در دنیای سیاست با گستردگی مؤلفههای آنکه در کانونشان «منافع» و «تعادل قوا» قرار دارند، شناخت دشمن اصلی[اولین مانع منافع ملی]، تشخیص تضاد اصلی[تقدم موضوع بین حاکمیت و اپوزیسیون] و فهم صورت مسألهٔ اصلی[هماوردی دو نیرو یا دو جبهه اصلیِ] یک جامعه، یک شاهکار است. در همین راستا شناخت تئوریک و تجربیِ تاکتیکهای دشمن اصلی برای دربردن خودش از توجه و تمرکز مردم و از طرفی تسلط بر راهبردهای دشمن اصلی در تخریب و شیطانسازی علیه اپوزیسیون، یک هوشیاریِ فوقالعاده میطلبد. این هوشیاری فقط با تشخیص تضاد اصلی یا تقدم موضوع بین حاکمیت و اپوزیسیون، تحصیل حاصل میشود.
این موضوعات، همگی نقد همین سالهای اخیر، ماههای دم دست و روزهای جاری در ایرانزمین اشغال شده هستند. علت چنین مختصات یا وضعیتی در این واقعیت ملموس مشاهده میشود که تضادها بین جامعهٔ ایران ــ با تمام اقشار و نیروهای سیاسی و اجتماعی آن ــ و حاکمیت ملایان، بالغ شدهاند. در موقعیت کنونی چالشهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و صنفی، همهجانبه و فراگیر بهوسعت کلیت یک جامعه در مقابل حاکمیت جریان دارند. بنابراین ما با یک راه پیموده شدهٔ ۴۳ساله، یک تضاد بالغ شده و یک موقعیت خاص و ویژه طرف هستیم که باید تمام جوانب آن را بین اپوزیسیون و حاکمیت بشناسیم و جای خودمان را در آن مشخص کنیم. برآیند چنین شناختی مشخص خواهد کرد که راهحل نقد سرنگونی حاکمیت ولایت فقیه در گرو کدام عامل تعیینکننده خواهد بود.
مطلب نقد روی میز ایرانزمین در شرایط کنونی ــ که ویژگیهایش را برشمردیم ــ این است که تمام تلاش اتاق فکر رژیم آخوندی و همسویان و لابیهای داخلی و بیرونیاش بر این محور میگردد که پل بین جبهه سیاسیِ نه شاه ـ نه شیخ با متن جامعه، با اعتراضات و با قیامها برقرار نشود. این است صورت مسألهٔ فعلی در ایرانزمین.
از منظر اتاق فکر نظام ملایان، خراب کردن یا مخدوش و مشوش کردن این ارتباط، فقط از طریق شیطانسازی و بهتانافکنی و دروغ پراکندن علیه این جبهه میسر است. این قانونمندی را خود رژیمیها خوب خوب حالیشان است و در دستور کار روزانهشان قرار دارد.
اگر آخرین نمونه، چکیدهیی از فاکتهای انبوه سالیان پشت سر باشد، شاهدیم که اتاق فکر نظام فقط دغدغهٔ به بلوغ رسیدن تضاد یک جامعه با حاکمیت ملایان را دارد؛ چرا که نتیجهٔ این بلوغ هم جز سرنگونیخواهی نیست. لذا در آخرین نمونه از ترفندهای ۴۳ساله، میبینیم که برای تخریب پل ارتباطی بین اپوزیسیون سرنگونیخواه با جامعه، اتاق فکر نظام سراغ فیکسازیهای کلان میرود و دامچالههای رنگارنگ برای ایرانیان پهن میکند. این نمونه، یکی از پلیدیهای رنگارنگ و همیشگیِ اتاق فکر نظام ملایان و کارگزاران آن بوده و هست.
هر مبارز هوشیار که به شناخت «دشمن اصلی»، «تضاد اصلی» و «صورت مسألهٔ اصلی» در ایران کنونی اشراف دارد، با این نمونهها درمییابد که دامنهٔ شیطانسازی علیه اپوزیسیون نه شاه ـ نه شخ از طرف اتاق فکر نظام آخوندی تا کجا باید باشد.
بنابراین تردیدی نیست که با وجود تحقق شرایط عینیِ خیزش و انقلاب در ایران، سرنگونی رژیم آخوندی در راستای پیوند جامعه با جبهه نه شاه ـ نه شیخ محقق خواهد شد. از این رو بهنظر میرسد جنگ سیاسیِ همهجانبه برای تسخیر و درهم کوبیدن تمامی سنگرهای شیطانسازیِ اتاق فکر اطلاعاتی ـ روانیِ نظام ملایان، مهمترین مسؤلیتپذیریِ ملی، میهنی و انسانی در این دوران تاریخی است. دورانی که به یمن مبارزات و قیامها و پایداریهای همهجانبهٔ ۴۳سال اخیر، رژیم آخوندی را در وحشت از جرقهٔ خروش سراسری و همبستگی ملی فرو برده است.
تمامی کسان یا نیروها یا رسانههایی که تلاش و تقلای مداومشان بر رخ ندادن انقلاب و خیزش در ایران به موازات تخریب چهره و وجهه سیاسیِ جبهه نه شاه ـ نه شیخ جریان دارد، متحدان بالفعل اتاق فکر نظام آخوندی برای برقرار نشدن پل ازتباطی میان جامعه و مردم ایران با این اپوزیسیون هستند. واقعیت این است که تاکتیک کنونیِ اتاق فکر جمهوری اسلامی آخوندی بر پیشبرد چنین سیاستی با پشتیبانی گستردهٔ سایبری از بقایای شاه و واماندگان بریده از مبارزه و همسو با دشمن در صفحات اینترنتی است.
جبهه سیاسیِ نه شاه ـ نه شیخ یک جبهه با تنوع گرایشات، اعتقادات و ظرفیتهای مبارزاتی و تشکیلاتی است. جبههیی سیاسی که ویژگیِ آن تمرکز یکسویه[مونیستی] بر سرنگونی حاکمیت ولایت فقیه، استقلال و تمامیت ارضی میهن، نفی هر گونه دیکتاتوری در گذشته و حال ایران و تحقق جمهوری دمکراتیک است.
نبرد کنونی برای سرنگونی نظام ملایان اشغالگر ایران در گرو برقراری ارتباط تنگاتنگ میان جامعه و مردم ایران با این جبهه است. در موقعیت فعلی ایران و در آغاز قرن پانزدهم خورشیدی این مبرمترین وظیفهٔ ملی، مسؤلیتشناسیِ انسانی و تعهد هر کنشگر آزادیخواه و مبارز وفادار به آرمان آزادی فراتر از منافع شخصی و گروهی میباشد.