نظام ولایت فقیه در ایران تنها رژیمی است که حاکم و رئیس آن اختیاراتی بیحد و حصر دارد و جان و مال همه اهالی مملکت زیر دستان اوست. در زمانی که خمینی نمرده بود به همین خامنهای نهیب میزد که تو نمیتوانی حدود اختیارات ولیفقیه را متوجه شوی! اختیارات این مقام از هر آنچه تصور میکنی بالاتر است.
اما مسأله قابل توجه این است که این اختیارات بیسابقه و قدرت نامحدود، همراه است با بیمسئولیتی و پاسخگو نبودن شگفتآور. هرکس هم که پا و قبای «مقام معظم» را وسط بکشد سرنوشتش روشن است.
بحران بیسابقه اقتصادی و معیشتی که محصول بیش از ۴۰سال حاکمیت ننگین فاشیسم مذهبی است، در کنار فاجعه کرونا و محیطزیست از همین موارد است که خامنهای روز ۱۶اسفند در رابطه با آنها حرف زد. ولیفقیه ارتجاع طوری حرف زده است که گویا وی خودش منتقد و اپوزیسیون این وضعیت است و انگار نه انگار که حداقل در سی سال اخیر همه چیز مملکت در کنترل و اختیار وی بوده است.
رسانههای رژیم آخوندی در حالی که او را در حین درختکاری نشان میدادند، توصیهها و سفارشات او را به مسئولان نیز انعکاس دادند. «ایشان با تأکید بر اینکه مسئولان باید مشکل معیشتی و گرانی را حل کنند، گفتند: این مشکلات، همه راهحل دارد و بارها در جلسات متعدد این نکات را تذکر داده و راهحلهای مورد نظر کارشناسان را به مسئولان گفتهایم» (آفتاب یزد۱۶ اسفند۹۹).
پس از چهل سال حکومتداری بدون برنامه، الگو و نقشهمسیر درباره اقتصاد و سایر ارکان جامعه، حال که جامعه ایران به مرحله انفجار و فروپاشی رسیده است «آقا» یادش افتاده است که آتشسوزی جنگلها و خشک شدن دریاچهها و تالابها، کار مهرهها و عوامل غارتگر این نظام نیست بلکه از بیعملی کارگزاران پیش آمده است و «مسئولانی که به وظایف خود عمل نمیکنند، دچار تقصیر هستند».
بیش از یکسال از هجوم کرونا به هستی مردم گذشته است و «آقا» اجازه ورود واکسن غربی نمیدهد و شاهد کشتار مردم ایران است و حالا متوجه شده است «امسال خطر بیشتر و فراگیرتر است» و راهحل «آقا» این است که «همگان توصیهها را رعایت کنند».
وی از سفرهای ایام عید هم پرهیز میدهد و خود را مثال میزند که «بنده هم قطعاً مانند سال گذشته به سفر نخواهم رفت».
و در آخر هم یک کشف بزرگ خود را به جهان اعلام کرده و میگوید «اگر کرونا ادامه پیدا کند مشکلات معیشتی بیشتر خواهد شد»! بنابراین «باید با همکاری همه، این بیماری هر چه زودتر برطرف شود».
خوب؛ فرمایشات بالا همه راهحلهایی بود که در یکی از سختترین و سیاهترین ادوار جامعه ایران، از زبان نفر اول حاکمیت با اختیارات بیسابقه بیان شده است. راهحل مشکلات اقتصادی را کارشناسان (؟!) به او گفتهاند و او هم تأیید کرده است و به «مسئولان» گفته است!
این تمام مسئولیتپذیری کسی است که برجان و مال مردم نسبت به خود آنها دارای اختیار بیشتر است. او بدون ذرهای احساس شرم و گناه از جان باختن هزاران بیماری که در اثر نبود دارو و واکسن از دنیا رفتند. بدون کوچکترین احساس مسئولیت نسبت به اوضاع وخامتبار و فاجعهانگیز معیشت و نبود نان شب میلیونها تن از مردم گرسنه این سرزمین حرفهای صد من یک غاز قبلی را تکرار میکند و با بیان اینکه قبلاً گفتهام خودش را در جایگاهی مینشاند که گویی هیچ تقصیری متوجه وی نیست.
این فرمانها و توصیهها در حالی ایراد میشود که تورم و غول گرانی دیگر تکه نانی هم در سفرههای مردم بینوای ایران باقی نگذشته است و چوب خط نسیه گرفتن و قسطی خواستن یک لقمه نان برای کودکان نیز پر شده است.
«مرکز آمار ایران؛ اعلام کرده است تورم نقطه به نقطه تابستان ١٣٩٩ (برابر با ٤٩٨.٢ درصد) حدود ٩٠.٦ واحد درصد افزایش داشته است» (سایت حکومتی ایلنا ۱۶ اسفند۹۹).
مرثیهای برای گوشت در سفره خانوار
خامنهای به «مسئولان» امر کرده است که حرف کارشناسانش را گوش کنند تا لابد گوشت و نان شب مردم تأمین شود و خودش مشغول ساخت بمب و موشک و تأمین نیازهای خوراک و پوشاک و سلاح حزبالشیطان و بقیه نیروهای نیابتی شود و کسی مزاحم «آقا» نگردد. اما «بسیاری از خانوارها با قیمتهای سرسامآور دیگر توان خرید یک کیلوگرم گوشت را ندارند و میتوان گفت که گوشت هم مثل دیگر کالاهای اساسی (مرغ، ماهی) از سفرهایشان حذف شده است» (روزنامه حکومتی ابتکار۱۶ اسفند۹۹).
کمبود مرغ و روغن را آخوند روحانی با مقایسه وضعیت اجناس در فروشگاههای ایران با کشورهای اروپایی به وسیله گفتاردرمانی حل کرد! اما «فروش قسطی گوشت» را با چه مکانیزم رفع و رجوع میکند.
کاهش سقف آرزوها به اجارهخانه
شرایط اقتصادی بحرانزده ایران به این سمت و سو حرکت کرد که خانهدار شدن با حقوق و دستمزدهای یک کارگر و کارمند این جامعه به بیش از یک قرن طول بکشد. اما اگر از خیر خرید خانه بگذریم دست کم باید بتوان یک سرپناه اجاره کرد. بر اساس آمارهای وزارت مسکن رژیم آخوندی «میانگین بهای اجاره یک مترمربع واحد مسکونی در تهران و در سال۹۲ حدود ۱۸هزار و ۷۰۰تومان بود که در پاییز ۹۸ به ۴۶هزار و ۴۰۰تومان و در پاییز سال۹۹ به ۶۱هزار و ۲۴۸تومان رسید. بدین معنا که بدون دریافت ودیعه برای اجاره واحدی صد متری در سال۹۲ به طور متوسط یک میلیون و ۸۷۰هزار تومان پول لازم بود که در پاییز سال گذشته به ۴میلیون و ۴۰۰هزار تومان رسیده است. حدود ۲۳۵درصد افزایش نرخ اجاره در عرض ۶سال!» (روزنامه حکومتی اعتماد۱۶ اسفند۹۹).
آمارها نشان میدهند حتی تهیه یک مسکن اجارهای نیز به قیمت تمام هست و نیست صدها هزار خانواری است که میبایست در نزدیک محل کارشان سکنی داشته باشند، البته اگر شغلی داشته باشند.
همچنانکه بر اساس همان آمار وزارت مسکن، متوسط هزینه مسکن در سبد خانوارها، طی سالهای ۷۵ تا ۹۵ از ۲۶.۳ درصد به ۲۸.۶ درصد رسیده؛ شاید افزایش ۲.۳ درصدی رقم ناچیزی به شمار آید، اما بدان معناست که این هزینه در دو دهه از ۴۷۳هزار تومان به ۱۲میلیون و ۶۴۲هزار تومان افزایش یافته است. در حالیکه گزارش سال۹۸ مرکز آمار نشان میدهد ۳۴درصد از کل هزینهها مربوط به بخش مسکن است؛ ۱۷میلیون و ۲۶۷هزار تومان که ۷ماه حداقل حقوق یک کارگر است.
نداشتن و نخریدن مصداق فقر است
خامنهای در توصیههایش گفت نباید به سفر رفت. گویی میلیونها نفر از مردم با دل خوش و جیبی پر از پول در حال بستن بار سفرند. نگاهی به سطح شهرها نشان میدهد چند روز مانده به عید تعداد دستفروشان آن هم در شرایط کرونایی چه میزان افزایش یافته است. مردمانی که روزگاری تصور نمیکردند برای تهیه لقمه نانی دست به کار دستفروشی شوند.
مصطفی اقلیما کارشناس حکومتی مددجویی که لابد حرفهای خامنهای برای حل مشکلات معیشتی و اقتصادی را نیز شنیده است، میگوید: «وقتی کار نیست دستفروشی عیب نیست وقتی مردم ندارند نمیتوان آنها را از بیماری ترساند و خانهنشین کرد به جای نسخه پیچیدنها به فکر نان مردم باشیم که مردم برای نان شب محتاج هستند شب عید را چطور سر کنند» (روزنامه حکومتی اقتصاد پویا ۱۳ اسفند۹۹).
او و دیگر کارشناسان حکومتی هم مانند مردم ایران میدانند که علت اصلی این فجایع که دامنگیر مردم محروم شده است، چیزی جز همان دیکتاتوری ولایت فقیه نیست که تنها هم و غمش حفظ نظام پوسیده آخوندی است و هست و نیست مردم ایران را پای همین هدف ریخته است. غارت اموال مردم و ریختن آن به جیب ۴درصدیهای حاکم و هزینه کردن سرمایههای مردم ایران در جنگها و دخالتهای منطقهای بهعنوان عمق استراتژیکی نظام، مؤید همین واقعیت است. بنابراین است که مردم ایران تنها راه باقی مانده برای نجات خود و سرزمینشان را در خیزش و قیام علیه نظام آخوندی یافتهاند تا روزی که خامنهای و سردمداران نظامش در دادگاههای مردمی به پاسخگویی به جنایاتشان وادار شوند.