زمین و آسمان میانکاله این روزها عرصهٔ رقابت کرکسهای سپاه و مافیای سیاه حکومتی است. تالاب میانکاله که به بهشت پرندگان شهرت دارد و سالها پناهگاه چندین گونه از پرندگان مهاجر بود امروز به چراگاه دزدان دریایی و سارقان مسلح سپاه و مجلس و دولت و آقازادههای بدهکار و تیول مردان هزار شرکت تبدیل شده است.
مدتهاست که پروژهٔ احداث کارخانهٔ پتروشیمی در میانکاله محور خبرهای ضد و نقیض در درون نظام و واکنشهای اجتماعی مردم و حامیان محیطزیست شده است.
موضوع پتروشیمی و ماجرای میانکاله را از زوایای متفاوتی میتوان بررسی کرد؛ نگرانیهای زیستمحیطی، معضلات اقتصادی و نگرانیها در مورد کارآیی و بازدهی، سهمخواهی باندهای چپاول، مشکلات سیاسی و شکافهای ایجاد شده بر اثر مقاومت مردمی و بالاخره حواشی پس از کلنگ احداث پتروشیمی توسط وزیر کشور تا سلسله اعتراضات مردمی و فرمان توقف و ادامه ماجرا...
نگرانی حامیان محیطزیست
حکومتی که برای دستیابی به سود و چپاول بیشتر، زیست محیط گستردهیی مانند هورالعظیم را میخشکاند و میلیونها تن از مردم منطقه را درگیر آلودگی به ریزگردهای ناشی از آن میکند؛ حکومتی که با چشم بسته و بدون مطالعه و تنها برای دستیابی به منابع غارت جدید، با احداث صدها سد بر بهروی رودخانههای کم رمق ایران دریاچهای به گستردگی ارومیه را نابود کرده و باعث اضافه شدن ریزگردهای نمکی در زیست بوم منطقهٔ شمال غرب ایران شد و کشاورزی منطقه را نابود کرد؛ حکومتی که زاینده رود تاریخی و تالاب گاوخونی را به خشکزاری عاری از حیات تبدیل کرده و لبها و کشتزارهای مردم و کشاورزان اصفهان را خشکانده است؛ ناگفته روشن است که با دست گذاشتن روی منطقهیی که تنها ۵ کیلومتر با تالاب رو به نابودی میانکاله فاصله دارد، چه بلایی بر سر این منطقه که روزگاری منحصر بهفردترین مناطق دیدنی تمام شمال ایران بود خواهد آورد!
علاوه بر این، از آنجا که این مجمتع پتروشیمی برای تکمیل زنجیرهٔ تولید تا رسیدن به بازدهی اقتصادی معقول نیاز به چند مجتمع و کارخانهٔ جانبی دیگر هم خواهد داشت، بیشک عواقب زیانبار دیگری در پی دارد. ضمن اینکه این مجتمع انبوهی از گازهای آلاینده تولید خواهد کرد که گسترهٔ محیطی تأثیر گذاری آن بسیار فراتر از محدودهٔ ساخت آن خواهد بود.
گسترش اعتراض و مقاومت مردمی
مردم ایران که بهخوبی اقدامات ضد ملی و غارتگرانهٔ آخوندها را شناختهاند، با جدی شدن اجرای طرح و بهخصوص پس از آغاز عملیات ساخت و ساز مجمتع، به فعالیت علیه آن پرداختند و موج گستردهٔ اجتماعی در مقابل نظام آخوندی به راه افتاد.
موضوعی که موجب شد آخوند رئیسی هراسآلود به میدان آمد و «فرمان توقف» پروژه را صادر کرد! اما در درون نظام کسی برای فرمان جلاد سوگلی خامنهای تره هم خرد نکرد؛ بلکه شرایط کاملاً برعکس پیش رفت! طبق گزارشهای مردمی و تصاویری که منتشر شد، پس از صدور فرمان توقف توسط آخوند رئیسی، سرعت کار در میانکاله افزایش یافت!
اما باز مقاومت مردمی افزایش یافت و مخالفان با پلاکارد به محل احداث شتافتند؛ این مخالفتها کام مدعیان و سودبرندگان طرح را تلخ کرد. از جمله استاندار مازندران که به پاچهگیری از معترضان پرداخت و امام جمعهٔ مزدور خامنهای در بهشهر که مخالفان پتروشیمی میانکاله را مخالف خامنهای و خائن قلمداد کرد.
گاوگیجهٔ نظام و هراس از پیامدها
مقاومت مردمی در برابر سود طلبی و نابودسازی طبیعت توسط حکومت ولایت فقیه، نظام را چنان نگران ساخته است که سران آن درماندهاند که چه خاکی بر سر کنند. طرحی که وزیر کشور نظام با هزار به به و چه چه کلنگش را زد، جلاد نظام در وحشت از آتش خشم مردم فرمان توقفش را صادر کرد، چگونه دوباره سوی پاسدار قالیباف مورد حمایت و پشتیبانی قرار گرفت؟!
از آن طرف با عربدهکشی آخوند عربعلی جباری، نمایشگردان سیرک هفتگی جمعههای بهشهر، اکنون بسیجیهای کف برلب ماندهاند که چگونه باید برای این معادله پاسخ بیابند! از آنجا که ماجرای پتروشیمی میانکاله توسط نورچشمیهای خامنهای آغاز شد، با فرمان توقف رئیسجمهور الصاقی خامنهای، روشن نیست که خائن دقیقاً کیست!
تا آنجا که روزنامه ستاره صبح ۲۹فروردین با حیرت نوشت: چه قدرتی پشتپرده احداث پتروشیمی میانکاله است و روزنامه حکومتی دنیای اقتصاد با اشاره به یکی از نورچشمیهای بیت که با عنوان مرد هزار شرکت و ابربدهکار بانکی مطرح است، به عقبنشینی ناگزیر وزیر کشور پرداخت و نوشت: «سخنان وزیر کشور فرمان سوم توقف ساخت یکی از جنجالیترین پروژههایی محسوب میشود که یکی از اکو سیستمهای مهم را نشانه گرفته است».
بنابراین، جدا از هر حرف و سخنی، از کشمکش و جدلهای موجود دو نتیجهٔ مشخص گرفته میشود.
- وقتی پای سود و چپاول در میان است، دیگر هیچ تفاوتی در میان باندهای نظام نیست! کرکسها هر کدام به قسمتی چنگ میاندازند و بر سر غارت اموال مردم به خودشان هم رحم نمیکنند.
- قربانی شدن اموال عمومی و ثروت ملی زیر پای شاخکهای سپاه پاسداران و بیت ولایت تا پایان حاکمیت شیخ ادامه دارد.
آری! این است تابلو کوچکی از دعوای همیشگی سهمخواهی از چپاول و غارت منابع ملی به قیمت نابودی طبیعت و محیطزیست ایران.
از این رو مقاومت و ایستادگی در برابر غارتگران و جنایتکاران حاکم نه یک اقدام سیاسی و انسانی بلکه یک تکلیف و وظیفهٔ ملی است.