احمدینژاد در یک اقدام غیرمنتظره، در وزارت کشور حاضر شد و به اتفاق دو تن از نوچههایش بقایی و زریبافان، هر سه در نمایش و سیرک مسخرهٴ انتخابات در دیکتاتوری ولایت فقیه ثبت نام کردند. به نظر میرسد که ورود احمدینژاد، صحنه و آرایش این نمایش را دستخوش تغییر جدی میکند و آثار و پیامدهای مهمی دارد که جا دارد مورد توجه قرار گیرد.
اولین سؤالی که با ثبت نام احمدینژاد به ذهن متبادر میشود این است که مگر خامنهای صراحتاً به احمدینژاد دستور نداده بود وارد این بازی نشود، پس چرا و با چه توجیهی او خودش را کاندیدا کرد؟
احمدینژاد در پاسخ به این سؤال، هنگام ثبت نام، پرت و پلایی کاملاً ضد و نقیض سر هم کرد و گفت: «توصیهٴ رهبری بهمعنای نهی نبود». (1)
پرت و پلاهای احمدینژاد حتی روشن نکرد که آیا او واقعاً میخواهد در انتخابات شرکت کند یا میخواهد به نفع بقایی کنار برود؟ اما میشود حدس زد که او به این ترتیب دارد معاملهیی را بهخامنهای و شورای نگهبان تحمیل میکند و چون میداند که رد صلاحیت او که 8سال رئیسجمهور این رژیم بوده، برای خامنهای کار سادهیی نیست، حرفش این است که اگر میخواهید کنار بکشم، باید بقایی را بپذیرید و او را حذف نکنید.
معنی خیلی روشن این اقدام، جدای از اینکه احمدینژاد چه نقشهیی دارد و اینکه کنار برود یا نرود و جدای از حرفها و توجیهات مسخره و ضد و نقیض او... تا همین جا اثبات میکند که، تأکید مقاومت ایران بر ضعف رژیم نه یک سخن تبلیغاتی بلکه واقعیت محض است؛ این ضعف و تزلزل چارهناپذیر رژیم در واقع پایه اصلی همهٴ بحرانهایی است که دیکتاتوری ولایتفقیه در آن دست و پا میزند و اکنون بخشی از آن، اینچنین در نمایش انتخابات بیرون زده است.
روشن است که کاندیداتوری احمدینژاد، خامنهای و شورای نگهبان او را در محذوری جدی قرار میدهد؛ چرا که رد صلاحیت کسی که 8سال رئیسجمهور این رژیم و گماشته خود خامنهای بوده، آبروریزی بسیار و یک تف سربالا بهصورت خود ولیفقیه است. گو اینکه رژیم نمیتواند خیلی در قید آبرو و این قبیل چیزها باشد و این را قبلاً هم در رد صلاحیت رفسنجانی نشان داده است. اگر چه احمدینژاد مهمتر از رفسنجانی نیست؛ اما از یک نظر رد صلاحیت او، برای کلیت نظام بدتر از رفسنجانی است؛ چون احمدینژاد از زیر قبای خامنهای در آمده و بنابراین رد او، آثار مخربتری بر نیروهای اخص رژیم دارد و شقهیی تازه در رژیم بهدنبال دارد و موجب ریزش بخش مهمی از پاسداران و بسیجیها و مهرههای اطلاعاتی و امنیتی میگردد؛ قشری که در دولت احمدینژاد حسابی پروار شدهاند و پشتیبان او هستند و این شکاف، تلاطم در رژیم را به اوج خود میرساند و آثار و پیامدهای پیشبینی نشده و خطرناکی دارد؛ بهخصوص که احمدینژاد عنصری غیرقابل پیشبینی است و ممکن است بهسیم آخر بزند و در این صورت خیلی کار روی دست این رژیم پوسیده بگذارد و لابد که احمدینژاد روی همهٴ اینها حساب کرده است.
اما اگر احمدینژاد (یا بقایی، فرقی نمیکند) رد صلاحیت نشود و وارد نمایش انتخابات گردد؛ (که احتمالش بهکلی منتفی نیست) اولا، باند خامنهای را در کارزار انتخاباتیاش دچار زحمت میکند، زیرا نمیتواند تمام تمرکزش را روی روحانی حفظ کند و ناچار است نقدا بخشی را صرف احمدینژاد سازد.
ثانیا، اگر حضور احمدینژاد به روز انتخابات هم بکشد و او یا بقایی جزو کاندیداها باشند، بهطور جدی آرای باند خامنهای یا آرای رئیسی خرد میشود و احتمال شکست او بالا میرود؛ . البته حتی اگر خامنهای نتواند رئیسی را، بهعنوان خواست حداکثری خود از صندوق درآورد، روحانی خواست حداقلی اوست، زیرا خودش به روحانی دستور داده که کاندیدا شود؛ بهاین ترتیب اقدام احمدینژاد مزاحمت جدی برای خامنهای محسوب میشود.
اما مهمتر از همهٴ این گمانهزنیها، یک واقعیت قطعی که در این جریان بیش از پیش مهر تأیید میخورد، آن است که نمایش انتخابات در دیکتاتوری قرونوسطایی ولایت فقیه که یک شیخک شیاد و یک آخوندک جلاد بازیگران اصلی آن بودند، گویا یک پاسدار هزار تیر کم داشت که او هم با دو نوچهٴ دزد و راهزن خود از راه رسید و این سیرک را تماشاییتر کرد.
بههر حال با اضافه شدن پاسدار هزارتیر به کلوپ جلاد و شیاد، بلبشو و از همگسیختگی رژیم به اوج میرسد و در نتیجه، رژیم از این انتخابات بسا ضعیفتر و متشتتتر خارج میشود.
پانویس: ـــــــــــــــــــــــ
1ـ احمدینژاد: «رهبری سفارش کردند من شرکت نکنم بهعنوان کاندیدا، من هم پذیرفتم گرچه توصیهٴ ایشان بهمعنای نهی نبود. بهرغم اینکه توصیهٴ ایشان مانع از حضور نبود و بهرغم اینکه فشار گستردهیی از ناحیة مردم به این خادم بود که وارد میدان انتخابات شوم، اما بهقول اخلاقی خود پایبند هستم. امروز حضور و ثبت نام برای حمایت از بقایی است». (خبرگزاری ایسنا ـ 23فروردین)
اولین سؤالی که با ثبت نام احمدینژاد به ذهن متبادر میشود این است که مگر خامنهای صراحتاً به احمدینژاد دستور نداده بود وارد این بازی نشود، پس چرا و با چه توجیهی او خودش را کاندیدا کرد؟
احمدینژاد در پاسخ به این سؤال، هنگام ثبت نام، پرت و پلایی کاملاً ضد و نقیض سر هم کرد و گفت: «توصیهٴ رهبری بهمعنای نهی نبود». (1)
پرت و پلاهای احمدینژاد حتی روشن نکرد که آیا او واقعاً میخواهد در انتخابات شرکت کند یا میخواهد به نفع بقایی کنار برود؟ اما میشود حدس زد که او به این ترتیب دارد معاملهیی را بهخامنهای و شورای نگهبان تحمیل میکند و چون میداند که رد صلاحیت او که 8سال رئیسجمهور این رژیم بوده، برای خامنهای کار سادهیی نیست، حرفش این است که اگر میخواهید کنار بکشم، باید بقایی را بپذیرید و او را حذف نکنید.
معنی خیلی روشن این اقدام، جدای از اینکه احمدینژاد چه نقشهیی دارد و اینکه کنار برود یا نرود و جدای از حرفها و توجیهات مسخره و ضد و نقیض او... تا همین جا اثبات میکند که، تأکید مقاومت ایران بر ضعف رژیم نه یک سخن تبلیغاتی بلکه واقعیت محض است؛ این ضعف و تزلزل چارهناپذیر رژیم در واقع پایه اصلی همهٴ بحرانهایی است که دیکتاتوری ولایتفقیه در آن دست و پا میزند و اکنون بخشی از آن، اینچنین در نمایش انتخابات بیرون زده است.
روشن است که کاندیداتوری احمدینژاد، خامنهای و شورای نگهبان او را در محذوری جدی قرار میدهد؛ چرا که رد صلاحیت کسی که 8سال رئیسجمهور این رژیم و گماشته خود خامنهای بوده، آبروریزی بسیار و یک تف سربالا بهصورت خود ولیفقیه است. گو اینکه رژیم نمیتواند خیلی در قید آبرو و این قبیل چیزها باشد و این را قبلاً هم در رد صلاحیت رفسنجانی نشان داده است. اگر چه احمدینژاد مهمتر از رفسنجانی نیست؛ اما از یک نظر رد صلاحیت او، برای کلیت نظام بدتر از رفسنجانی است؛ چون احمدینژاد از زیر قبای خامنهای در آمده و بنابراین رد او، آثار مخربتری بر نیروهای اخص رژیم دارد و شقهیی تازه در رژیم بهدنبال دارد و موجب ریزش بخش مهمی از پاسداران و بسیجیها و مهرههای اطلاعاتی و امنیتی میگردد؛ قشری که در دولت احمدینژاد حسابی پروار شدهاند و پشتیبان او هستند و این شکاف، تلاطم در رژیم را به اوج خود میرساند و آثار و پیامدهای پیشبینی نشده و خطرناکی دارد؛ بهخصوص که احمدینژاد عنصری غیرقابل پیشبینی است و ممکن است بهسیم آخر بزند و در این صورت خیلی کار روی دست این رژیم پوسیده بگذارد و لابد که احمدینژاد روی همهٴ اینها حساب کرده است.
اما اگر احمدینژاد (یا بقایی، فرقی نمیکند) رد صلاحیت نشود و وارد نمایش انتخابات گردد؛ (که احتمالش بهکلی منتفی نیست) اولا، باند خامنهای را در کارزار انتخاباتیاش دچار زحمت میکند، زیرا نمیتواند تمام تمرکزش را روی روحانی حفظ کند و ناچار است نقدا بخشی را صرف احمدینژاد سازد.
ثانیا، اگر حضور احمدینژاد به روز انتخابات هم بکشد و او یا بقایی جزو کاندیداها باشند، بهطور جدی آرای باند خامنهای یا آرای رئیسی خرد میشود و احتمال شکست او بالا میرود؛ . البته حتی اگر خامنهای نتواند رئیسی را، بهعنوان خواست حداکثری خود از صندوق درآورد، روحانی خواست حداقلی اوست، زیرا خودش به روحانی دستور داده که کاندیدا شود؛ بهاین ترتیب اقدام احمدینژاد مزاحمت جدی برای خامنهای محسوب میشود.
اما مهمتر از همهٴ این گمانهزنیها، یک واقعیت قطعی که در این جریان بیش از پیش مهر تأیید میخورد، آن است که نمایش انتخابات در دیکتاتوری قرونوسطایی ولایت فقیه که یک شیخک شیاد و یک آخوندک جلاد بازیگران اصلی آن بودند، گویا یک پاسدار هزار تیر کم داشت که او هم با دو نوچهٴ دزد و راهزن خود از راه رسید و این سیرک را تماشاییتر کرد.
بههر حال با اضافه شدن پاسدار هزارتیر به کلوپ جلاد و شیاد، بلبشو و از همگسیختگی رژیم به اوج میرسد و در نتیجه، رژیم از این انتخابات بسا ضعیفتر و متشتتتر خارج میشود.
پانویس: ـــــــــــــــــــــــ
1ـ احمدینژاد: «رهبری سفارش کردند من شرکت نکنم بهعنوان کاندیدا، من هم پذیرفتم گرچه توصیهٴ ایشان بهمعنای نهی نبود. بهرغم اینکه توصیهٴ ایشان مانع از حضور نبود و بهرغم اینکه فشار گستردهیی از ناحیة مردم به این خادم بود که وارد میدان انتخابات شوم، اما بهقول اخلاقی خود پایبند هستم. امروز حضور و ثبت نام برای حمایت از بقایی است». (خبرگزاری ایسنا ـ 23فروردین)