(گفتگو با محمدعلی توحیدی)
سؤال: آخوند رئیسی کاندیداتوریاش را اعلام کرد؛ البته باند خامنهای از پنج کاندید صحبت میکند. بالاخره داستان چیست؟ آیا آن دوقطبی که آخوند خامنهای نمیخواست، ایجاد نشده است؟
محمدعلی توحیدی: چرا، دو قطبی در عمل ایجاد شده است. این هم که از پنج کاندید صحبت میکنند، مربوط به همین کش و واکشهای گره کوری هست که در انتخابات آخوندی وجود دارد. پنج نفر را اعلام کردهاند: رئیسی، قالیباف، زاکانی، حاجی بابایی و فتاح. منتهی در همان جلسهشان گفتهاند که وکالت دادهاند به شورای مرکزییی که از باند خامنهای است. گفتهاند از این پنج کاندید، یکی را انتخاب کنند که آخوند جلاد، رئیسی است.
این کش و واکشها وجود دارد، ولی عملاً این دو قطبی بین آخوند جلاد رئیسی و آخوند شیاد روحانی شکل گرفته است. نه تنها دو قطبی، بلکه به نظر من بدترین حالت شده است؛ به این دلیل که هر دو شخصاً گفتهاند با موافقت خامنهای کاندید شدهاند. آخوند رئیسی اول یک مقدار ادا و اطوار درآورد. خبرگان را برایش بسیج کردند و آخرش هم به موافقت خامنهای مستند کرد.
بنابراین از یک طرف هر دو مورد حمایت خامنهای و سرسپردهٴ ولیفقیه ارتجاع هستند، از طرف دیگر حاوی یک دو قطبی. واقعاً هم دو ترم «شیاد و جلاد» در مورد این دو ـ که هر دو هم آخوند هستند ـ بهوضوح و با حالت سمبلیک خیلی برجستهای بارز شده است. هر دو اینها کاراکترهای سرکوب، جنگ و تجاوز این رژیم را با خودشان دارند. آخوند روحانیِ مهرهٴ امنیتی، سالها دبیر شورای امنیت رژیم آخوندی بوده، در مأموریتهای متعددی شرکت داشته و مهره امنیتیِ سرکوب قیام بوده که شخصاً اداره کرده است. در داستان اتمی و فریبکاری، خودش بارها اینها را اعلام کرده است. رئیسی هم اصلاً بهطور رسمی یک مهرهٴ قضایی است؛ یعنی مهرهٴ سرکوب و خونریزی و اعدام و قتلعام. طرف اصلاً مأمور قتلعام 30هزار زندانی سیاسی در هیأت مرگ بوده است.
هر دو از طرف خامنهای و متکی به او و از طرفی دو مهرهٴ امنیتی و سرکوبگر؛ هر دو آخوند منفور و در عینحال حاوی یک شقه و دوگانگی و دوقطبی در دستگاه هستند. این به نظر من بدترین شکل است که برای رژیم خطرناک و بحرانزا میباشد.
سؤال: صحبتی که خامنهای درباره دو قطبی کرد، بر سر احمدینژاد بود که او هم پذیرفت. الآن چرا میگویید بدترین و حادترین دو قطبی ایجاد شده است؟ مگر آخوند رئیسی مطلوب آخوند خامنهای نیست؟
محمدعلی توحیدی: مسلماً که آخوند رئیسی مطلوب خامنهای است. ولی از این بابت میگویم بدترین دو قطبی و خطرناک که از یک طرف شقهیی است که در دستگاه حاکم ـ در بالا ـ ایجاد میشود، قطب دیگرش جامعه و نیروی انقلابی و نیروی ضد رژیم است.
برای اینکه قدری بیشتر روشن شود، توضیح میدهم. بعضی از افراد باند روحانی میگویند این آخوند رئیسی را که شما کاندید کردهاید، باعث میشود یک دو قطبی شبیه 2خرداد 76 اتفاق بیفتد؛ رئیسی شکست میخورد و دچار سرنوشت ناطق نوری میشود.
واقعِ امر این است که آن دو قطبی که خامنهای از آن میترسد، همان است که تقریباً در اشاره به احمدینژاد، گفت: «دو قطبی خطرناک است». از آن واضحتر، خود روحانی با استناد به حرفهای خامنهای گفت «ما دو قطبی برایمان خطرناک است، تجربهاش را داریم» و سال 88 را مثال زد و نه سا ل76 را که آنها 2خرداد میگویند. اتفاقاً سال 88 را مثال زد که دو قطبی اتفاق افتاد. در این دو قطبی، از شکافی که ایجاد شد، مردم آمدند کف خیابان را گرفتند و قیام پیش آمد. آخوند علمالهدی ـ که مهرهٴ خامنهای است ـ گفت فرماندهی آن قیام با مجاهدین بود، آنها در صحنه بودند، شعار آنها پیش رفت. از همه واضحتر هم سرچماقدار خمینی ـ پاسدار قاسمی ـ گفت پرتگاه برای آقا ـ یعنی خامنهای ـ وقتی بود که مجاهدین وارد شدند و صحنه را به دست گرفتند. من خودم شاهد بودم. بیخود نبود که آقا گفتند ما رسیدیم به لب پرتگاه. او خواست این را بهوضوح به باندهای چماقدار رژیم شیرفهم کند که خطر از اینجا است. چرا این را میگوید؟ چون وقتی اوضاع به اینجا کشیده میشود، دیگر بحث بین دو جناح رژیم نیست. آن کسانی که در این ماجرا خارج از این دو آخوند شیاد و جلاد به صحنه میآیند، نیروی بیرون رژیم هستند، نیروی جامعه است. نیرویی است که کل این بساط را قبول ندارد. میدان برای این نیرو فراهم میشود. آن دو قطبی که میگویند خطرناک است و نباید ایجاد شود ـ که هم خامنهای گفت و هم روحانی ـ این دو قطبی است. الآن هم آنچه بهدلیل دو باند رژیم، در چشمانداز این انتخابات است ـ دو باند اصلیتر که شریک غارت و قدرت هستند ـ بیش از هر چیز شبیه به 88 است که نیروهای انقلابی، نیروهای مردمی، نیروهایی که کل این بازی را قبول ندارند، به صحنه بیایند و میداندار صحنه بشوند. اینها هم از همین میترسند.
سؤال: اجازه بدهید حرفهای پاسدار قاسمی را بر سر حرف خامنهای، یکبار دیگر ببینیم، بعد من بحث و سؤال بعدی را مطرح کنم.
تلویزیون رژیم، پاسدار سعید قاسمی: « «پسرم کار تمام بود. من این را در قلب فرصت درک کردم؛ مثل روزهای اول انقلاب که به من میگفتند بیا توی خیابان ببین کار تمام است، مسعود رجوی و جماعتش دارند جمع میکنند. تمام بود پسرم! توی شرکت نفت و جاهای دیگر عدهیی میآمدند التماس میکردند به فرمانده بسیج که آقا دیگر اسم ما را بهعنوان بسیجی پاک کن، دیگر تمام است. امر بر خیلیها مسجل شده بود که دیگر تمام است. این سید اولاد پیامبر گفت من را تا لب پرتگاه بردند. 9 دی برای این است.»
آقای توحیدی! آیا با آمدن رئیسی، شکافها و شقههای رژیم بسته نمیشود؟ با توجه به ضعفی هم که روحانی دارد، آیا زمینه برای کم شدن بحران در درون رژیم، کمتر نیست؟
محمدعلی توحیدی: نخیر، اصلاً اینطوری نیست؛ البته صحبت میکنند که وقتی رئیسی بیاید، شقه و تفرقه در باند خامنهای کم میشود، ولی واقعیت امر این نیست. الآن در همین باند غالب، پنج کاندید اعلام کردهاند. از طرفی میگویند سعید جلیلی درباره رئیسی حرف دارد. اینطوری نیست که بتواند حتی تضاد آنها را کاهش بدهد. البته واضح است که رئیسی شانس بیشتری را در باند خامنهای دارد.
واقعیت این است که اینها وقتی ضعیف میشوند، دچار گسست و شقه میشوند. مثل آن دورهیی که خامنهای، احمدینژاد را تحمیل کرد نیست که؛ رژیم از جنگ عراق بهره برد، از جنگ افغانستان بهره برد، درآمد کلان نفت داشت، اوضاع منطقه و بینالمللی را مغتنم شمرد و داستان حمله به مجاهدین و بمباران آنها هم به سودش بود. رژیم از آن فرصت توانست شکافها را کم و خودش تحمیل کند.
وقتی اینها ضعیف میشوند، بیشتر دچار تشتت شده و این ضعف بارز میشود. اصلاً وقتی ضعیف هستند، قادر نیستند حتی از ضعف دیگری بهرهبرداری کنند. در نتیجه نمیتوان گفت شکاف کم میشود؛ چون در متن شرایط ضعف رژیم، در شرایط منطقهیی و بینالمللی قرار میگیرد. مثل همین که این روزها با تهاجم نظامی به دیکتاتور سوریه مواجه هستیم؛ امری که ضربه بسیار شدیدی به خامنهای و به کل دستگاه رژیم است و اینها را دچار تلاطم میکند. این ضعف و تشتت بین اینها، در جریان انتخابات تشدید میشود و بیشتر بیرون میزند. اینطوری نیست که نتیجهگیری کنیم که مثلاً ضعف باند روحانی و رسواییاش و رو شدن دستش برای مردم، باعث میشود آن یکی باند بتواند بهره ببرند.
سؤال: وضعیت ضعف و شقه باندهای رژیم معلوم است، اما بهطور خاص در جریان انتخابات، چطور میتواند به سود مردم و مقاومت باشد؟
محمدعلی توحیدی: به این دلیل که هر ضعف و سستی که در رژیم باشد، سودش به جامعه و مردم میرسد؛ ولی در جریان انتخابات، کارکردش به این شکل است که اینها وقتی ضعیف میشوند، ماهیتشان را خیلی واضح بارز میکنند. مثلاً افراد باند بهاصطلاح اصلاحطلب قلابی وقتی ضعیف میشوند، هرچه بیشتر مجیز ولایتفقیه را میگویند. در جریان همین جنگ و دعوای انتخاباتی، روحانی بیش از پیش سرسپردگیاش را به خامنهای اثبات میکند؛ بهخاطر اینکه خودش را نگه دارد و موافقت خامنهای را داشته باشد. سر هر چیزی بیشتر کوتاه میآید و به همین دلیل هم حتی در باند خودش، ضعیف میشود. بنابراین بیشتر بارز میشود که این اصلاح طلبی، پوشال است. این ادعاهای تدبیر و امید، کشک است. در عمل هم تعداد اعدامها در دورهٴ او بیشتر از دورهٴ احمدینژاد میشود. سرسپردگی به خامنهای را هم بیشتر باید اثبات کند تا جا پیدا کند و جواز بگیرد. آن طرف و آن یکی باند هم همینطور است. آنها هم وقتی وضعشان خراب میشود، ماهیتشان را بارز میکنند. مثلاً خامنهای و باندش گاهی میگویند ما مردمسالاریِ دینی داریم، انتخابات داریم؛ ولی در همین داستان، چند وقت پیش دعوایشان بود. آخوند علمالهدی ـ که پدر زن رئیسی و از مهرههای خاص خامنهای است و داستان 9 دی را هم کارگردانی میکرد ـ گفت اگر 90درصد هم رأی بیاورید، ولی اگر ولیفقیه با شما نباشد، میزنیم توی دهانتان. اینطوری خودش دستش را برای جوان ایرانی که تجربه این 30سال را هم ندارد، رو میکند. یعنی اصلاً جایی برای رأی و انتخابات ندارد؛ نمایش مسخرهای است. 90درصدش هم برایشان ارزش ندارد. اینها در جریان نمایشی که درست شده ـ که مثلاً غصب حاکمیت را سرپوش بگذارند ـ بیشتر ماهیت خودشان را بارز میکنند. همان مدعی اصلاحات، خودش را نشان میدهد که تا چه حد سرسپردهٴ ولایت است و هم این نشان میدهد که انتخابات تا چه حد برایش مسخره است و رأی، جایی ندارد.
سؤال: اجازه بدهید یک بار دیگر حرفهای علمالهدی را بشنویم.
تلویزیون رژیم، آخوند علمالهدی: «ملاک مشروعیت نظام، مقام رهبری است. ملاک دینی بودن نظام، ولایتفقیه است. اگر تنفیذ مقام معظم رهبری نباشد، یک رئیسجمهور در این مملکت 90درصد رأی مردم را بیاورد، باز هم حکومتش، حکومت نامشروع است. باید تنفیذ ولایت بشود تا حکومت شرعیت پیدا کند. جریانهای سیاسی حسابشان را در این نظام مشخص کنند. این جریانهای قدرتیاب و فرصتطلبی که هر انتخاباتی نزدیک میشود، اینها شاخ و شانه میکشند، گارد میگیرند، با همهٴ توان بیایند عرصه قدرتیابی و فرصتطلبی، این را بفهمند که اگر با زاویه داشتن با رهبری اینها بخواهند در عرصه وارد بشوند، مردم مشت به دهانشان میزنند».
محمدعلی توحیدی: چقدر مسخره است. میگوید 90درصد هم باشد، مردم ـ منظور چماقداران حزباللهی ـ مشت به دهانش میکوبند. واقعِ امر این است که رأی مردم در نظام ولایتفقیه، صددرصد جایی ندارد. اصلاحطلب یکجور دست خودش را با مجیزگویی برای ولیفقیه رو میکند، این هم که نماینده خامنهای است، میآید بهوضوح اصل داستان انتخابات را میگوید. یعنی معلوم میشود بر اساس حرفی که مقاومت در شعار «مرگ بر اصل ولایتفقیه ـ زنده باد ارتش آزادی» میزند، اصل دعوا بر سر حاکمیت ولایتفقیه است که آن را باید نفی کرد. معلوم میشود شعار مقاومت، یک شعار گروهی نیست که یک جریانی دارد برای خودش میگوید؛ این واقعیت امر است.
هر جوان ایرانی میتواند در صحنهٴ انتخابات، از زبان اینها بشنود که اینها کی هستند. اصلاحطلبش چقدر قلابی است. این حرف هم که خامنهای میگوید بیایید رأی بدهید و شرکت کنید، چقدر پوشال و مسخره است. خودشان بهوضوح برملا میکنند. این به نفع پیشرفت شعاری است که نیروی ضد رژیم میگوید؛ شعاری که نیروی مخالف کل این بساط و شعبدهٴ انتخاباتی میدهد.
سؤال: آخوند رئیسی کاندیداتوریاش را اعلام کرد؛ البته باند خامنهای از پنج کاندید صحبت میکند. بالاخره داستان چیست؟ آیا آن دوقطبی که آخوند خامنهای نمیخواست، ایجاد نشده است؟
محمدعلی توحیدی: چرا، دو قطبی در عمل ایجاد شده است. این هم که از پنج کاندید صحبت میکنند، مربوط به همین کش و واکشهای گره کوری هست که در انتخابات آخوندی وجود دارد. پنج نفر را اعلام کردهاند: رئیسی، قالیباف، زاکانی، حاجی بابایی و فتاح. منتهی در همان جلسهشان گفتهاند که وکالت دادهاند به شورای مرکزییی که از باند خامنهای است. گفتهاند از این پنج کاندید، یکی را انتخاب کنند که آخوند جلاد، رئیسی است.
این کش و واکشها وجود دارد، ولی عملاً این دو قطبی بین آخوند جلاد رئیسی و آخوند شیاد روحانی شکل گرفته است. نه تنها دو قطبی، بلکه به نظر من بدترین حالت شده است؛ به این دلیل که هر دو شخصاً گفتهاند با موافقت خامنهای کاندید شدهاند. آخوند رئیسی اول یک مقدار ادا و اطوار درآورد. خبرگان را برایش بسیج کردند و آخرش هم به موافقت خامنهای مستند کرد.
بنابراین از یک طرف هر دو مورد حمایت خامنهای و سرسپردهٴ ولیفقیه ارتجاع هستند، از طرف دیگر حاوی یک دو قطبی. واقعاً هم دو ترم «شیاد و جلاد» در مورد این دو ـ که هر دو هم آخوند هستند ـ بهوضوح و با حالت سمبلیک خیلی برجستهای بارز شده است. هر دو اینها کاراکترهای سرکوب، جنگ و تجاوز این رژیم را با خودشان دارند. آخوند روحانیِ مهرهٴ امنیتی، سالها دبیر شورای امنیت رژیم آخوندی بوده، در مأموریتهای متعددی شرکت داشته و مهره امنیتیِ سرکوب قیام بوده که شخصاً اداره کرده است. در داستان اتمی و فریبکاری، خودش بارها اینها را اعلام کرده است. رئیسی هم اصلاً بهطور رسمی یک مهرهٴ قضایی است؛ یعنی مهرهٴ سرکوب و خونریزی و اعدام و قتلعام. طرف اصلاً مأمور قتلعام 30هزار زندانی سیاسی در هیأت مرگ بوده است.
هر دو از طرف خامنهای و متکی به او و از طرفی دو مهرهٴ امنیتی و سرکوبگر؛ هر دو آخوند منفور و در عینحال حاوی یک شقه و دوگانگی و دوقطبی در دستگاه هستند. این به نظر من بدترین شکل است که برای رژیم خطرناک و بحرانزا میباشد.
سؤال: صحبتی که خامنهای درباره دو قطبی کرد، بر سر احمدینژاد بود که او هم پذیرفت. الآن چرا میگویید بدترین و حادترین دو قطبی ایجاد شده است؟ مگر آخوند رئیسی مطلوب آخوند خامنهای نیست؟
محمدعلی توحیدی: مسلماً که آخوند رئیسی مطلوب خامنهای است. ولی از این بابت میگویم بدترین دو قطبی و خطرناک که از یک طرف شقهیی است که در دستگاه حاکم ـ در بالا ـ ایجاد میشود، قطب دیگرش جامعه و نیروی انقلابی و نیروی ضد رژیم است.
برای اینکه قدری بیشتر روشن شود، توضیح میدهم. بعضی از افراد باند روحانی میگویند این آخوند رئیسی را که شما کاندید کردهاید، باعث میشود یک دو قطبی شبیه 2خرداد 76 اتفاق بیفتد؛ رئیسی شکست میخورد و دچار سرنوشت ناطق نوری میشود.
واقعِ امر این است که آن دو قطبی که خامنهای از آن میترسد، همان است که تقریباً در اشاره به احمدینژاد، گفت: «دو قطبی خطرناک است». از آن واضحتر، خود روحانی با استناد به حرفهای خامنهای گفت «ما دو قطبی برایمان خطرناک است، تجربهاش را داریم» و سال 88 را مثال زد و نه سا ل76 را که آنها 2خرداد میگویند. اتفاقاً سال 88 را مثال زد که دو قطبی اتفاق افتاد. در این دو قطبی، از شکافی که ایجاد شد، مردم آمدند کف خیابان را گرفتند و قیام پیش آمد. آخوند علمالهدی ـ که مهرهٴ خامنهای است ـ گفت فرماندهی آن قیام با مجاهدین بود، آنها در صحنه بودند، شعار آنها پیش رفت. از همه واضحتر هم سرچماقدار خمینی ـ پاسدار قاسمی ـ گفت پرتگاه برای آقا ـ یعنی خامنهای ـ وقتی بود که مجاهدین وارد شدند و صحنه را به دست گرفتند. من خودم شاهد بودم. بیخود نبود که آقا گفتند ما رسیدیم به لب پرتگاه. او خواست این را بهوضوح به باندهای چماقدار رژیم شیرفهم کند که خطر از اینجا است. چرا این را میگوید؟ چون وقتی اوضاع به اینجا کشیده میشود، دیگر بحث بین دو جناح رژیم نیست. آن کسانی که در این ماجرا خارج از این دو آخوند شیاد و جلاد به صحنه میآیند، نیروی بیرون رژیم هستند، نیروی جامعه است. نیرویی است که کل این بساط را قبول ندارد. میدان برای این نیرو فراهم میشود. آن دو قطبی که میگویند خطرناک است و نباید ایجاد شود ـ که هم خامنهای گفت و هم روحانی ـ این دو قطبی است. الآن هم آنچه بهدلیل دو باند رژیم، در چشمانداز این انتخابات است ـ دو باند اصلیتر که شریک غارت و قدرت هستند ـ بیش از هر چیز شبیه به 88 است که نیروهای انقلابی، نیروهای مردمی، نیروهایی که کل این بازی را قبول ندارند، به صحنه بیایند و میداندار صحنه بشوند. اینها هم از همین میترسند.
سؤال: اجازه بدهید حرفهای پاسدار قاسمی را بر سر حرف خامنهای، یکبار دیگر ببینیم، بعد من بحث و سؤال بعدی را مطرح کنم.
تلویزیون رژیم، پاسدار سعید قاسمی: « «پسرم کار تمام بود. من این را در قلب فرصت درک کردم؛ مثل روزهای اول انقلاب که به من میگفتند بیا توی خیابان ببین کار تمام است، مسعود رجوی و جماعتش دارند جمع میکنند. تمام بود پسرم! توی شرکت نفت و جاهای دیگر عدهیی میآمدند التماس میکردند به فرمانده بسیج که آقا دیگر اسم ما را بهعنوان بسیجی پاک کن، دیگر تمام است. امر بر خیلیها مسجل شده بود که دیگر تمام است. این سید اولاد پیامبر گفت من را تا لب پرتگاه بردند. 9 دی برای این است.»
آقای توحیدی! آیا با آمدن رئیسی، شکافها و شقههای رژیم بسته نمیشود؟ با توجه به ضعفی هم که روحانی دارد، آیا زمینه برای کم شدن بحران در درون رژیم، کمتر نیست؟
محمدعلی توحیدی: نخیر، اصلاً اینطوری نیست؛ البته صحبت میکنند که وقتی رئیسی بیاید، شقه و تفرقه در باند خامنهای کم میشود، ولی واقعیت امر این نیست. الآن در همین باند غالب، پنج کاندید اعلام کردهاند. از طرفی میگویند سعید جلیلی درباره رئیسی حرف دارد. اینطوری نیست که بتواند حتی تضاد آنها را کاهش بدهد. البته واضح است که رئیسی شانس بیشتری را در باند خامنهای دارد.
واقعیت این است که اینها وقتی ضعیف میشوند، دچار گسست و شقه میشوند. مثل آن دورهیی که خامنهای، احمدینژاد را تحمیل کرد نیست که؛ رژیم از جنگ عراق بهره برد، از جنگ افغانستان بهره برد، درآمد کلان نفت داشت، اوضاع منطقه و بینالمللی را مغتنم شمرد و داستان حمله به مجاهدین و بمباران آنها هم به سودش بود. رژیم از آن فرصت توانست شکافها را کم و خودش تحمیل کند.
وقتی اینها ضعیف میشوند، بیشتر دچار تشتت شده و این ضعف بارز میشود. اصلاً وقتی ضعیف هستند، قادر نیستند حتی از ضعف دیگری بهرهبرداری کنند. در نتیجه نمیتوان گفت شکاف کم میشود؛ چون در متن شرایط ضعف رژیم، در شرایط منطقهیی و بینالمللی قرار میگیرد. مثل همین که این روزها با تهاجم نظامی به دیکتاتور سوریه مواجه هستیم؛ امری که ضربه بسیار شدیدی به خامنهای و به کل دستگاه رژیم است و اینها را دچار تلاطم میکند. این ضعف و تشتت بین اینها، در جریان انتخابات تشدید میشود و بیشتر بیرون میزند. اینطوری نیست که نتیجهگیری کنیم که مثلاً ضعف باند روحانی و رسواییاش و رو شدن دستش برای مردم، باعث میشود آن یکی باند بتواند بهره ببرند.
سؤال: وضعیت ضعف و شقه باندهای رژیم معلوم است، اما بهطور خاص در جریان انتخابات، چطور میتواند به سود مردم و مقاومت باشد؟
محمدعلی توحیدی: به این دلیل که هر ضعف و سستی که در رژیم باشد، سودش به جامعه و مردم میرسد؛ ولی در جریان انتخابات، کارکردش به این شکل است که اینها وقتی ضعیف میشوند، ماهیتشان را خیلی واضح بارز میکنند. مثلاً افراد باند بهاصطلاح اصلاحطلب قلابی وقتی ضعیف میشوند، هرچه بیشتر مجیز ولایتفقیه را میگویند. در جریان همین جنگ و دعوای انتخاباتی، روحانی بیش از پیش سرسپردگیاش را به خامنهای اثبات میکند؛ بهخاطر اینکه خودش را نگه دارد و موافقت خامنهای را داشته باشد. سر هر چیزی بیشتر کوتاه میآید و به همین دلیل هم حتی در باند خودش، ضعیف میشود. بنابراین بیشتر بارز میشود که این اصلاح طلبی، پوشال است. این ادعاهای تدبیر و امید، کشک است. در عمل هم تعداد اعدامها در دورهٴ او بیشتر از دورهٴ احمدینژاد میشود. سرسپردگی به خامنهای را هم بیشتر باید اثبات کند تا جا پیدا کند و جواز بگیرد. آن طرف و آن یکی باند هم همینطور است. آنها هم وقتی وضعشان خراب میشود، ماهیتشان را بارز میکنند. مثلاً خامنهای و باندش گاهی میگویند ما مردمسالاریِ دینی داریم، انتخابات داریم؛ ولی در همین داستان، چند وقت پیش دعوایشان بود. آخوند علمالهدی ـ که پدر زن رئیسی و از مهرههای خاص خامنهای است و داستان 9 دی را هم کارگردانی میکرد ـ گفت اگر 90درصد هم رأی بیاورید، ولی اگر ولیفقیه با شما نباشد، میزنیم توی دهانتان. اینطوری خودش دستش را برای جوان ایرانی که تجربه این 30سال را هم ندارد، رو میکند. یعنی اصلاً جایی برای رأی و انتخابات ندارد؛ نمایش مسخرهای است. 90درصدش هم برایشان ارزش ندارد. اینها در جریان نمایشی که درست شده ـ که مثلاً غصب حاکمیت را سرپوش بگذارند ـ بیشتر ماهیت خودشان را بارز میکنند. همان مدعی اصلاحات، خودش را نشان میدهد که تا چه حد سرسپردهٴ ولایت است و هم این نشان میدهد که انتخابات تا چه حد برایش مسخره است و رأی، جایی ندارد.
سؤال: اجازه بدهید یک بار دیگر حرفهای علمالهدی را بشنویم.
تلویزیون رژیم، آخوند علمالهدی: «ملاک مشروعیت نظام، مقام رهبری است. ملاک دینی بودن نظام، ولایتفقیه است. اگر تنفیذ مقام معظم رهبری نباشد، یک رئیسجمهور در این مملکت 90درصد رأی مردم را بیاورد، باز هم حکومتش، حکومت نامشروع است. باید تنفیذ ولایت بشود تا حکومت شرعیت پیدا کند. جریانهای سیاسی حسابشان را در این نظام مشخص کنند. این جریانهای قدرتیاب و فرصتطلبی که هر انتخاباتی نزدیک میشود، اینها شاخ و شانه میکشند، گارد میگیرند، با همهٴ توان بیایند عرصه قدرتیابی و فرصتطلبی، این را بفهمند که اگر با زاویه داشتن با رهبری اینها بخواهند در عرصه وارد بشوند، مردم مشت به دهانشان میزنند».
محمدعلی توحیدی: چقدر مسخره است. میگوید 90درصد هم باشد، مردم ـ منظور چماقداران حزباللهی ـ مشت به دهانش میکوبند. واقعِ امر این است که رأی مردم در نظام ولایتفقیه، صددرصد جایی ندارد. اصلاحطلب یکجور دست خودش را با مجیزگویی برای ولیفقیه رو میکند، این هم که نماینده خامنهای است، میآید بهوضوح اصل داستان انتخابات را میگوید. یعنی معلوم میشود بر اساس حرفی که مقاومت در شعار «مرگ بر اصل ولایتفقیه ـ زنده باد ارتش آزادی» میزند، اصل دعوا بر سر حاکمیت ولایتفقیه است که آن را باید نفی کرد. معلوم میشود شعار مقاومت، یک شعار گروهی نیست که یک جریانی دارد برای خودش میگوید؛ این واقعیت امر است.
هر جوان ایرانی میتواند در صحنهٴ انتخابات، از زبان اینها بشنود که اینها کی هستند. اصلاحطلبش چقدر قلابی است. این حرف هم که خامنهای میگوید بیایید رأی بدهید و شرکت کنید، چقدر پوشال و مسخره است. خودشان بهوضوح برملا میکنند. این به نفع پیشرفت شعاری است که نیروی ضد رژیم میگوید؛ شعاری که نیروی مخالف کل این بساط و شعبدهٴ انتخاباتی میدهد.