728 x 90

دو روی سکهٴ ایران

سخن روز
سخن روز
«پایان انقلاب»، «تجدید نظر در اصول»، « انقلابیون خسته»، «خستگی انقلابیون»، «حذف خمینی»، «حذف چهره‌های انقلاب» و «ریزش» و... امثالهم، کلماتی هستند که این روزها از مقامات و مهره‌ها و رسانه‌های هر دو باند به‌کرات به‌گوش می‌رسد. این زمزمه‌ در حوزه‌های طلبگی هم به‌وفور شنیده می‌شود و خود خامنه‌ای هم چندی پیش در دیدار با گروهی از طلاب به‌آن اعتراف کرد و آنچه را که در حوزه علیه او جریان دارد، «خیانت به‌ انقلاب» نامید. روشن است که منظور از کلمه « انقلاب» در فرهنگ لغات ارتجاع حاکم، همان نظام ضدانسانی آخوندی است. اگر ‌چه هر یک از دو باند، بریدگی و انفعال را به‌ دیگری نسبت می‌دهد، اما این پدیده‌یی است که در هر دو باند عمومیت دارد و بیان آن نیز امر رایجی شده است.
 
روزنامه حکومتی ابتکار (15شهریور 96) جریان ریزش را یک جریان ادامه‌دار اما شتابناک دانسته و نوشته است: «به‌طور واضح جمهوری اسلامی به‌عنوان یک نظام سیاسی طی 40سال گذشته با ریزشهای قابل توجهی مواجه شده است. ریزشهایی که بدون شک از سوی نسلهای دوم و سوم کلید زده و اجرایی شد».

روزنامه رسالت (16شهریور) از باند مقابل، از منظری دیگر به‌همین جریان پرشتاب اشاره کرده و طی مقاله‌یی با عنوان « انقلابی‌های پشیمان» می‌نویسد:
«امروز، خطر عقبگرد مسئولان و هضم شدن ارادی آنها در نظام سرمایه‌داری جهانی، آن قدر بالاست که طی چند سال اخیر یکی از پرتعدادترین تأکیدات رهبری نظام، تأکید بر حفظ انقلاب، تداوم انقلاب، ممانعت از حذف امام و تحریف امام، پرهیز دادن بزرگان از عقبگرد... بوده است».

طیف باند روحانی و به‌اصطلاح اصلاح‌طلبان درون نظام این پدیده را به‌عنوان حذف توسط رقیب انحصارطلب می‌بیند؛ روزنامه ابتکار در سرمقاله (15شهریور) خود با اشاره به‌ پروسه مداوم و گسترش‌یابندهٴ حذف و تصفیه در رژیم می‌نویسد: «اگر در اوایل انقلاب حذفها در حد «یزدی»، «امیرانتظام»، «بازرگان»، «یدالله و عزت‌الله سحابی» و دیگرانی از این دست خلاصه می‌شد، در دهه دوم و سوم نامهای دیگری به‌آن اضافه شدند. «حسینعلی منتظری»، «هاشمی رفسنجانی»، «علی‌اکبر ناطق نوری»، «محمدرضا مهدوی کنی»، «حبیب‌الله عسکراولادی» و در این سالهای اخیر «رئیس‌جمهوری اصلاحات» (محمد خاتمی) هم به‌ این لیست اضافه شدند». این مقاله در تحلیل این حذف و تصفیه می‌افزاید: «این حذفها درست در زمانی اتفاق می‌افتد که چهره‌های مورد اشاره سعی می‌کنند با عبرت از گذشته و بازنگری در مواضع و کنش سیاسی صورت گرفته در ادوار مختلف انقلاب، آن هم در مرز پختگی سیاست‌ورزی، مسیری تازه و راهی جدید را بپیمایند...»

از هر منظر که نگاه شود و هر نامی که بر آن بگذاریم، واقعیت این است که این یک جریان حذف و جراحی مستمر است که بر اثر آن، رژیم مدام تراشیده‌تر شده و پایه سیاسی و اجتماعی آن پیوسته محدودتر و کوچکتر می‌شود.

این پدیده به ‌رأس نظام محدود نیست و شامل بدنه و نیروهای پایین آن هم می‌شود و دامنهٴ ریزش به‌ درونی‌ترین لایه‌های رژیم و نقاط اتکای حیاتی آن رسیده است که از یک سو طلاب حوزه‌ها و از سوی دیگر پاسداران و بسیجیان را فراگرفته است. اما از آنجا که مانند حذف و تصفیهٴ چهره‌های سیاسی معروف در رأس رژیم در معرض دید نیست، کمتر از شقه در رأس نظام جلب توجه می‌کند. ریزش طلاب و آخوندهای حوزه اخیراً طی دیدار پرتنشی که گروهی از طلاب حوزه در روز ۶شهریور با خامنه‌ای داشتند، از پرده بیرون افتاد و خامنه‌ای در سخنرانی خود که از تلویزیون پخش شد، ناچار به‌ «چند نفری» که در آن مجلس «ایستادند و اعتراض کردند» اعتراف کرد. بعداً که برخی از طلاب معترض، متن سخنرانی خود را که به‌ آنها اجازه داده نشده بود در آن جلسه ایراد کنند، منتشر کردند، کم و کیف اعتراضاتی که اکنون در حوزه‌ها تبدیل به‌ فریاد شده، بیشتر روشن شد. البته پیش از آن نیز گماشتگان خامنه‌ای در حوزه قم مانند شیخ محمد یزدی و آخوند احمد خاتمی، چند بار درباره وجود جریانهایی در حوزه که می‌خواهند طلاب را نسبت به‌نظام بی‌تفاوت کنند یا از وجود «دشمنان ولایت» در حوزه و از «برخی که به‌دنبال ترویج تفکر سکولاریسم در حوزه هستند» شکوه کرده و برای آنها خط‌ و نشان کشیده بودند.

جریان ریزش در بدنهٴ سپاه و بسیج نیز به‌طور پنهان و موریانه‌وار این بازوی اصلی سرکوب رژیم و تنها نیرویی را که به‌گفته خامنه‌ای باید در «روز مبادا» به‌داد رژیم برسد، از درون پوک کرده است؛ چرا که هیچ ایده و اندیشهٴ (ولو ارتجاعی) دیگر محرک آن نیست؛ اباطیل خمینی، شعارها و حرفهایی از قبیل حکومت مستضعفان، دولت جهانی اسلام و امثالهم در شرایط در گل ماندگی منطقه‌یی و انزوای بین‌المللی رژیم، بیش از آن رسوا شده و رنگ باخته که بتواند منشأ انگیزش باشد. تا حدی که برای خامنه‌ای، به‌عنوان متولی اصلی آن امام قلابی هم دیگر سینه زدن پای علم آن، ساده و بی‌هزینه نیست. کما این که دیدیم در پیام کوتاه امسال خامنه‌ای، به‌مناسبت حج و به‌اصطلاح برائت از مشرکین هیچ خبری از این حرفها نبود، حتی یک بار نام آمریکا برده نشده بود و نمایش دجالگرانه برائت از مشرکین هم در حج امسال هیچ نمودی نداشت.

در نتیجه، پول، تنها دینامیسم و محرک سپاه و بسیج از بالا تا پایین آن است؛ بالای سپاه، مرکب از سردار میلیاردرهایی است که با در چنگ گرفتن منابع عمده ثروت کشور، بیش از آن پروار شده‌اند که در «روز مبادا» حرکت و اندیشه‌یی جز برای نجات خود و سرمایه‌هایشان داشته باشند. بدنهٴ سپاه نیز عموماً به‌خاطر دریافت امتیازات مادی رسمی و غیررسمی‌ ، در سپاه مانده‌اند؛ به‌خاطر حقوق و مزایایی چند برابر حقوقهای معمول در سایر بخشها، مضافا بر حق و حسابهایی که هر پاسدار و بسیجی به ‌فراخور موقعیت خود، از مردم اخذ می‌کند، تنها دلیل ماندن آنهاست.‌ در این مورد ذکر یک نمونه در همین روزهای اخیر می‌تواند روشنگر باشد. در روزهای اخیر که شهر بانه و دیگر شهرهای کردستان عرصه ابراز خشم مردم در اعتراض به ‌کشتار کولبران زحمتکش بود، شماری از مزدوران بسیجی کارت بسیج خود را در برابر تظاهرکنندگان خشمگین آتش زدند؛ علت آن هر چه باشد، ترس، بریدگی یا دوراندیشی... در هر حال بی‌انگیزگی این نیروها و امتناع آنها از به‌خطر انداختن خود برای دفاع از رژیم را به‌نمایش می‌گذارد.

همهٴ اینها علائم و نشانه‌های پایان کار یک نظام است؛ نظامی گورزاد و بر آمده از اعماق قرون وسطی که تنها با جفت و جور شدن یک شرایط فوق‌العاده استثنایی تاریخی داخلی و بین‌المللی روی کار آمده و هیچ سنخیتی با مرحله رشد اجتماعی جامعه ایران نداشته و ندارد و بنابراین از ابتدا هیچ شانسی برای بقای درازمدت نداشت و اگر «امدادهای غیبی» هم‌چون جنگ ۸ساله، جنگ کویت، سرنگونی دولت عراق و تقدیم این کشور در سینی طلایی به‌آن توسط آمریکا نبود، می‌بایست مدتها پیش از این، بارها سرنگون می‌شد.

اما مهمترین نشانه و دلیل سر آمدن عمر این رژیم، موقعیت پیروزمند مجاهدین و مقاومت ایران به‌عنوان آنتی‌تز، آلترناتیو و جایگزین سیاسی این رژیم است. موقعیت رو به ‌اعتلای مجاهدین، به‌خصوص طی یک سال اخیر، روز سه‌شنبه 15شهریور 1396، در پنجاه و دومین سالگرد بنیانگذاری سازمان مجاهدین خلق ایران، از یک فراز و نقطه عطف مهم گذشت و همهٴ پیشرفتهای خطی، سیاسی و تشکیلاتی این دوران، به‌طور نمادینی در مراسم انتخاب مسئول اول جدید سازمان، یک جا بروز و نمود پیدا کرد. چگونگی این انتخاب، انسجام، استحکام و قدرت تشکیلاتی مجاهدین را پس از هجرت بزرگ به‌نمایش گذاشت. همزمانی این اوج، با حضیض و بن‌بستی که نظام ولایت‌فقیه برای یافتن جانشینی برای ولی‌فقیه پابه‌گور در آن دست و پا می‌زند، بسیار پرمعنی است. به‌ویژه اگر در نظر آوریم که وقتی خمینی مرد، به‌هر حال شعبده‌باز چرب‌دستی هم‌چون رفسنجانی بود که با شامورتی بازی خامنه‌ای را یک‌شبه از خمرهٴ خبرگان درآورد و بر کرسی ولایت‌فقیهی نشاند. اما این بار کسی با ویژگیهای رفسنجانی حضور ندارد تا موقتاً هم که شده رژیم را از این خطرناکترین پیچ عبور دهد. جایگزینی در سطح رهبری که سهل است در سطوح اجرایی هم مهره‌ها و رسانه‌های حکومتی به ‌سترون بودن رژیم اذعان می‌کنند که نتوانسته‌ایم در هیچ زمینه‌یی کادرسازی کنیم.
 
 خواهران مجاهد نسرين مسيح، ربيعه مفيدی و نرگس عضدانلو، معاونان مسئول اول مجاهدين
خواهران مجاهد نسرين مسيح، ربيعه مفيدی و نرگس عضدانلو، معاونان مسئول اول مجاهدين

 

اما در طرف دیگر، در مراسم جشن سالگرد تأسیس سازمان و همزمان با انتخاب مسئول اول مجاهدین سه تن از زنان جوان مجاهد خلق دیده می‌شوند که متولدین دهة 60 هستند، و به‌عنوان معاونان جدید مسئول اول سازمان معرفی شده‌اند. اینان نمایندگان نسلی رویان و بالنده هستند که جدیترین مسئولیتها را در همه‌ زمینه‌های سیاسی، تشکیلاتی و اجرایی در سازمان مجاهدین به ‌عهده ‌دارند.

در نقطهٴ مقابل این رویانی و خرمی، پوسیدگی و سترونی ارتجاع خمینی و بن‌بست در همهٴ زمینه‌های ایدئولوژیک، استراتژیک و سیاسی قرار دارد: امری کاملاً قانونمند که گواه و نشانهٴ نزدیکی فرارسیدن لحظهٴ بزرگ تغییر و دگرگونی انقلابی در تاریخ ایران است، همان لحظهٴ ناب تاریخی طلوع آزادی که مردم ایران سالهاست برای آن لحظه‌شماری می‌کنند.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/a1535125-4526-4f6c-9672-2e91bde31d64"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات