728 x 90

روحانی؛ ادعای وحدت و واقعیتها

سخن روز
سخن روز
گفتگوی تلویزیونی سه‌شنبه شب حسن روحانی، به‌رغم ادعاهای او در مورد «وحدت و اتحاد و تعامل» باندهای رقیب با یکدیگر و ابراز خرسندی از این‌که «همه قواعد بازی را بلد بودند» و «اخلاقی» عمل می‌کردند، اما دعوا و جدل گسترده‌یی را از جانب هر دو باند در پی داشته است. این امر در حالی است که روحانی در این برنامه تلویزیونی، کاملاً محتاطانه حرف زد و هیچ کلمه تند و تحقیرآمیزی علیه باند خامنه‌ای و سپاه پاسداران به‌کار نبرد. حتی با اشاره به‌ «جلسه بسیار خوبی» که با سرکردگان سپاه داشته به‌روشنی گفت که در این دیدار، حق و حساب سپاه را هم داده است؛ «تصمیمات بسیار خوبی برای هماهنگی گرفتیم، ما برای این‌که حتی در اقتصاد پیشرفت بکنیم نیروهای مسلح باید به‌ ما کمک کنند...»

احتمالا خود روحانی هم فکرش را نمی‌کرد در حالی که کابینه‌اش، با سرعت و سهولت از گردنهٴ مجلس عبور کرد، این گفتگوی تلویزیونی با چنین مخالفتها و بازتابهای منفی روبه‌رو شود. چرا؟

یکی از دلایل می‌تواند این باشد که وقتی شرایط اقتصادی و اجتماعی روز به‌روز انفجاری‌تر می‌شود و در رژیم به‌صورت تشدید جنگ و دعوا بازتاب پیدا می‌کند، دم زدن از وحدت از آنجا که هیچ تناسبی با واقعیت ندارد، قهراً چنین عواقبی دارد.

از سوی دیگر، تضاد و جنگ قدرت، به‌دلیل ساختار معیوب و شقه در رأس، ذاتی دیکتاتوری قرون‌وسطایی ولایت فقیه است و وحدت، یا ادعایی یکسره دروغ و فریب است، یا ناپایدار و موقتی است و در این رژیم هموار بر پاشنهٴ جنگ و دعوا گردیده است.

دعاوی وحدت روحانی نه تنها در ارتباط با باند رقیب عاری از واقعیت است، بلکه با حملات تندی که عناصر طیف باند روحانی و به‌اصطلاح اصلاح‌طلبان درون رژیم به‌روحانی کردند، روشن شد که حتی در درون خود این طیف نیز از وحدت خبری نیست.

دم زدن روحانی از وحدت در این رژیم مافیایی، که عناصر و دستجات آن، جز زبان زور و منطق تعادل‌قوا نمی‌فهمند، تنها پیام ضعف به‌رقیب می‌دهد تا حملاتش را تشدید کند؛ به‌خصوص که ضعف روحانی، برخلاف تحلیل برخی تحلیلگران پا در واقعیت هم دارد و روحانی نسبت به‌ دور اول، به‌واقع ضعیفتر و آسیب‌پذیرتر شده است؛ دلایل تضعیف روحانی در داخل و خارج کشور عبارت است از:
ـ روحانی به‌هیچ یک از وعده‌های انتخاباتی‌اش عمل نکرده و دولت او نه تنها نتوانسته هیچ‌یک از بحرانهای اقتصادی اجتماعی را مهار کند، بلکه هیچ برنامه‌یی برای مقابله با آنها ندارد و حتی کورسویی از حل نیز در هیچ‌یک از این بحرانها به‌چشم نمی‌آید. تا آن جا که برخی حامیان روحانی نیز اعتراف می‌کنند این وضعیت باعث شده که «خیلی‌ها‌ حتی از رأی دادن به‌او پشیمان شوند». (1)

با شکست برجام و سرنوشت مبهم آن، تنها سرمایهٴ سیاسی روحانی در معرض محو و نابودی قرار گرفته و نقشه‌هایی را که او از قبل برجام در سر می‌پروراند، از جذب سرمایهٴ خارجی تا «بستن با کدخدا» نقش بر آب کرده است.

همچنین روحانی به‌حمایت غرب از خودش، امید بسیار بسته بود، اما در عمل روشن شد که این «عشق یک طرفه» بوده و غرب و مشخصاً آمریکا هیچ حسابی روی او به‌عنوان بخش معتدل رژیم آخوندی باز نکرده است.

روحانی همچنین در دور دوم ریاست‌جمهوری خود از وجود حامی مؤثری چون رفسنجانی محروم شده است.

اما این‌که ابراز مخالفتها و اعتراضها، علیه روحانی، این بار از جانب طیف باند خود او و شرکایش، شدیدتر از باند رقیب می‌باشد، از آن روست که این جماعت به‌خودشان وعده می‌دادند روحانی با پیروزی در انتخابات، سهم آنها را به‌عنوان متحدانش از کابینه و مراکز قدرت و ثروت بیش از دورهٴ اول خواهد پرداخت. اما این خیالات پوچ از آب در‌ آمد و روحانی که سرنوشت اسلاف خود (رفسنجانی و خاتمی و احمدی‌نژاد) را پیش چشم خود دارد، حاضر نشد با ولی‌فقیه ارتجاع وارد جنگی با نتایج نامعلوم شود؛ به‌خصوص که او از شکنندگی و آسیب‌پذیری نظام بحران‌زدهٴ آخوندی به‌خوبی با خبر است و می‌داند چنین جنگی می‌تواند هم آینده او در نظام و هم موجودیت کل نظام را به‌خطر بیندازد.

قابل توجه است که نمی‌توان از ضعیفتر شدن روحانی در دورهٴ دوم ریاست جمهوری، قویتر شدن خامنه‌ای را نتیجه گرفت؛ کما این‌که از شکست خامنه‌ای در نمایش انتخابات نیز نباید قویتر شدن روحانی را نتیجه گرفت؛ چرا که اولاً نمایش انتخابات در استبداد مطلقه‌ ولایت فقیه را نبایستی با انتخابات در نظامهایی که در آنها این مقوله جدی است مقایسه کرد.

ثانیاً و مهمتر این‌که شکست ولی‌فقیه ارتجاع از بیرون رژیم و توسط مقاومت ایران به ‌او تحمیل شد و این ضربه به ‌کل رژیم ولایت فقیه وارد آمد، اگر ‌چه روحانی فرصت‌طلبانه روی موج اجتماعی برآمده از جنبش دادخواهی سوار شد و از نتایجش بهره‌مند گردید، اما کل رژیم تضعیف گردید و آثار آن به‌خصوص در تضعیف موقعیت خامنه‌ای نمایان است.

نشانه‌های تضعیف خامنه‌ای هم در داخل و هم در خارج کاملاً بارز و نمایان است. تضعیف او در داخل، به‌حدی است که حتی در عمیقترین پایه‌های رژیم یعنی در حوزه‌های طلبگی نیز این روزها موقعیت ولی‌فقیه به‌چالش کشیده می‌شود و طلاب منتقد در توییتر هشتگی با عنوان گزندهٴ «آقا خوشش بیاید» راه‌اندازی می‌کنند.

در خارج و در معادلات منطقه‌یی و بین‌المللی بارزترین گواه تضعیف شدید ولی‌فقیه پیامی است که او طبق معمول سنواتی به‌مناسبت حج و خطاب به‌حجاج بیت‌الله‌الحرام روز پنجشنبه 9شهریور فرستاد. مضمون این پیام که بسیار کوتاهتر از پیامهای سالهای قبل است، قاعدتاً بایستی فراخوان به‌برائت از مشرکین و مشخصاً آمریکا باشد، اما جالب است که در آن نه حتی یک بار از آمریکا اسم برده شده و نه لفظ «برائت از مشرکین» به‌کار رفته است. لحن این پیام در رابطه با عربستان سعودی نیز کاملاً محترمانه و حتی آشتی‌جویانه است و از جمله در آن آمده است: «رؤسای کشورهای اسلامی و نخبگان سیاسی و دینی و فرهنگی در دنیای اسلام، وظایف سنگینی بر دوش دارند: وظیفة ایجاد وحدت و برحذر داشتن همگان از ستیزه‌گریهای قومی و مذهبی...»

روشن است این پیام و کاربرد چنین لحنی از جانب دیکتاتوری که کبادهٴ رهبری مسلمانان جهان را می‌کشید، جز ضعف و استیصال معنا نمی‌دهد.

پانویس: ـــــــــــــــــــــــــ
1ـ مقاله صادق زیباکلام ـ روزنامه آفتاب یزد ـ 7شهریور.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/ac74eff2-acb1-4074-9c7b-16a368b7c090"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات