خلسه مجازی و گزند غیرمجازی
سخنرانی مجازی حسن روحانی بهمناسبت هفتادو پنجمین اجلاس سازمان ملل را باید شناسنامهٔ مشترک حاکمیت آخوند و نحله آخوند دانست.
روحانی طی ۱۷دقیقه سخنرانی ــ که متن از پیش تهیه شدهٔ آن را میخواند ــ در سطرسطر این متن تلاش کرد بهشتی برین، یک آرمانشهر و یک مدینهٔ فاضله را از ایران تحت سلطهٔ ولایت فقیه ارائه دهد. از آنجا که شرکتکنندگان در این مجمع جهانی حضوری مجازی داشتند، روحانی هم مخاطبان را فاقد حس بینایی و شنوایی تصور کرد و در مجاز غرق شد تا حقیقت و واقعیت، به خلسه مجازی وی گزندی نرسانند.
مکافات سه فراموشکاری سنگین!
روحانی رو در روی سازمان ملل، آنچنان قاطع از «وجود آزادی سیاسی داخلی»، «دموکراسیِ حق ملت» و «عزت و آسایش ملت ایران» حرف میزد که یادش نبود سازمان ملل تاکنون ۶۶بار پیاپی جمهوری اسلامی را بهخاطر نقض فاحش حقوقبشر محکوم کرده است.
روحانی رو در روی سازمان ملل، عبارتٍ «به مردمسالاری خود میبالیم» را آنچنان قاطع بیان کرد که یادش نبود همین دو هفته پیش سازمان عفو بینالملل گزارش «ویرانگری انسانیت» در جمهوری اسلامی را اعلام کرد.
مشاهده میشود که حسن روحانی غرق در حس مجازی، نه فقط مخاطبان جهانی خود را فاقد بینایی و شنوایی احساس کرده، بلکه ۸۰میلیون ایرانی را نیز از لیست جمعیت جهان کنار گذاشته و فاقد حیات و خاطره و تجربه از جمهوری اسلامیِ ولایت فقیهی تصور نموده است.
مشکل اصلی رجالهها در عصر مدرن
یادآوری میشود مشکل روحانی در این است که چند ده سالی است دنیا برای رساندن اطلاعات و اخبار و دانستن واقعیتها از اسب و چاپارهای بین شهری و بین کشوری استفاده نمیکند؛ اطلاعات و اخبار و دوربینها هم تحت سانسور مطلق دولتها و مشارالیههایشان نیستند؛ بلکه آینهیی در شش جهت، مقابل واقعیتهای مردم و دولتها هستند. مشکل مهم روحانی در این است که دنیا را شهروند ـ خبرنگار آگاه میکند نه بلندگوهای هدایت شدهٔ دولتها آن هم از نوع دیکتاتوری قرونوسطایی جمهوری اسلامی فقاهتی.
سوتیهای یک شیاد قرینهساز
شاید بهترین بیان برای درک روحیات و منویات حسن روحانی، مثالی از محور اعداد جبری باشد. شگرد روحانی همواره قرینهسازیِ یک عدد جبری روی خط محور اعداد بوده است. مثلاً وقتی مرکز آمار ایران تخریب جنگلهای ایران را تا سال۹۷ نسبت به دههٔ ۴۰ خورشیدی ۴۳درصد منفی اعلام میکند، روحانی این ۴۳درصد منفی را به سمت راست محور اعداد (مثبت) منتقل میکند و در این سخنرانی، باد تبختر در گلو میاندازد و میگوید: «ویروس کرونا ما را به جلوگیری از تخریب محیطزیست و دخالت در خلقت هدایت میکند»!
اگر به موازات سخنرانی روحانی خطاب به رهبران دنیا، یک صفحه وایداسکرین کنار او بود و ترجمه مصور حرفهای وی را نشان میداد،
باید رهبران دنیا سیلهای مرگبار یک سال و دو سال پیش را که بر اثر تخریب مسیلها توسط سپاه پاسدارن بهراه افتاد، میدیدند.
باید خشک شدن رودخانهٔ تاریخی زاینده رود را میدیدند.
باید مرگ تالاب تاریخی انزلی را میدیدند.
باید تالاب در حال مرگ گاوخونی را در اصفهان میدیدند.
باید نابودی پوشش گونههای گیاهی را بر اثر سدسازی سپاه پاسداران و بهراه افتادن ریزگردها را میدیدند.
باید اضافه شدن ۴۰درصدی به حاشیهنشینان ایران را میدیدند.
باید ترمیم نکردن جادههای بین شهری و سریال مرگ هزاران ایرانی را طی یک سال میدیدند.
اینها بخشی از «تخریب نکردن محیطزیست و دخالت نکردن در خلقت» و طبیعت توسط جمهوری اسلامی هستند!
داس عفونت یک اصل و یاس آزادی و دموکراسی
بیانی دیگر از سخنان محیرالعقول روحانی که مردم ایران را انگشت به دهان گذاشت، فیل هوا کردنی اینچنین بود: «آزادی سیاسی داخلی برای ما بسیار مهم است. دموکراسی حق حاکمیت ملت است».
فقط به دو نمونه و نشانهٔ بارز در جمهوری اسلامی اشاره میشود که درد مشترک ۴۱سالهٔ تمام اقشار مردم ایران بودهاند و هر سال هم نفرت و انزجار از عفونت آن بیشتر و عمومیتر میشود. دو نمونهیی که منشأ اصلی نقض «آزادی سیاسی و دموکراسی حاکمیت ملت» در ایران کنونی هستند:
۱ــ در رفراندوم ۱۲فروردین۵۸ ایرانیها فقط حق داشتند جمهوری اسلامی را انتخاب کنند. آنها اگر رأی «نه» هم میدادند، هیچ جایگزین دیگری نداشتند. این روند در تمامی نمایشات انتخاباتی و گزینهیی بودن کاندیداها توسط ولیفقیه و شورای نگهبانش تکرار و تداوم داشته و دارد.
۲ ـ اصل ولایت فقیه مرادف با جایگزین خدا بر روی زمین عنوان شده است. طبق منویات ولیفقیه و کارگزاران حکومتی که در نمازهای جمعه و تجمعات حکومتی ترویج و تأکید میشود، مخالفت سیاسی و عقیدتی هر ایرانی با ولایت فقیه، حکم «مرگ بر ضد ولایت فقیه» دارد و با خلع از وجود و حیات پاسخ داده میشود. جمهوری اسلامی با داس و تبر و طناب ولایت فقیه، تمامی مواد سیگانهٔ منشور حقوقبشر را در ایران درو کرده، مدافعانش را تبرکش نموده و فعالان آزادیخواه را «دار» زده است و میزند.
حسن روحانی اینها را مصادیق «آزادی سیاسی داخلی و دموکراسی حاکمیت ملت» در پیشگاه دنیا اعلام میکند. این نهایت دروغگویی، عوامفریبی، دجالگری و رجالهگی سیاسی وی و همقطاران ایدئولوژیکی و سیاسیاش در بیان چنین وحشانیت مادون تمدن بشری، بهمثابه «آزادی و دموکراسی» است.
ادعای عزت با فقدان شرافت
یک محور دیگر از حرفهای روحانی چنین عبارتی است: «برای ما عزت و آسایش ملتمان مهم است».
گذشته از تمسخر مردم ایران و طنزمایه کردن این حرفها، ترجمه مصور چنین عبارتی را لابد باید در نگهداشتن حرمت و کرامت و ترویج نعمت و رفاه و پیشرفت فرهنگی یک ملت جستوجو نمود. اما بدا بهحال واقعیتهای کنونی ایران که برگردان حرفهای روحانی را فقط با سریالی از نکبت اخلافی، فقر، فساد، فحشا، اندامفروشی، کودکفروشی، زبالهگردی، گورخوابی، اپیدمی اعتیاد، اپیدمی ترکتحصیل و اپیدمی کودکان کار و خیابانی میتوان ترجمه نمود.
در این میان فقط کافیست اشاره شود که تمام ننگ و نفرین و لعنت تاریخ نوع بشر بر نظام و دولتی باد که زبالهگردی کودکان ایران را بدل به شغل رسمی کرده و برای آن کارت شهرداری صادر میکند. روحانی فاقد ذرهیی وجدان و شرافت انسانی است که تأمین رزق و روزی از زبالهها، از اندامفروشی و خط فقر ۹میلیون تومانی مردم ایران را «عزت و آسایش ملت» اعلام میکند.
راهزن تاریخ ایران
این دروغزن شیاد ولایی طی سخنانش خطاب به رهبران دنیا یک دزدی و راهزنی هم نسبت به تاریخ ایران کرد و از: «ما بهعنوان کهنترین دموکراسی در خاورمیانه» دم زد. کدام ما؟ مای «مام» ایرانزمین که با منشور کوروش شناخته میشود یا مای قومی اشغالگر که پشت و سلف و تکیهاش را افتخار تعلق به عصر بدویت میداند؟ خمینی ابلیس افتخارش را بازگشت به ۱۴۰۰سال پیش میدانست. ۴۱سال است تمام روحانیان مرتجع حکومتی تلاش کردهاند ایرانیزدایی فرهنگی کنند و فرهنگ منحط حوزوی و اسلام ارتجاع فقاهتی را جایگزین فرهنگ بالندهٔ ایران نمایند. در کهنترین دموکراسی تاریخ ایران تا قبل از صدارت قومی اشغالگر تحت لوای ولیفقیه، ما هرگز دست قطع کردن، چشم درآوردن، حجاب اجباری، تجاوز به دختران قبل از اعدام، فتوای مذهبی قتلعام دادن، قتلهای زنجیرهیی دگراندیشان، اعترافهای اجباری زندانیان، میلیون میلیون مهاجر و هزار هزار فرار مغزها نداشتهایم. البته که اینها همه جدیدترین نوع دموکراسی ولایت فقیهی با تعبیر یک راهزن شیاد بهنام حسن روحانی هستند که هیچ ربطی به پیشینه و قدمت تاریخ کهن ایران ندارند.
اصیلترین آمال مردم ایران
مردم ایران بهطور خاص از سال۱۳۸۸ تا ۹۶ و تا ۹۸ و تا اکنون بارها صدایشان را به سازمان ملل و دنیا رساندهاند که حکومت جمهوری اسلامی آخوندی هیچ ربطی به تاریخ ایران، مردم ایران و فرهنگ و هنر ایران نداشته است. بیش از ۹۰درصد مردم ایران اکنون اصیلترین آمال تاریخی و فرهنگی و سیاسیشان، پاک کردن ننگ قوم اشغالگر ولایت فقیهی با تمام جناحهایش از دامن مرز پرگهر خویش است.