کنفرانس مقاومت ایران با حضور خانم مریم رجوی و آقای مایک پمپئو، وزیر خارجهٔ پیشین آمریکا، در ۲۰دی ۱۴۰۳، حاوی پیامهای مختلف است. این یادداشت بر وجوهی از آن تأمل میکند.
فاشیسم دینی و سال شکستهای سنگین
سال ۲۰۲۴ را میتوان نقطه عطفی در تاریخ مبارزات مردم ایران علیه رژیم حاکم دانست؛ سالی که با شکستهای سنگین و متوالی برای فاشیسم دینی همراه بود و ناتوانی ساختاری آن را بیشازپیش آشکار ساخت. این شکستها در ابعاد مختلف داخلی و خارجی، روند زوال و سقوط رژیم را سرعت بخشیده و زمینه را برای قیامهای سازمانیافته و سرنگونی آن فراهم کرده است.
بحرانهای لاعلاج داخلی
فاشیسم دینی در سال ۲۰۲۴ با بحرانهای داخلی فراگیری مواجه شد. ورشکستگی اقتصادی همراه با تورم ۴۰ درصدی، فساد ساختاری و گسترش فقر، ناتوانی آن را در مدیریت کشور به نمایش گذاشت. در این میان، فساد گسترده در میان مقامات حکومتی و فرماندهان سپاه پاسداران، بهویژه در استفاده از منابع عمومی برای تأمین منافع شخصی، به بیاعتمادی بیشتر مردم انجامید.
همزمان، اعتراضات در زندانها و گسترش اقبال جوانان به کانونهای شورشی، فضای مقاومت را تقویت کرد. این کانونها که بهعنوان محور فعالیتهای سازمانیافته عمل میکنند، نه تنها از سرکوب رژیم هراس به دل راه ندادند، بلکه دامنه فعالیتهای خود را افزایش دادند و اهدافی همچون مراکز فرماندهی سپاه پاسداران را مورد حمله قرار دادند. این اقدامات که نشان از عزم و اراده راسخ مردم برای سرنگونی دارد، توانست امید و انگیزه جدیدی را در دل اقشار مختلف جامعه بیدار کند.
شکست استراتژیکی در منطقه
در عرصه بینالمللی، رژیم در سال ۲۰۲۴ متحمل شکستهای سنگینی شد. سقوط دیکتاتوری بشار اسد، که بهعنوان ستون استراتژی منطقهیی رژیم و متحد اصلی آن در سوریه محسوب میشد، ضربهای کاری به هژمونی خامنهای وارد کرد. رژیم که پیشتر سوریه را «استان سی و پنجم» خود مینامید و از نفوذش در محور ایران، عراق و سوریه تا مدیترانه بهعنوان یک پیروزی استراتژیک یاد میکرد، اکنون با فروپاشی این محور مواجه شده است.
نبردها در سوریه، بهویژه در شهر حلب، بهروشنی ضعف قوای رژیم را نشان داد. با وجود حضور گسترده نیروهای وابسته به ایران، این نیروها در برابر حملات مخالفان از هم پاشیدند و بدون مقاومت جدی عقبنشینی کردند. این وقایع نه تنها نشانگر ناکارآمدی نظامی رژیم در خارج از مرزها بود، بلکه روحیه نیروهای سپاه و بسیج را نیز متزلزل کرد. حتی نیروی تروریستی قدس، که بهعنوان بازوی منطقهیی خامنهای عمل میکند، بهطور جدی زیر سؤال رفت.
پیامدهای مهم برای رژیم
این شکستها پیامدهای سنگینی برای رژیم به همراه داشت. فروپاشی قوای رژیم در سوریه و لبنان، به مردم ایران نشان داد که سقوط یک دیکتاتوری جنایتکار امکانپذیر است. این پیام، انگیزهای قدرتمند برای جوانان ایران ایجاد کرد تا به کانونهای شورشی بپیوندند و به مبارزه خود علیه استبداد ادامه دهند.
فعالیت این کانونها بهطور چشمگیری افزایش یافته است و آنها توانستهاند عملیاتهای مؤثری را علیه اهداف استراتژیک رژیم اجرا کنند. این فعالیتها، بخشی از آمادهسازی برای قیامهای بزرگتر و سرنگونی نهایی رژیم است. در عینحال، حمایت گسترده مردم از این کانونها، رژیم را بیشازپیش در محاصره قرار داده است.
خامنهای که از گسترش اعتراضات و احتمال قیامهای سراسری به وحشت افتاده، به سرکوب شدیدتر متوسل شده است. او حتی در سخنرانیهای خود، به ناامیدی و ترس نیروهای وفادارش اعتراف کرده و تلاش کرده است با تهدید و سرکوب، جلوی موج خشم عمومی را بگیرد. اما این اقدامات تنها به تعمیق بحران و افزایش نارضایتیها منجر شده است.
لزوم خلع ید از رژیم و توسعه سیاست قاطع بینالمللی
با وجود شکستهای سنگین داخلی و خارجی، نباید تصور کرد که رژیم از سرکوب مردم ایران یا فعالیتهای مخرب خود در منطقه دست برمیدارد. خامنهای همچنان به برنامه سلاح هستهیی و جنگافروزی در منطقه ادامه میدهد و هیچ تمایلی به اصلاح نشان نداده است.
تنها راه مقابله با این تهدید، اتخاذ سیاستی قاطع در برابر رژیم و حمایت از مبارزات مردم ایران است. جامعه جهانی باید مقاومت ایران و نبرد جوانان شورشی را بهرسمیت بشناسد و از تلاشهای آنها برای سرنگونی رژیم حمایت کند. این مقاومت، که بهدنبال برقراری یک جمهوری دموکراتیک و مبتنی بر جدایی دین و دولت است، یگانه راهحل عملی برای مقابله با فاشیسم دینی حاکم بر ایران محسوب میشود.
جامعهای با امید به آینده
سال ۲۰۲۴ سالی بود که مردم ایران با امید بیشتری به آینده نگریستند. شکستهای رژیم در داخل و خارج، چشمانداز سرنگونی را به واقعیت نزدیکتر کرد. کانونهای شورشی، که با فعالیت خستگیناپذیر خود، راه آزادی را هموار میکنند، نشان دادند که مردم ایران از مسیر خود باز نخواهند گشت.
اکنون زمان آن فرا رسیده که جامعه جهانی، مبارزات مردم ایران را حمایت کرده و در کنار آنها برای ساختن آیندهای آزاد و عادلانه بایستد. این مسیر، مسیری پرچالش اما امیدبخش است که به پایان دادن به استبداد و آغاز فصل جدیدی در تاریخ ایران منجر خواهد شد.