گنجاندن سپاه پاسداران در فهرست سازمانهای تروریستی آمریکا کشف جدیدی به حساب نمیآید؛ بلکه بهرسمیت شناختن حقیقتی است که جامعهٔ جهانی از بیان آن همواره سر باز میزد. در مواجهه با سپاه و نظام ولایت فقیه، تمام بیراهههایی که مقاومت ایران در طی این سالها در رابطه با آنها هشدار میداد امتحان شد. در دههٔ هفتاد، پروژهٔ دروغین اصلاحات که طرحی پوششی برای مهندسی قتلهای زنجیرهیی مخالفان در خارج و داخل کشور بود، به اجرا گذاشته شد. در دههٔ هشتاد، اعتراضات سراسری سال ۸۸با ترفندهای خائنانه به انحراف کشانده شد تا حق مقاومت از مردم در برابر سرکوب خونین سپاه سلب شود. در همین سالها، نامهنگاریهای دلجویانه با علی خامنهای (متهم ردیف اول جنایت علیه بشریت در تاریخ معاصر) و امتیازدهی استمالتجویان غربی به او، خاورمیانه را به میدان تیر و محل تاختوتاز تروریستهای سپاه تبدیل کرد.
تأخیر در امر ضروری و مهمِ تروریست شناختن سپاه، بهخودی خود نشان میدهد که وظیفهٔ برقراری آزادی و دموکراسی فقط و فقط بر دوش مردم و جوانان ایران است. همانگونه که آقای مسعود رجوی، بهنمایندگی از مقاومت ایران و همهٔ آزادیخواهان بهروشنی بیان کرده است، باید در این راستا پیش از همه سپاه پاسداران در هم کوبیده شود.
پاسدارِ فاشیسم مذهبی
چرا باید سپاه پاسداران را در هم کوبید؟ جواب این سؤال در خود سؤال نهفته است. سپاه، پاسدارِ نظام ولایت فقیه است. به تعبیر یکی از اعضای خبرگان نظام، سپاه ستون فقرات و شاهرگ نظام ولایت فقیه است.(خبرگزاری تسنیم ـ اول مرداد ۹۶)
در دهههای گذشته، عرصهای در جامعه نبوده که از سلطهجویی سپاه در امان مانده باشد. در حال حاضر، با کارتلی اقتصادی، سیاسی، امنیتی و نظامی روبهرو هستیم که تقریباً تمام جامعهٔ ایران را به شکلی مافیایی به گروگان خود در آورده است.
در دهههای اخیر، سوءمدیریتِ منابع طبیعی و سیطرهیافتن پادگانی سپاه و نهادهای وابسته به بیت خامنهای بر صنایع، کشاورزی و پروژههای عمرانی، به گسترش چالشهای محیطزیستی دامن زده است. سیلهای اخیر با آن که ویرانیهای زیادی بر جای گذاشت، تنها دریچهٔ کوچکی از فجایعی را آشکار میسازد که سپاه در شکلگیری آن بهطور مستقیم دخیل بوده است. سپاه با سدسازیهای بیرویه، مدیریت غیرتخصصی منابع آب، چپاول منابع مالی که برای تأمین پروژههای حفاظت از محیطزیست ضروری بود، تخریب محیطزیست را به شکل ساختاری در دستور کار قرار داده است.
بر طبق اصل ۱۵۰قانون اساسیِ نظام ولایت فقیه، سپاه تشکیلاتی است که به جز ولیفقیه به کسی پاسخگو نیست و بدون در نظر گرفتن محدودهٔ جغرافیایی در داخل و خارج کشور بهعنوان بازوی اجرایی این حکومت فعالیت میکند. به گفتهٔ پاسدار محمد جعفری، فرماندهٔ کل سپاه پاسداران، این نهاد را نباید صرفاً یک نیروی مسلح عادی تلقی کرد. مهمترین مأموریت این نهاد حفاظت از ولایت فقیه و برخورد مسلحانه با نیروهای «ضد انقلاب» است. (روزنامه شرق ـ ۱۳۹۵)
ولایت فقیه نظامی است که بنیانش بر آزادیکُشی، بهرهکشی، زنستیزی و دشمنی با جوانی و شادابی استوار است. بنابراین، این نهاد فاشیستی وظیفهای جز سرکوب آزادیخواهان و حقطلبان به عهده نداشته و نخواهد داشت.
بی شک، تعیین موضع در برابر سپاه، معیاری کلیدی برای ارزیابی و سنجش عیار نیروهای سیاسی در داخل و خارج کشور است. با این معیار میتوان مختصاتی ترسیم کرد و نیروهای آزادی و دموکراسیخواه را از حامیان بالقوه و بالفعل نظامهای سلطهجو، بهرهکش و سرکوبگر تمیز داد. «سپاهپوش» شدن اخیر مجلس رژیم پس از لیستگذاری سپاه، بار دیگر جایگاه واقعی تمام نیروهای درون حکومتی و اتحاد استراتژیک اصلاحطلبان و اصولگرایان را عیان ساخت. بار دیگر اصلاحطلبان نقابها را از چهره برداشته و فاش ساختند که تمام ماجرای دستهبندیهای درون نظام در حفظ ستون فقرات آن خلاصه میشود. آنها بیش از هر کسی آگاهند که کاخهای دروغ و فسادشان در حال فروپاشی است.
پاسدارِ خشونت فاشیستی
چرا باید سپاه را در هم کوبید؟ چون سپاه نهادی است فاشیستی که ساختار خشونتبار آن از سازمان اِس اِس، یعنی سپاه پاسداران نازیها، الگوبرداری شده است. در آلمان تحت حاکمیت نازیها، سازمان اِس اِس (Schutzstaffel) و نهادهای وابسته به آن بهمنظور حفاظت و پاسداری از حزب نازی و رهبر آن، هیتلر، تشکیل شد. از سال ۱۹۳۴ تا پایان جنگ جهانی دوم، این نهاد با تروریسم و وحشتافکنی در جامعهٔ آلمان، صدور ایدئولوژی فاشیسم هیتلری و جنگافروزی در کشورهای اروپایی فعالیتهای خود را سازماندهی و گسترش داد. سپاه پاسدارانِ نازیها تا سال ۱۹۴۵، جنایات گستردهٔ جنگی، نسلکشی و کشتار میلیونها یهودی و مخالف سیاسی را در کارنامهٔ خود به ثبت رساند.
در ارو پای تحت سلطهٔ نازیها، جنبشهای مقاومت با وجود مواجهه با ماشین سرکوب نازیها و خشونتهای غیرقابل توصیف آنها، هیچگاه در برابر فاشیستها سر خم نکرده و با اهدای صدها هزار مبارز پاکباخته، سرانجام سلطلهٔ سپاه پاسدارانِ نازیها را درهم شکستند. تصور کنید در زمانی که اِس اِس مشغول سرکوب شهروندان اروپایی و نسلکشی آنها بود، مقاومت فرانسه، بلژیک، لهستان و دیگر کشورهای اروپایی راه مذاکره و ائتلاف با نیروهای پاسداران نازیها را پی میگرفتند. در این صورت، چه سرنوشتی در انتظار کشورهای تحت اشغال نازیها بود؟ به راستی، اگر مقاومتِ آلمان به جای مبارزهٔ فعال با اِس اِس به همکاری با آنها چشم دوخته بود، آیا امروز اروپاییها میتوانستند دمی از آزادی و حقوقبشر زده و هر ساله استقلال خود را از حاکمیت نازیها جشن بگیرند.
در دهههای گذشته، اِس اِس ولایت فقیه با سرکوب و کشتار گستردهٔ شهروندان ایرانی، صدور فاشیسم مذهبی به کشورهای خاورمیانه و مشارکت در قتلعام بیش از پانصد هزار زن، مرد و کودک سوری، در ثبت آمار جنایت و خشونت با نازیها در حال رقابت است. حال اگر در میان آلترناتیوهای جعلی، کسانی پیدا شوند که بهدنبال ائتلاف با اِس اِس ولایت فقیه باشند، آنگاه باید آنها را در کجای مختصات سیاسی جای داد؟ آنها در مختصات آزادیخواهی و آزادیکُشی در چه سمت و سویی قرار میگیرند؟ آیا افرادی که فرصتطلبانه در پی جذب نیروهای سپاه و بسیج به سود خود هستند، در عمل مجذوب نیروی جاذبهٔ بهرهکشی و سرکوبگری نشدهاند؟
مسیر آزادی و دموکراسی
چرا باید سپاه را در هم کوبید؟ چون تنها راه آزادی و برقراری دموکراسی در ایران از این مسیر میگذرد. سپاه دیوار و مانعی است که باید هر چه زودتر در هم شکسته شود تا ستون فقرات کشتار، بیرحمی و جنایت علیه بشریت در ایران و خاورمیانه فرو بریزد. سپاه باید در هم کوبیده شود تا فعالان محیطزیست بتوانند به جای مواجهه با شکنجه، قتل و زندان، به ارتقای وضعیت زیست محیطی وطنشان یاری رسانند. سپاه باید در هم کوبیده شود تا زنان از بند تحقیر، سرکوب و تبعیض نظام ولایت فقیه برهند و بتوانند در جایگاهی برابر در تمام سطوح جامعه فعالآنه نقش آفرینی کنند. سپاه باید در هم کوبیده شود تا فقر و بیکاری در ایران ریشهکن شود و حقوق پایمال شدهٔ کارگران، اقلیتهای قومی و مذهبی به آنها بازگردانده شود. سپاه باید در هم کوبیده شود تا آن که جوانان و نسلهای آینده سرنوشت دیگری جز سرکوب و خونریزی در چشمانداز خود داشته باشند.
میتوان و باید، یک بار برای همیشه، در برابر بهرهکشان و فاشیستهای دوران ایستاد و آزادی و دموکراسی را در ایران برقرار کرد. بیشک، مردم شریف میهن، بهویژه جوانان بیباک و از خود گذشتهٔ فعال در کانونهای شورشی، شوراهای مقاومت و شوراهای مردمی، شاهرگ نظام ولایت فقیه را قطع خواهند کرد. آری، نوروز به ایران باز خواهد گشت و این زیباترین وطن از نو ساخته خواهد شد.
سهند صابر ـ ۲۵فروردین ۱۳۹۸
مسئولیت محتوای این مطلب برعهده نویسنده است و سایت مجاهد الزاماً آن را تأیید نمیکند