یکی از مفاهیمی که از سوی قلم بهمزدان، توجیهگران، تئوریزهکنندگان، شاخکها و جیرهخواران وزارت اطلاعات استبداد دینی قلب شده، فوبیا یا همان «ترس» است. در ادامه نشان خواهیم داد که منشاء این قلب واقعیت، ترس عمیق حکومت از مردم است؛ ترسی که وارونه بیان میشود.
ترسپراکنی و قدرتمند نشان دادن حکومت و حکومتکنندگان، هدف این وارونهنمایی است. دیکتاتوری سرکوبگرای آخوندی به این ترس برای ادامهٔ حکومتش نیاز مبرم دارد. برای این ترسافکنی هزینهها میکند و دسیسهها میچیند. اگر به پروپاگاندای حکومتی نظری موشکافانه بیاندازیم متوجه خواهیم شد که با شگردهای زیر مهندسی میشود:
۱ـ هم خامنهای و هم مجیزگویان او با نسبت دادن اعمال و رفتار خود به خدا و دین و پیامبر و امامان شیعه نسبت میدهند تا هالهٔ تقدسنمایی برگرداگرد خود بتنند و مخالفت با حکومت خود را مخالفت با خدا و اسلام و قرآن جلوه دهند. این ترفند کثیف دیری است رنگ باخته است و دیگر کسی را نمیفریبد.
۲ـ مطلق کردن ولایت فقیه و تراشیدن سلطنت مطلقه برای او. البته خمینی و خامنهای کمی دیر تشریف آوردهاند. فرعون پیش از آنها خود را پروردگار برتر خطاب کرده و نمرود در چشمهمچشمی با خدا بهشت شداد را ساخته بود. «شاهنشاه آریامهر»! خود را سایهٔ خدا میدانست و... دیالکتیک تاریخ و انقلاب خلقها این خدایگانان کاذب را به غبار و خاکستری در بادها تبدیل کرده است.
۳ـ بهرخ کشیدن قدرت پوشالی با تبلیغ مکرر و تصنعی در مورد موشکهای دوربرد و نقطهزن، کشتیها و ناوهای جنگی، پهپادهای انفجاری و نیز پدافند هوشمند و دیگر ادوات نظامی که کاربرد آنها فقط و فقط القای یک فضای وهمآلود از توان حاکمیت و غلو در مورد آن است. هدف این پروپاگاندا نه دشمنان موهوم خارجی، بلکه خلقهای بپا خاسته هستند ولی تجربهٔ انقلاب و قیام به ما میآموزد که مجهزترین و زرق و برقدارترین ارتشها و ادوات نظامی در قبال ارادهٔ خلقها بهسرعت ذوب میشوند و فرومیریزند. در مورد دیکتاتوری آخوندی این موضوع به اضعاف صدق میکند؛ زیرا سازهها و سامانههای نظامی این رژیم در مقایسه با تکنولوژی مدرن امروزی، چند مدار عقبتر است.
۴ـ به میدان آوردن گاه و بیگاه قضاییهٔ جلادان و خط و نشان کشیدن برای مردم با تشریح قوانین مجازات.
۵ـ روانه کردن نیروهای سرکوبگر و گشتهای مختلف به خیابانها برای کنترل مردم.
۶ـ توسل به خشونت افسارگسیخته و تبلیغ شدت عمل حکومت در مقابله با مخالفان خود، از دیگر روشهای ترسافکنی در میان مردم است. این موضوع حتی در طراحی ظاهر و پوشش نیروی بدنام انتظامی و یگان ضدشورش نیز در نظر گرفته شده است.
۷ـ...
وقتی این شگردها لو رفته را مورد بررسی قرار میدهیم و به پساپشت آنها نفوذ میکنیم، ترسی عمیق و همهجانبه را میبینیم؛ ترس از مردم بپا خاسته و روز کیفر یافتن. ترس از برگشتن ورق و التماس ذلیلانه برای جان در بردن؛ ترس از روزهایی که در خیابانهای شورشی مردم خشمگین نمادهای حکومتی را به آتش میکشند و شهر را در جستوجوی مزدوران حکومتی زیر و رو میکنند؛ ترس از مردمی که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند؛ ترس از خشم برهنه و آتشفشانی زحمتکشان، هستیباختگان، گرسنگان، زبالهگردها، بیخانمانها، حاشیهنشینان و ۸۳میلیون ایرانی به ستوهآمده؛ ترس از تفنگهای بیرون کشیده شده از جاسازی و جرأتهای عریان که سطوت و هیمنهٔ تو خالی دیکتاتوری را به بازی گرفتهاند؛ ترس از تسخیر مسلحانهٔ کلانتریها، مقرهای بسیج و سپاه پاسداران و بالا رفتن ستونهای پیچان دود از حوزههای جهل و جنایت آخوندی؛ ترس از روزهایی که ریشهای ریایی بهسرعت تراشیده میشوند و اونیفورمهای لجنی سپاه پاسداران را بهوفور میتوان در جوی آب پیادهروها پیدا کرد؛ اونیفورمهایی که صاحبانشان با عجله آنها را کنده و خود گریختهاند؛ ترس از روزهایی که کابوس شبانهٔ خامنهای و تمام آمران و عاملان شکنجه و قتلعام است و خمینی آن را از قبل پیشبینی کرده بود:
«بترسید از آن روزی که مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست، و یک انفجار حاصل بشود. از آن روز بترسید که ممکن است یکی از «ایام الله» ـ خدای نخواسته ـ باز پیدا بشود. و آن روز دیگر قضیه این نیست که برگردیم به ۲۲بهمن. قضیه [این] است که فاتحه همه ما را میخوانند!». (صحیفهٔ خمینی. ج۱۴. ص۳۸۰)
آری، پروپاگاندای حکومتی طی سالیان یک قلب واقعیت بزرگ را به جامعه تحمیل کرده است. چه کسی باید بترسد؛ مردم یا حکومت؟
ترس واقعی، ترس حکومت از مردم، کانونهای شورشی و قیامآفرینان است. این ترس خاستگاه تمام اقداماتی است که حکومت برای وارونهنشان دادن ترس به کار بسته است و میبندد. خامنهای برای گریختن از تبعات این ترس، پیوسته سرمایههای ملی ایران را صرف بمب هستهیی، ساختن موشک و تقویت زرادخانههای خود و نیز افزودن به تعداد تفنگبهدستانش میکند. حلقه در حلقه حفاظت میچیند، نیروی سرکوب انتظامی را ارتقا میدهد، تا دست قیامآفرینان را از دستیابی به خود دورتر کند ولی در لحظهٔ باید و در تقدیر، تمام این اقدامات نتیجهٔ معکوس خواهد داد. هیچ نیرویی در جهان نمیتوان یافت که با ارادهٔ آتشین یک خلق بپا خاسته توان هماوردی داشته باشد.