چهارشنبه سوری یا چهارشنبه سوزی هر چه که باشد برای رژیم یعنی دردسر، چون نفرت مردم با آتیش روی سر رژیم خراب میشود.
یادم است سال گذشته سر کوچه بودیم و داشتیم با بچهها ترقه بازی میکردیم مامورهای گشت انتظامی محل ما همینطور دور میزدند، اما تقریباً جرأت نمیکردند به کسی چیزی بگویند، مبادا که درگیری پیش بیاید و قوز بالا قوز بشود و نتوانند جمعش کنند.
آنها هی بالا میرفتند و پایین میآمدند. چند تا ترقه دستساز داشتم که با بچهها تصمیم گرفتیم از جایی دور که نیروی انتظامی متوجه نشود، ترقههای را به طرف ماشین آنها پرتاب کنیم.
من پشت یک ماشین پیکان مخفی شدم که یکباره دیدم که ماشین پلیس جلو میآید در حالیکه چند نفری از پلیسهای ضدشورش با کلاه خود و لباس خاص پشت آن بودند.
بهمحض اینکه ماشین انتظامی رسید، ترقه را پرتاب کردم که مقابل جلوی ماشین پلیس افتاد و سریع ترمز کرد. در همین اثنا دومی را پرتاب کردم که یکباره نیروی انتظامی پایین ریختند و در حالیکه مضحکه مردم شده بودند مثل وحشیها، دیوانه وار از حرصشان هر که را که دم دستشان میرسید یا با باتون میزدند، یا بازداشت میکردند. در این بین یک بنده خدایی که کمی هم مریض احوال بود و در مقابل درب خانهشان نشسته بود و به این صحنه نگاه میکرد، به همراه مادرش توسط نیروی سرکوب انتظامی دستگیر شد و به پاسگاه پلیس بردند.
منظور این است که از آنجا که مردم از این رژیم نفرت دارند، سعی میکنند هر مناسبتی از جمله جشن ملی چهارشنبهسوری را به وسیلهای برای مقابله با این رژیم تبدیل کنند و رژیم هم خوب میداند که مردم برای این بگیر و بهبندها و وحشیگریها و تبلیغات سرسامآور تره خورد نمیکنند. آنها میخواهند با آتش و ترقه نفرت و اعتراض خود را نسبت به رژیم ابراز دارند.
ع. س از تهران.
یادم است سال گذشته سر کوچه بودیم و داشتیم با بچهها ترقه بازی میکردیم مامورهای گشت انتظامی محل ما همینطور دور میزدند، اما تقریباً جرأت نمیکردند به کسی چیزی بگویند، مبادا که درگیری پیش بیاید و قوز بالا قوز بشود و نتوانند جمعش کنند.
آنها هی بالا میرفتند و پایین میآمدند. چند تا ترقه دستساز داشتم که با بچهها تصمیم گرفتیم از جایی دور که نیروی انتظامی متوجه نشود، ترقههای را به طرف ماشین آنها پرتاب کنیم.
من پشت یک ماشین پیکان مخفی شدم که یکباره دیدم که ماشین پلیس جلو میآید در حالیکه چند نفری از پلیسهای ضدشورش با کلاه خود و لباس خاص پشت آن بودند.
بهمحض اینکه ماشین انتظامی رسید، ترقه را پرتاب کردم که مقابل جلوی ماشین پلیس افتاد و سریع ترمز کرد. در همین اثنا دومی را پرتاب کردم که یکباره نیروی انتظامی پایین ریختند و در حالیکه مضحکه مردم شده بودند مثل وحشیها، دیوانه وار از حرصشان هر که را که دم دستشان میرسید یا با باتون میزدند، یا بازداشت میکردند. در این بین یک بنده خدایی که کمی هم مریض احوال بود و در مقابل درب خانهشان نشسته بود و به این صحنه نگاه میکرد، به همراه مادرش توسط نیروی سرکوب انتظامی دستگیر شد و به پاسگاه پلیس بردند.
منظور این است که از آنجا که مردم از این رژیم نفرت دارند، سعی میکنند هر مناسبتی از جمله جشن ملی چهارشنبهسوری را به وسیلهای برای مقابله با این رژیم تبدیل کنند و رژیم هم خوب میداند که مردم برای این بگیر و بهبندها و وحشیگریها و تبلیغات سرسامآور تره خورد نمیکنند. آنها میخواهند با آتش و ترقه نفرت و اعتراض خود را نسبت به رژیم ابراز دارند.
ع. س از تهران.