قیام آبانماه و تکانه شدیدی که بر پیکره نحیف و فرتوت رژیم انداخت عناصر و مهرههای آن را به این اندیشه واداشته که گذشته را بازخوانی کنند.
قیام این سؤال را پیش سردمداران رژیم گذاشته که چرا شرایط بهگونهای شده که موضوعی مانند گرانشدن قیمت بنرین که علیالقاعده میبایست منجر به اعتراض صنفی میشد و مردم از این طریق مطالبهشان را میخواستند، منجر به قیامی سراسری در استانهای کشور شد.
ضمنا آنها هشدار میدهند که شکاف بین مردم و حاکمیت به آنچنان مرحله خطرناکی رسیده که پرشدن آن مشکل است، لذا توصیه میکنند که درسآموزی از قیام آبانماه ۹۸ ضروری است و این قیام بهترین فرصت برای بازبینی گذشته و عبرتآموزی برای آینده است.
صادق زیباکلام، یکی از حاشیهنشینان حکومتی و حامی دولت روحانی، با مراجعه به خاطرات گذشته خود روزگارانی را بهیاد میآورد و یادآوری میکند که: «مردم تصمیم گرفته بودند به سبب اعتراضی که داشتند در خیابان حضور یابند و این کار در سکوت مطلق صورت گرفت. شرایط بهگونهای بود که در میان جمعیت میشد صدای پای رهگذران را شنید و حتی یک شیشه بانک نیز شکسته نشد». اما «در دیماه ۱۳۹۶ شرایط طور دیگری رقم خورد. معترضان خشنتر بودند، شیشههای بانک را میشکستند و کارهایی میکردند که در گذشته سابقه نداشت».
او پس از ذکر این مقدمات به تفاوت کیفی این قیام با اعتراضات و قیامهای قبلی حتی قیام دیماه ۹۶ اذعان میکند که «این بار ماجرا متفاوت بود و معترضان مملو از خشم بودند و خشونتی در خیابانها جریان یافته بود که هیچکس انتظار آن را نداشت و...».
او در حیرت از این است که «چرا کسی به این فکر نمیافتد که بیایید بیاندیشیم و ریشههای این مشکل را برطرف کنیم. ایکاش مقداری به عقب بازمیگشتیم، میخواندیم و میدیدیم که در تاریخ چه گذشته و ما چه درسهایی از حوادث و اتفاقات میتوانیم بگیریم».(روزنامه آرمان ۳آذر ۹۸)
توصیه روزنامه جمهوری اسلامی هم این است: «از این حوادث تلخ و گاه خونین هم میتوان درسهای مهمی را آموخت و برای جلوگیری از تکرار آن، تجربههای گرانسنگی را که به دست آمده، بهکار بست».(جمهوری اسلامی ۳آذر ۹۸)
واقعیت این است که رژیمی که خود عامل اول و آخر این شرایط و بحرانهاست چگونه میتواند تجربه بگیرد؟ رژیمی که تنها راهحلش برای مشکلات و بحرانها طی ۴دهه تنها سرکوب و غارت بوده است و بس. بنابراین رژیم هم بهخوبی میداند که هرگونه عقبنشینی از سیاست سرکوب و سایر سیاستهای ضدمردمی لاجرم مسیر سقوطش را هموار میکند.
به همین دلیل بود که در ماجرای اخیر خامنهای تمامعیار پشت موضوع گران کردن بنزین رفت زیرا میدانست هر گونه عقبنشینی راه به جای باریک خواهد برد و بهگفته خودشان زهر خورد.
مردم نیز بهخوبی دریافتهاند که رهایی از بحرانهای متعدد تنها و تنها با نفی کامل و تمامیت این رژیم امکانپذیر است.
قیام آبانماه ۹۸ با گران شدن قیمت بنزین شروع شد، اما همچنانکه قیامآفرینان در همان ساعت اولیه خیزش خود اثبات کردند، اصل نظام هدف و نشانه بود.
هدف قرار گرفتن مراکز نیروهای انتظامی و سرکوب مؤید همین واقعیت است.
روزنامه همدلی وابسته به باند روحانی با عنوان «مسأله بنزین نیست!» مینویسد: «حوادث اخیر را چه اعتراض و چه اغتشاش بدانیم، باید ریشهیابی شوند تا چالشهای امنیتی حاکمیت که پیش از این در فواصل زمانی ۱۰ساله(۷۸-۸۸-۹۸) بروز میکرد، اکنون به فاصله کمتر از ۲سال(دیماه ۹۶- آبان ۹۸) رسیده است. سادهانگاری است اگر حوادث اخیر را فقط به افزایش قیمت بنزین یا حتی سایر گرانیها تقلیل داد، اما دیگر فاکتورهای نارضایتی را نادیده گرفت. چه عواملی باعث شد که جمعی از مردم نیز نقشآفرینی کنند تا چنین فضای التهاب و تنشی در جامعه ایجاد شود؟... همه این عوامل در پدیدهای به نام افزایش شکاف میان مردم و حاکمیت بروز و ظهور یافته است که مختص به این دوره از تاریخ نیست و ریشه در فرهنگ و تاریخ ایرانزمین در دو سه قرن اخیر دارد».(همدلی ۴آذر ۹۸)
رسانهها و مهرههای حکومتی از نفرت مردم نسبت به حاکمیت با عنوان شکاف مردم با نظام نام میبرند.
به فرض اینکه با اغماض این عنوان را برای رابطه مردم با حاکمیت بهپذیریم، با توجه به قیامهایی نظیر قیام دیماه ۹۶، مرداد ۹۷ و قیام آبانماه ۹۸، اکنون این شکاف تبدیل به درهای عمیق شده است که هرگز و تحت هیچ شرایطی پرشدنی نیست جز با سرنگونی تمامیت این رژیم.
روزنامه ابتکار وابسته به باند روحانی هشدار میدهد که از قیام آبانماه تجربهاندوزی شود چرا که « جامعه در برابر هر «کنشی»، «واکنشی» درخور خواهد داشت. واکنشی که گاه میتواند از کنترل و اراده نهاد قدرت خارج شود و رنگ و بویی بهغایت خطرناک به خود بگیرد».
این روزنامه حکومتی در ادامه مینویسد: «در حقیقت بنزین بهانهای شد تا مطالبات انباشته گروههای اجتماعی جایی برای ظهور و بروز پیدا کند و مسیری برای تخلیه آنها یافت شود».
برای اینکه نظام در آینده به ورطه خطرناک سرنگونی کشیده نشود نویسنده به سردمداران آن این توصیه دیرهنگام را میکند: «کوفتن بر طبل «فرافکنی» و «بیگانهانگاری» هیچ دردی را که دوا نخواهد کرد، هیچ؛ بلکه مطالبات را به بغضی فروخورده تبدیل میکند که در آیندهای نهچندان دور دوباره سر باز میکند و اینبار معلوم نیست کجای کالبد جامعه را نشانه میگیرد و چه بخشهایی را از کار میاندازد».(ابتکار ۴آذر ۹۸)
محمدحسین صفار هرندی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، با بیان این که «بدتر از همه حمله کردن به مراکز نظامی و انتظامی که آنجا خط قرمز همه دنیا هست که وقتی به اینجاها میخواهد تعرض بشود میگویند این دیگه معناش آشوب بزرگ ادامهدار خواهد بود یعنی دسترسی به اسلحه و با آن اسلحه به جان بقیه مردم افتادن در واقع شروع یک پروژهای از آن جنسی که ما در برخی کشورهای اطراف خودمان مشاهده کردیم».(تلویزیون شبکه ۲ رژیم ۲آذر ۹۸) با صراحت تمام به خصلت براندازانه قیام اعتراف میکند.
بهدلیل این ویژگی است که رسانهها و مهرههای باند خامنهای بهرغم این ادعای واهی که قیام سرکوب شده، اما همچنان آن را بهمثابه آتش زیر خاکستر روشن میدانند.
روزنامه وطن امروز بهرغم دود و دمهای مرسوم خود به این واقعیت اعتراف میکند: «با همه این اوصاف، مقوله آشوبهای خیابانی را نمیتوان امری کاملاً پایانیافته تصور کرد و با خوشبینی نسبت به آرامش این روزها همه سناریوهای از پیش طراحی شده را نادیده گرفت. میتواند در روزهای آتی همچون آتشی زیر خاکستر خود را نشان دهد».(وطن امروز ۳آذر ۹۸)