به تکاپو بیفتند تا هم اذهان را از تمرکز بر اهداف قیام منحرف کنند، هم بهطور عجیبی خود را میراثبران رنج و خون و مبارزهی قیامآفرینان جا بیاندازند و هم دنبال تأیید خط استعماری برای پشتیبانی بینالمللی از خود باشند.
نتیجهی غفلت در چند موجسواری و میوهچینی
نگاهی به جنبشهای بزرگ تاریخ ۱۲۰ سال گذشتهی ایران، گویای پیاده کردن و پیش بردن همین نقشهی مسیر از جانب محافل موجسوار و میوهچین علیه خط و مسیر ضد دیکتاتوری و وابستگی است. این ترفند عیناً در مشروطیت، در نهضت جنگل، در نهضت ضد استعماری با پیشوایی مصدق و در انقلاب سال ۱۳۵۷ پیاده شده است. در تمامیِ این نمونهها، لمپن ــ چماقدارهای متصل به دربارها و چنین جریاناتی، میداندار پیش بردن این خط و مسیر بودهاند.
نتیجهی غفلت در این جنبشها و تمام تجارب و درسهای تاریخیِ ۱۲۰ سال گذشته گوشزد میکنند که دیگر نباید عین همین بلای وارده بر مشروطه، بر نهضت جنگل، بر نهضت مصدق و انقلاب ۵۷ اکنون نیز تکرار شود.
هویت عناصر یک دسته
برای داشتن تصویری روشن از این خط و مسیر، یک نگاه به عناصر و اعضای این دسته بکنید؛ کدامشان مبارزهیی واقعی و جدی با پرداخت بهای این مبارزه علیه دیکتاتوری ولایت فقیهی داشتهاند؟
اصلاحطلبان قلابی از پهلوی جمهوری اسلامی درآمدهاند. اینان از مادر نظام آخوندی شیر خوردهاند، در دامن آن پرورده شدهاند و فقط در دعوای روشهای حفظ نظام و سهمخواهی جناحهای حکومتی، بینشان بگومگو و فاصله افتاد. اگر اینان واقعاً دنبال اصلاحاتی برای مهار دیکتاتوری ولایت فقیهی بودهاند پس چرا به دامن بقایای دیکتاتور پیشین پناه بردهاند که ورثهی آن هرگز اعمال پدر بزرگ و پدرش را محکوم نکرده است؟ ورثهیی که در پاسخ به پرسش تلویزیون کیهان لندن دربارهی «اشتباهات پدرش» میگوید: «خیلی چیزها که در گذشته اتفاق افتاد، فکر کنم تاریخ قضاوت خواهد کرد»!(۱)
یادآوری قضاوتهای تاریخ
آیا رضا پهلوی نمیداند که حکومت پدرش محصول کودتای استعمار و ارتجاع بوده و تاریخ دربارهی انبوه اسناد مستند و ثبتشدهی جنایاتش قضاوت کرده است؟ آیا رضا پهلوی نمیداند که تاریخ، کشتار ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ را ثبت، مستند و قضاوت کرده است و جای هیچ ابهامی نیست؟ [کشتار مردمی بیپناه و بیسلاح که آنموقع فقط خواستار اصلاح حکومت شاه بودند.] آیا تاریخ، شکنجه و سلاخی زندانیان سیاسی را در دهههای ۳۰ و ۴۰ و ۵۰ ثبت، مستند و قضاوت نکرده است؟ آیا تاریخ، تیرباران زندانیان سیاسی توسط ساواک و عنوان کردن کشته شدن زندانیان حین فرار را در روزنامههای زمان شاه ثبت و قضاوت نکرده است؟ آیا تاریخ، کشتار مردم ایران بهدستور شاه را در اواخر سال ۵۶ و تمام سال ۵۷ ثبت، مستند و قضاوت نکرده است؟ [مردمی که فقط با تظاهرات و شعار دادن، نخست خواستار اصلاح و سپس تغییر حکومت بودند.] آیا تاریخ، سوزاندن زندهزندهی کریمپور شیرازی را بهدستور دربار شاه ثبت، مستند و قضاوت نکرده است؟ آیا تاریخ، جلسات مجلس شورای ملی در مرداد و شهریور و مهر ۱۳۵۷ را که برخی نمایندگان، پروندههای فساد نظام آریامهری را رو میکردند و تمام روزنامهها ثبت و مستند کردهاند، قضاوت نکرده است؟ آیا جنایات شعبان بیمخ و دارودستهی اوباش همراه او تحت فرمان و نظارت دربار محمدرضا شاه را تاریخ در دهها کتاب و مستند تلویزیونی و روزنامهها ثبت نکرده است؟ آیا تاریخ، سلطهی تیغ خونریز سانسور توسط ساواک و درباره شاه را ثبت و قضاوت نکرده است؟ آیا خود محمدرضا شاه در ۱۲ آبان ۱۳۵۷ با صدا و تصویر خودش در تاریخ، ثبت و مستند نکرد که مسؤل اول فساد بوده و صدای انقلاب دادخواه مردم ایران را شنیده است؟ آیا محمدرضا شاه میلیونها تومان از سرمایهی غارتشدهی مردم ایران را با خودش از ایران خارج نکرد و پس از مرگش به رضا پهلوی داده نشد؟ آیا تاریخ اینها را ثبت و مستند و قضاوت نکرده است؟ آیا تاریخ، مستندات جنایات ساواک را که مجریانش شرح و توضیح دادهاند، ثبت و قضاوت نکرده است؟
آیا اینها که اندکنمونههای ثبتشده و برجستهی یک تاریخ فقط ۲۵ ساله هستند، مفهوم جامعهشناسانهی «قضاوت تاریخ» را گویا نیستند؟
آیا رضا پهلوی اینها را ندیده و نمیداند یا شارلاتانیسم و پلشتیِ دروغگوییِ موروثیِ همهی دیکتاتورها و نوچههایشان، تنها ارثیهی تهی بودن از وجدان و اخلاق و شرافت است؟
آیا این رفتار آگاهانهی رضا پهلوی در حواله دادن جنایات ثبتشدهی پدرش به یک تاریخ موهوم، عیناً منطبق بر نپذیرفتن مسؤلیت کشتار مردم ایران و کور کردن آنان در قیامهای پیشین و جاری توسط خامنهای و کارگزاران جمهوری اسلامی نیست؟
ادامهی هویت عناصر یک دسته
هدف بارز بهاصطلاح اصلاحطلبان این است که دیگر هیچ انقلابی در ایران صورت نگیرد. اینان راه کار را در «گذار» آرام از همین رژیم و با حفظ نهادها و قوانینی از همین نظام میدانند. گروهی از اینان که دور رضا پهلوی جمع شدهاند، همین راه کار را یاد او دادهاند؛ چرا که پسر شاه هرگز با علم سیاست سر و کار نداشته و قدمی در مبارزهی جدی و پرداخت بهای آن علیه نظام ملایان برنداشته است.
رضا پهلوی پس از قیام ۹۶ که ماجرای اصلاحطلبی و اصولگرایی توسط قیامآفرینان برای همیشه سوخت و پودر شد، ناگهان یادش آمد که جمهوری اسلامی نیاز به آلترناتیو دارد و او باید جای خالی بازی اصلاحطلبان را پر کند! او حتی شخصاً هویت سیاسی و تاریخی ندارد و تمام سرمایهاش ــ که دیگران هم دور آن جمع شدهاند ــ عنوانی است که از لقب پدرش به ارث برده است.
دور و بریهای رضا پهلوی چه مبارزهیی جدی با رژیم آخوندی داشتهاند؟ کسانی که یا عضو نایاک دستساز اصلاحطلبان قلابی و لابیهای مماشات با ملایان هستند و یا ریزشیهایی که بیشتر عمرشان در سایهی جمهوری اسلامی بودهاند.
بنابراین باز به این پرسش میرسیم که: آیا واقعاً هدف غاییِ اینان در نقشه مسیری که طی یکی دو ماه اخیر ارائه دادهاند، مبارزه با جمهوری اسلامی است؟
بر اساس ضربالمثل معروف «بگو دوستت کیست تا بگویم کیستی»، آیا مبارزه با جمهوری اسلامی میتواند رابطهیی با ضدیت هیستریک علیه هرگونه مبارزه با دیکتاتوریها در تاریخ ایران ــ بهخصوص در ۸۰ سال گذشته ــ داشته باشد؟
اصل موضوع چیست؟
بهراستی سوژهی اصلی اینها، چه جبههییست و چیست؟
موضوع، گل دادن قیام ۱۴۰۱ در نفی هرگونه دیکتاتوری در آیندهی ایران است. قیامی با تمرکز بر رأس حاکمیت آخوندی و سوزاندن تمام شیطانسازیهای اتاق فکر نظام و نیز سوزاندن برگ بازی وزارت اطلاعات با شعار منحوس پادشاهیخواهی. شعاری که با هدف به لجنکشیدن قیامها و اعتراضات سراسری در منظر ایرانیان و جهانیان، بهعمد توسط عروسکهای کوکیِ سپاه و وزارت اطلاعات سر داده میشده است.
اصل موضوع، مخدوش و مغشوش کردن وجههی اپوزیسیون نظام آخوندی در منظر مردم ایران و جهانیان است. اتاق فکر نظام میخواهد اینطور جلوه دهد که سطح و اعتبار اپوزیسیون جمهوری اسلامی در حد چند نایاکی، چند سلبریتی و یک وارث سلطنت سرنگونشده و ساواکیها است و بس! آن چند نایاکی و سلبریتی و ساواکی و وارث سلطنت هم اعتبارشان را از نشان شاه سابق در کنیه پسرش «شاهزاده» میگیرند.
این بهاصطلاح اپوزیسیون تازه از گرد راه رسیده، نخستین وظیفهاش، نفی تمام مبارزان و مجاهدان پیشتاز علیه دیکتاتوریهای شاهی و شیخی، همسویی با اتاق فکر نظام در مارک زدن به آنها، اعادهی حیثیت از ساواک و لابد «گذار» آرام از جمهوری اسلامی در معیت برخی جریانات استعماری است!
سطح شعور سیاسی این دسته در این حد است که پس از پروژهی «وکالت» که مبدعش مجری تلویزیون رژیم آخوندی بود[و شکست قاطع خورد]، پس از کنفرانس واشنگتن که میزبانش بنیاد مماشاتگر «کارنگی» با پادرمیانی «نایاک» بود[که آبی گرم نکرد و موجب اختلافشان هم شد]، فکر کردند قلوب مردم ایران تسخیر شده و وقت بیرون آوردن بالاترین مقامات ساواک از خمرهی اعتبار شاهی و بالا بردن عکسش کنار عکس رضا پهلوی است!
آیا بهنظر شما اتاق فکر نظام آخوندی بیسبب چنین سرمایهگذاری کلانی روی نایاک و سلبریتیهای اعزامی و اصلاحاتچیهای صادراتی و در آبنمکخواباندهاش میکند؟
فراخوان تاریخ معاصر به هوشیاری مردم ایران
بنابراین موضوع این است که بالغ شدن قیام ۱۴۰۱ به نفی هرگونه دیکتاتوری را باید جدی گرفت. نتیجهی منطقی و قانونمند این روند میگوید مسیر آیندهی قیام را خط و سیاست «نه شاه، نه شیخ» [شاه و شیخ، سمبل تمام دیکتاتوریها در تاریخ معاصر ایران] رقم خواهد زد. پس بهدنبال روشن شدن اصل موضوع، هدف از این پروژهها و اپوزیسیوننمایی، درافتادن با خط و سیاست «نه شاه، نه شیخ» و تلاش حداکثر برای کنار زدن آن است.
چنین مرحلهی مهم و سرنوشتساز، مسؤلیت و هوشیاری تمام اقشار مردم ایران را بر تمرکز بر نظام آخوندی بهعنوان دشمن اصلی ایران و مسبب دامن زدن به چنین بازیهای سیاسی، میطلبد. لذا تأکید میشود که تمام تجارب و درسهای تاریخی در ۱۲۰ سال گذشته گوشزد میکنند که دیگر نباید عین همین بلای وارده بر مشروطه، بر نهضت جنگل، بر نهضت مصدق و انقلاب ۵۷ اکنون نیز تکرار شود.
واضح است که سطح آگاهی و گسترهی ارتباطات با گذشته قابل قیاس نیست. جامعهیی که بیش از ۵ ماه بر شعار «مرگ بر دیکتاتور» استوار مانده است، هرگز اعتبار ملی، تاریخی، فرهنگی و بهای سنگین و درسهای کلان سیاسی در این ۴۴ سال را بهپای مشتی اصلاحطلب قلابی، سلبریتی اعزامی، نایاکی و ورثهی دیکتاتوری و وابستگی، قربانی نخواهد کرد.
استمرار قیام ۱۴۰۱ با محوریت نفی تمامیت نظام ولایت فقیه و هوشیاری و حضور سیاسی در تمام صحنههای داخلی و بینالمللی، تضمین رسیدن مردم ایران به محبوب آزادی و تحقق آرزوی دموکراسی و برابری خواهد بود.
پانوشت:
(۱) تلویزیون کیهان لندن، ۲۸ بهمن ۱۴۰۱: «خیلیها که پدر شما را میشناسند میگویند خیلی اشتباهات آنموقع صورت گرفته. بهنظر شما آنموقع چه بوده؟»
رضا پهلوی: «خیلی چیزها که در گذشته اتفاق افتاد، فکر کنم تاریخ قضاوت خواهد کرد».