جلسه روز 13بهمن 95 مجلس ارتجاع که برای شنیدن توضیحات رحمانی فضلی وزیر کشور دولت روحانی و پاسدار قالیباف شهردار تهران تشکیل شده بود، به تشنج کشیده شد.
رحمانی فضلی و قالیباف هر کدام تلاش کردند از خود رفع مسئولیت بکنند و گناه را به گردن دیگری بیندازند.
ترفند اصلی در رژیم به گردن نگرفتن مسئولیت و انداختن آن به گردن سایرین است. مثلاً رحمانی فضلی وزیر کشور روحانی که صحبت کرد. تقصیر اصلی را به گردن شهرداری انداخت و وزارت کار، وزارت بهداشت و درمان و شورای قلابی شهر تهران و غیره را هم در آن سهیم کرد، اما از مسئولیت وزارت کشور هیچ حرف نزد. به این ترتیب معلوم نبود که اصلاً مجلس چرا او را برای توضیحات خواسته است!
قالیباف هم به همین ترتیب، همه مقصر بودند، جز شهرداری، این یکی در وقاحت روی دست رحمانی فضلی بلند شد و از یک طرف مردم را هم مقصر اصلی قلمداد کرد که گویا مزاحم امدادرسانها بودند و از طرف دیگر آسمان ریسمان را به هم بافت و با دروغ و دغل و وقاحت حتی مدعی شد که عملکرد شهرداری تهران خیلی بهتر از عملیات شهرداری نیویورک بوده که گویا آواربرداری پلاسکو تنها 9روز طول کشیده در حالی که آمار برداری برجهای دوقلوی نیویورک 9ماه طول کشیده که دروغ آشکاری بود، چون آوار برداری برجهای دوقلو تنها 3ماه طول کشید و حجم این دو ساختمان عظیم که هر کدوم بیش از 100طبقه داشتند با پلاسکو که تنها 17طبقه داشت، اصلاً قابل مقایسه نبود. بنابراین مقایسه قالیباف نشاندهنده این است که این جماعت آخوند پاسدارهای حاکم در وقاحت تا کجا بیدنده و ترمز هستند. همچنین تناقضات حرفهای قالیباف با حرفهای رحمانی فضلی خیلی افتضاح بود؛ در حالی که قالیباف مدعی بود که تجهیزات آتشنشانی کامل و کافی بوده و هیچ تأخیر و کمی و کسری در کار نبوده، رحمانی فضلی آمار و ارقامی از کمبودهای آتشنشانی ارائه داد که در هر زمینه چند برابر پایینتر از استانداردهای بینالمللی است.
بهراستی ریشهٴ این ضد و نقیض گویی که مقامهای رژیم نمیتوانند یک موضع واحدی در مورد این فاجعه بگیرند، کجاست؟
در پاسخ باید گفت که این تناقض در کلیت به تضاد درونی رژیم برمیگردد و اینکه هر باندی میخواهد از خودش رفع اتهام بکند و به گردن باند دیگر بیندازد. اما در مورد ساختمان پلاسکو به این برمیگردد که مقصر و مسئول اصلی در این واقعه بنیاد مستضعفان است که زیر مجموعه ولیفقیه است و هر دو در حرفهای خودشان مواظب بودند که به این یکی نزدیک نشوند و خلاصه کاری نکنند که پای خامنهای به این قضیه کشیده شود. نمایندگان رژیم در مجلس هم مواظب این خط قرمز بودند. بنابراین کل این قضیه یک نمایش مسخره بود و اگر از بالا نگاه کنیم یک سیاه بازی بود، برای اینکه مسئول اصلی این فاجعه که شخص خامنهای است را در ببرند. بنابراین وقتی چنین خط قرمزی وجود دارد، نباید انتظار داشت که مثلاً از 30سؤالی که به گفته رحمانی فضلی در این قضیه وجود دارد و 6تای آن هم اساسی است، حتی به یکی هم جواب داده بشود. به همین علت هم هیچ وقت سؤال و تحقیق به ریشه و علتالعلل که نظام دیکتاتوری و شخص ولیفقیه ارتجاع است که همه چیز در قبضهٴ اوست نزدیک نمیشود.
رحمانی فضلی و قالیباف هر کدام تلاش کردند از خود رفع مسئولیت بکنند و گناه را به گردن دیگری بیندازند.
ترفند اصلی در رژیم به گردن نگرفتن مسئولیت و انداختن آن به گردن سایرین است. مثلاً رحمانی فضلی وزیر کشور روحانی که صحبت کرد. تقصیر اصلی را به گردن شهرداری انداخت و وزارت کار، وزارت بهداشت و درمان و شورای قلابی شهر تهران و غیره را هم در آن سهیم کرد، اما از مسئولیت وزارت کشور هیچ حرف نزد. به این ترتیب معلوم نبود که اصلاً مجلس چرا او را برای توضیحات خواسته است!
قالیباف هم به همین ترتیب، همه مقصر بودند، جز شهرداری، این یکی در وقاحت روی دست رحمانی فضلی بلند شد و از یک طرف مردم را هم مقصر اصلی قلمداد کرد که گویا مزاحم امدادرسانها بودند و از طرف دیگر آسمان ریسمان را به هم بافت و با دروغ و دغل و وقاحت حتی مدعی شد که عملکرد شهرداری تهران خیلی بهتر از عملیات شهرداری نیویورک بوده که گویا آواربرداری پلاسکو تنها 9روز طول کشیده در حالی که آمار برداری برجهای دوقلوی نیویورک 9ماه طول کشیده که دروغ آشکاری بود، چون آوار برداری برجهای دوقلو تنها 3ماه طول کشید و حجم این دو ساختمان عظیم که هر کدوم بیش از 100طبقه داشتند با پلاسکو که تنها 17طبقه داشت، اصلاً قابل مقایسه نبود. بنابراین مقایسه قالیباف نشاندهنده این است که این جماعت آخوند پاسدارهای حاکم در وقاحت تا کجا بیدنده و ترمز هستند. همچنین تناقضات حرفهای قالیباف با حرفهای رحمانی فضلی خیلی افتضاح بود؛ در حالی که قالیباف مدعی بود که تجهیزات آتشنشانی کامل و کافی بوده و هیچ تأخیر و کمی و کسری در کار نبوده، رحمانی فضلی آمار و ارقامی از کمبودهای آتشنشانی ارائه داد که در هر زمینه چند برابر پایینتر از استانداردهای بینالمللی است.
بهراستی ریشهٴ این ضد و نقیض گویی که مقامهای رژیم نمیتوانند یک موضع واحدی در مورد این فاجعه بگیرند، کجاست؟
در پاسخ باید گفت که این تناقض در کلیت به تضاد درونی رژیم برمیگردد و اینکه هر باندی میخواهد از خودش رفع اتهام بکند و به گردن باند دیگر بیندازد. اما در مورد ساختمان پلاسکو به این برمیگردد که مقصر و مسئول اصلی در این واقعه بنیاد مستضعفان است که زیر مجموعه ولیفقیه است و هر دو در حرفهای خودشان مواظب بودند که به این یکی نزدیک نشوند و خلاصه کاری نکنند که پای خامنهای به این قضیه کشیده شود. نمایندگان رژیم در مجلس هم مواظب این خط قرمز بودند. بنابراین کل این قضیه یک نمایش مسخره بود و اگر از بالا نگاه کنیم یک سیاه بازی بود، برای اینکه مسئول اصلی این فاجعه که شخص خامنهای است را در ببرند. بنابراین وقتی چنین خط قرمزی وجود دارد، نباید انتظار داشت که مثلاً از 30سؤالی که به گفته رحمانی فضلی در این قضیه وجود دارد و 6تای آن هم اساسی است، حتی به یکی هم جواب داده بشود. به همین علت هم هیچ وقت سؤال و تحقیق به ریشه و علتالعلل که نظام دیکتاتوری و شخص ولیفقیه ارتجاع است که همه چیز در قبضهٴ اوست نزدیک نمیشود.