«چون عشق اشارت فرماید، قدم به راه نهید
گرچه دشوارست و بیزنهار این طریق
و چون بر شما بال گشاید، سر فرود آورید به تسلیم
اگر شمشیری نهفته در این بال، جراحت زخمی بر جانتان زند»
(جبران خلیل جبران)
عشقهای بزرگ، انتخابهای بزرگ بهدنبال دارند و این انتخابها جز با فداکاریهای بزرگ به سرانجام نمیرسند.
این سرگذشت کاظم رجوی است. شخصیتی متین، فرهیخته، عاشق، بزرگوار، سخت عاطفی و اثرگذار، کسی که بهخاطر عشق به آرمان مسعود رجوی، شهادتی بزرگ را به جان خرید.
مدال «شهید بزرگ حقوق بشر» بودن
دکتر کاظم میتوانست به اعتبار نام و سمعه و موقعیت علمی و شناختهشدگیاش، بالاترین مناصب را در همین حاکمیت به دست بیاورد ولی همه را واگذاشت تا عنوان عنوانها یعنی «شهید بزرگ حقوق بشر» بودن را چون مدالی کمیاب بر سینه سوراخ سوراخش بیاویزد و در حافظه تاریخی مردم ایران به نیکی و شرافت جای بگیرد. قرآن گلوله خورده او که هنگام ترور در جیب کتش بوده است، در موزه مقاومت ایران، یک کتاب درس با خود دارد؛ درسهایی که باید سالک این راه باشی تا آنها را با گوش جان بشنوی و دریابی.
گفتیم او که سفیر ایران در سازمان ملل متحد در ژنو و سپس سفیر و رئیس هیا ت سیاسی ایران در کشور سنگال و ۷کشور آفریقای غربی بود، طبعا که میتوانست بالاترین مناصب را در نظام ولایت فقیه به دست بیاورد. نوشتهاند که قبل از عزیمت به مأموریت سیاسیاش در سازمان ملل، خمینی او را به قم فراخواند و به وی گفت: «به برادرتان مسعود بگویید اعلام موضع کند». خمینی میخواست با سپردن پست سفارت به دکتر کاظم بین او و مسعود جدایی بیندازد. یعنی با مشروط کردن ضمنی ادامه این منصب و مناصب بالاتر، و رو در رو قرار گرفتن با مسعود، دکتر کاظم را به عامل فشاری علیه مسعود رجوی و مجاهدین تبدیل کند، اما دکتر کاظم، قاطعانه دست او را پس زد. سخنان او خود گواه این مرزبندی سرخ و شرافتمندانه است:
«در زندگی هر فردی لحظاتی بهوجود میآید که گذشتن از آن بهمعنی تقبل بیشرافتی است. در ضمن وقتی من در سازمان ملل یا جای دیگر سفیر بودم، هرگز سفیری مثل سایر سفرا نبودم. من یک سفیر مبارز بودم، اغلب معترض بودم، بر علیه موارد سرکوب و غیره اعتراضم را نشان دادم. به این دلیل است که من چند هفته قبل وارد اپوزیسیون شدم».
عشقی سوزان به یک برادر آرمانی
عشق دکتر کاظم به مسعود رجوی همچنان که خاطرنشان شد، عشق فقط به یک برادر خونی نبود. او در مسعود گمشدهٔ سالیان خود را باز یافته بود.
«به این برادر نه از جنبه برادری یعنی همخونی بلکه بهلحاظ عمل اجتماعی شخصیت و توان مبارزاتی و مواضع مسعود افتخار میکنم. اگر میتوانستم روزی صدبار او را به برادری انتخاب میکردم»
چو عاشق میشدم گفتم که بردم گوهر مقصود
ندانستم که این دریا چه موج خونفشان دارد
او بهخاطر این عشق سوزان بود که طعنهها به جان خرید و بسا وادیهای نمکسود را با پای زخمی لیلی کرد تا توانست یک «محال» را «ممکن» کند: نجات جان مسعود از خطر اعدام در زندان شاه در سال ۱۳۵۰.
بیتردید اگر کاظم رجوی فقط همین خدمت را به مردم و مقاومت کرده بود، نام او بایسته بود بر زرینترین صفحات تاریخ معاصر ایران بدرخشد و میدرخشد.
دکتر کاظم از مشهد تا ژنو
کاظم رجوی در ۲۹ بهمن ۱۳۱۲ در مشهد، شهری با پیشینه فرهنگی غنی، دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه او در این شهر، همراه با تجربه تدریس در مدارس، بستری برای شکلگیری دیدگاههای او در باب عدالت اجتماعی فراهم آورد. تأثیرپذیری از نهضت ملی ایران به رهبری دکتر محمد مصدق، او را به سوی فعالیت سیاسی سوق داد و این انگیزه در دوران تحصیل حقوق در دانشگاه تهران تقویت شد. تألیف کتاب «مقدمهای بر روانشناسی سیاسی ایران» در این دوره، گواهی بر عمق تحلیل او از پویاییهای سیاسی-اجتماعی ایران بود.
کاظم رجوی با ادامه تحصیل در دانشگاههای فرانسه و سوئیس، به یکی از معدود روشنفکران ایرانی تبدیل شد که توانست دانش آکادمیک را با کنشگری سیاسی پیوند زند. اخذ چندین مدرک دکتری در رشتههای حقوق، علوم سیاسی و روابط بینالملل، و تکمیل رساله دکتری در مؤسسه دانشگاهی مطالعات بینالمللی ژنو، او را بهعنوان اندیشمندی جهانی مطرح کرد. این پیشینه آکادمیک، توانایی او را در استفاده از زبان دیپلماسی و گفتمان حقوقی برای پیشبرد اهداف حقوقبشری تقویت کرد. تألیف بیش از ۱۲۰ کتاب و رساله به زبانهای فارسی و فرانسه، و تدریس در دانشگاه ژنو، او را به یکی از تأثیرگذارترین روشنفکران ایرانی تبدیل کرد.
پلی میان اخلاق و عمل
همانطور که پیشتر اشاره شد، کاظم رجوی پس از انقلاب ۱۳۵۷، بهعنوان اولین سفیر ایران در سازمان ملل متحد در ژنو منصوب شد، اما بهدلیل ناسازگاری با سیاستهای سرکوبگرانه رژیم جدید، از این سمت کنارهگیری کرد و به شورای ملی مقاومت ایران پیوست. این تصمیم، نقطه عطفی در زندگی او بود؛ ترجیح اصول اخلاقی بر مناصب سیاسی. تصمیمی که بسیاری از سیاستمداران در نخستین آزمایش آن رفوزه میشوند.
دکتر کاظم بهعنوان نماینده شورای ملی مقاومت از آن پس در سوئیس، نقشی محوری در افشای نقض سیستماتیک حقوقبشر در ایران ایفا کرد.
یکی از برجستهترین دستاوردهای او، نقشآفرینی در تصویب قطعنامههای سازمان ملل علیه نظام ولایت فقیه بود. در سال ۱۳۶۲، او با سفر به نیویورک، زمینهساز تعیین نماینده ویژهیی برای بررسی وضعیت حقوقبشر در ایران شد. این تلاشها در سال ۱۳۶۴ به تصویب اولین قطعنامه محکومیت نقض حقوقبشر توسط رژیم ایران منجر شد. این موفقیت فاشیسم دینی را در سطح جهانی تحت فشار قرار داد.
شهادتی با بازتاب جهانی
فاشیسم دینی که نمیتوانست فعالیتهای افشاگرانه این مدافع بزرگ حقوقبشر را برتابد به تنها و آخرین حربه خود روی آورد: ترور و کشتار.
در ۴ اردیبهشت ۱۳۶۹، دکتر کاظم در نزدیکی خانهاش در کوپه، هدف گلولههای بیرحمانه و پیدرپی تروریستهای اعزامی به ژنو قرار گرفت.
شهادت غریبانه و مظلومانهاش صدا و رسالت او را خاموش نکرد؛ آن را هزار باره گسترش داد؛ زیرا رسم دادخواهی خون شهیدان را به ثبت رساند. او به خطرات و اهمیت مبارزهیی که انتخاب کرده بود، آگاهی کامل داشت؛ پیشاپیش گفته بود: «ما حقوقبشر را با خونهایمان مینویسیم»
محکومیت این ترور توسط ۱۶۲ نماینده کنگره آمریکا، بیانیه پارلمان اروپا و نصب لوح یادبود توسط شهردار سوئیس، نشاندهنده جایگاه جهانی دکتر کاظم بود. در سال ۲۰۲۰، پیشنهاد دادستانی کانتون وو برای بررسی پروندهٔ ترور او بهعنوان جنایت علیه بشریت، تأکیدی بر اهمیت این موضوع در گفتمان حقوقی بینالمللی است.
رسالتی خاموشیناپذیر
کاظم رجوی اگر چه در گوشهیی از خاک کربلا آرمیده است، اما در هر دادخواهی حضور دارد. سیمای نازنین او اکنون بیش از هر وقت دیگر شکوفان است. آنچه او کشته بود، اکنون دارد به بر مینشیند. ثبت قتلعام تابستان ۶۷ بهعنوان «نسلکشی» و «جنایت علیه بشریت» یکی از این بارآوریهاست. این بارآوری همچنان ادامه دارد و باید داشته باشد. عظمت خون دکتر کاظم و سلسلهای از سربداران رهپویان این مسیر را تا سپیدهدم آزادی بیقرار و ملتهب نگه میدارد.
آری، «ما حقوقبشر را با خونهایمان مینویسیم»