گسترش فقر در حاکمیت آخوندی که بنا به اعتراف متولیان رژیم بیش از ۷۰درصد از جامعه را در برگرفته است شرایط زندگی و تغذیه را در بسیاری از مناطق کشور چنان فاجعهبار کرده است که هماکنون نزدیک به 50میلیون ایرانی در زیر خط فقر زندگی میکنند.
در این میان البته زندگی مردم محروم میهن در روستاها وجه گویاتری از چپاول رژیم ولایتفقیه را افشا و برملا مینماید چرا که روستاهایی که روزی سرسبز، پرآب و سرزنده بودند امروز در نتیجه سیاستهای ضدمردمی حاکمیت پلید ولایت و مافیای وابسته به سپاه پاسداران ضدمردمی جای خود را به بیابانهای خشک و لم یزرعی داده است که در نبود امکانات اولیه مانند تغذیه، آب، برق، بهداشت و درمان، مدرسه و شبکههای زیر بنایی و بیکاری گسترده جوانان، زندگی روزمره روستاییان را به بنبست کامل کشیده است و عملاً هیچ راهکاری جز فرار روستاییان و پناه بردن به حاشیه شهرها برای آنان باقی نگذاشته است.
در اثبات این گفته روزنامه حکومتی ایلنا 9خرداد 95 تحت عنوان چرخ زندگی روستاییان با یارانه میچرخد بهنقل از بهاصطلاح رئیس مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران چنین اعتراف میکند: در ایران «در ابتدای قرن ۲۰ حدود ۲۸درصد شهرنشین بودهاند و مابقی عمدتاً عشایر و روستایی بودند، اما الآن برعکس شده؛ بهطوریکه ۸۰درصد جمعیت شهرنشین هستند و جمعیت روستاییمان هر سال تحلیل میرود... بهگونهیی که امروز از روستاهای نحیف ما چیزی باقی نمانده است جز تعدادی انسان در بدترین شرایط که نه پناهی دارند و نه توان مهاجرت».
همین منبع در ادامه ضمن پردهبرداری از بیلیاقتی و ناکارآمدی متولیان غارتگر حکومتی اضافه میکند: «سرمایهگذاری دولت به ازای هر روستایی رقمی معادل ۲۰هزار تومان است، اما برای هر شهری ۸۰۰هزار تومان دولت هزینه میکند. لذا روستاییها ترجیح میدهند به شهر مهاجرت کنند... ما با این سیاستهای توسعهای که در پیش گرفتهایم؛ کمر بهقتل روستا بستهایم و از معدود کارهایی بود که بهشدت در آن موفق بودیم. بهنحوی که باید بهزودی شاهد مرگ روستا باشیم؛ و تا ده سال دیگر چیز زیادی از روستاها باقی نمیماند.»
تحت تاثیر این واقعیت است که رسانههای رژیم مجبور شدهاند طی ماهها و هفتههای اخیر اخبار و گزارشات متعددی پیرامون وضعیت حاکم بر روستاهای کشور و درد و رنج بیکران روستاییان محروم میهن را در لابلای صفحات خود انتشار دهند که بررسی نمونههایی از این گزارشات هر چه بیشتر بیان کننده طینت ضدبشری حاکمیت پلید ولایت با مردم اسیر میهن دربند میباشد.
-ارگان تروریستی قدس موسوم به تسنیم 19آذر 96 تحت عنوان زندگی در این جا متوقف شده است بعد از توضیح کوتاهی در رابطه با مختصات منطقهیی بهنام کوهدشت در استان لرستان، شرایط دردآور یکی از روستاهای این دیار بهنام تکیه ضرون را این چنین بازتاب داده است: «به آبادی که رسیدهایم خانههای سنگی و نیمهکاره از سرما یخ بسته. کوچههای گِل اندود، آب باران را به هر جهت راه میتکاند. خانههای سنگی روستای «تکیه ضرون» در 60کیلومتر دورتر از کوهدشت، فقط یک چهاردیواری است. سقفهایی با تیرکهای چوبی که از باران سالها پیش زرد و شُره شده روی تهماندهی خیالهای سقفِ سیمانی. ساختمانهای نیمهکاره در گوشهگوشهی آبادی پهن است. دست روستاییان از وام 20میلیونی مسکن نتوانسته سرپناه بسازد. حالا خانههای گرم را فقط در خواب میبینند».
ارگان تروریستی قدس در ادامه گوشهیی دیگری از ظلم و ستم حاکمیت پلید ولایتفقیه را که دانشآموزان این روستا را با فرا رسیدن زمستان در بر گرفته است اینگونه بیان میکند: «ساعت از ظهر که میگذرد، دانشآموزان با هیاهو راه گل شده را طی کرده، بیرون میآیند. یکی از دانشآموان که پاهایش فرورفته در گل پیش میآید. چشم به کانکسی که پشت سر است، خیره میشود و میگوید: روستای ما مدرسه ندارد. یک کانکس است و میزهایی شکسته. صندلیها هم فرسوده از چوبهای ورآمده از نم. بخاری که نیست. دانشآموزان اگر لباس گرم داشته باشند، سرمای خزیده در کانکس را تحمل میکنند. روزهایی که نفت به کلاس درس ما نمیرسد، آن روز یخ میبندیم. جاده هم که سنگلاخ است. پیر از سالهای وعده با آسفالت. تنها ماشین آبادی لندروهایی است که اهالی را به شهر میرساند. بیشتر رانندهها سنگلاخ جاده را خریدار نیستند. نمیآیند. روزهایی که لندرور نیست، باید ماشینِ دربست بگیریم. در روستای تکیهگاه ضرون، حتی اگر یک ابر به آسمان بیاید، برق را قطع میکند و بهدنبال آن دانشآموز دیگری اضافه میکند: روستای ما گازکشی نشده. تنها بخاری کلاس هم ایمن نیست. زمستان که بیاید، کلاس درس را زخم زده. دستها کبود میشود».
همین منبع در ادامه پس از توصیف خانههای ویرانه اهالی روستا که از آن بهعنوان خانههای تکیده یاد میکند بهنقل از یکی از اهالی روستا اضافه میکند: «روستای ما نه شبکهٴ بهداشت درست و حسابی دارد و نه هیچ چیز دیگر. زندگی در اینجا متوقف شده است. هیچکسی صدای ما را نمیشنود. عمر ما به پای سالهای سیاه و فلاکت ریخته شد. هنوز یک جادهی آسفالت، آرزوی به گور رفته اهالی است».
ارگان تروریستی قدس در پایان شرایط دردناک مردم این قسمت از میهن دربند را با ذکر نمونهای از زندگی اهالی این منطقه چنین یادآور میشود: «باد بیرحمانه میوزد. پیرزنی با تکیه به دیوارِ ترکخورده، دورتر ایستاده و به پنجرههای درزگرفته با مقوا نگاه میکند: «اول خدا، بعد یارانه.» پیرزن، تکیه داده به درِ زنگزده و بیحرکت ایستاده. نشسته روی خرابههای خانهیی سیاه. انگشتهای نحیف و خمیدهاش به سالهای مرارت خو کرده. حالا نفسهای سینهاش تند و بریده میزند. بینگاه که حرف میزند، استخوانهای صورتش را میشود شمرد.
دختر، خزیده در دیوارهای تاریک با زیر چشم نگاه میکند. رنگ چشمها در هم غلتیده. گرههای روسری را تنگتر کرده. بیطاقت به مادر نزدیک میشود. مادر دست میاندازد دور سرش. سرِ دختر ورم کرده. مادر نام بیماری را نمیداند. همین قدر میداند که با گذشت روزگار، بیماری وخیمتر شده. امان خانه را بریده. دختر را از پا انداخته و حالا گوشهنشین نداری شده است. دختر میخواهد حرف بزند. چانههایش لرز گرفته و چشمها از حدقه بیرون زده. با لبهای خشکیده ایستاده کنار پنجره. چشم دوخته به ستیغ کوهستان. به امید روزی که یک ناجی از راه برسد».
در یک نمونه دیگر خبرگزاری حکومتی مهر اول آبانماه 96 تحت عنوان اینجا فقر یکهتازی میکند فقر و درد بیپایان روستاییان میهن را چنین منعکس کرده است: «چاه عباس، روستایی در ۲۳۰کیلومتری مرکز خراسان جنوبی و در ۴۰کیلومتر مرز افغانستان است. برای رسیدن به این روستای محروم باید راهی طولانی را بهپیمایی. خانههای خشتی و گلی که با دیوارهای کوتاه و بدون در، در دل کویر حافظان مرزها هستند.
فقر در کوچهها و حتی بام خانهها بیداد میکند. به خوبی میتوان محرومیت را در کوچه کوچههای روستا و نوع لباس ها، پاهای برهنه کودکان و یا حتی دستان ترک خوردهای یافت که به سختی ظرف آب را برای مصرف به خانه حمل میکند.
تمام خانهها با چهار دیواریِ گلی بالا آماده که شاید با اندک لرزش و بارانی بر سر ساکنان، آوار شوند. اگر چه روزهای سرد پاییزی است اما اینجا روزها آفتاب بر گونهها سیلی میزند و شب سرما از لابهلای دیوارها مغز استخوان را میلرزاند.»
خبرگزاری حکومتی مهر در پایان قصه دردناک روستاییان محروم این خطه از میهن دربند را چنین به تصویر کشیده است: «این حکایت یکی از روستاهای خراسان جنوبی است. بیش از ۸۰درصد از روستاهای استان یا در این وضعیت قرار داشته و یا وضعیت بدتری بر آسمانش حاکم است... به راستی که تنها محرومیت یکه تاز میدان است».
در این میان البته زندگی مردم محروم میهن در روستاها وجه گویاتری از چپاول رژیم ولایتفقیه را افشا و برملا مینماید چرا که روستاهایی که روزی سرسبز، پرآب و سرزنده بودند امروز در نتیجه سیاستهای ضدمردمی حاکمیت پلید ولایت و مافیای وابسته به سپاه پاسداران ضدمردمی جای خود را به بیابانهای خشک و لم یزرعی داده است که در نبود امکانات اولیه مانند تغذیه، آب، برق، بهداشت و درمان، مدرسه و شبکههای زیر بنایی و بیکاری گسترده جوانان، زندگی روزمره روستاییان را به بنبست کامل کشیده است و عملاً هیچ راهکاری جز فرار روستاییان و پناه بردن به حاشیه شهرها برای آنان باقی نگذاشته است.
در اثبات این گفته روزنامه حکومتی ایلنا 9خرداد 95 تحت عنوان چرخ زندگی روستاییان با یارانه میچرخد بهنقل از بهاصطلاح رئیس مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران چنین اعتراف میکند: در ایران «در ابتدای قرن ۲۰ حدود ۲۸درصد شهرنشین بودهاند و مابقی عمدتاً عشایر و روستایی بودند، اما الآن برعکس شده؛ بهطوریکه ۸۰درصد جمعیت شهرنشین هستند و جمعیت روستاییمان هر سال تحلیل میرود... بهگونهیی که امروز از روستاهای نحیف ما چیزی باقی نمانده است جز تعدادی انسان در بدترین شرایط که نه پناهی دارند و نه توان مهاجرت».
همین منبع در ادامه ضمن پردهبرداری از بیلیاقتی و ناکارآمدی متولیان غارتگر حکومتی اضافه میکند: «سرمایهگذاری دولت به ازای هر روستایی رقمی معادل ۲۰هزار تومان است، اما برای هر شهری ۸۰۰هزار تومان دولت هزینه میکند. لذا روستاییها ترجیح میدهند به شهر مهاجرت کنند... ما با این سیاستهای توسعهای که در پیش گرفتهایم؛ کمر بهقتل روستا بستهایم و از معدود کارهایی بود که بهشدت در آن موفق بودیم. بهنحوی که باید بهزودی شاهد مرگ روستا باشیم؛ و تا ده سال دیگر چیز زیادی از روستاها باقی نمیماند.»
تحت تاثیر این واقعیت است که رسانههای رژیم مجبور شدهاند طی ماهها و هفتههای اخیر اخبار و گزارشات متعددی پیرامون وضعیت حاکم بر روستاهای کشور و درد و رنج بیکران روستاییان محروم میهن را در لابلای صفحات خود انتشار دهند که بررسی نمونههایی از این گزارشات هر چه بیشتر بیان کننده طینت ضدبشری حاکمیت پلید ولایت با مردم اسیر میهن دربند میباشد.
-ارگان تروریستی قدس موسوم به تسنیم 19آذر 96 تحت عنوان زندگی در این جا متوقف شده است بعد از توضیح کوتاهی در رابطه با مختصات منطقهیی بهنام کوهدشت در استان لرستان، شرایط دردآور یکی از روستاهای این دیار بهنام تکیه ضرون را این چنین بازتاب داده است: «به آبادی که رسیدهایم خانههای سنگی و نیمهکاره از سرما یخ بسته. کوچههای گِل اندود، آب باران را به هر جهت راه میتکاند. خانههای سنگی روستای «تکیه ضرون» در 60کیلومتر دورتر از کوهدشت، فقط یک چهاردیواری است. سقفهایی با تیرکهای چوبی که از باران سالها پیش زرد و شُره شده روی تهماندهی خیالهای سقفِ سیمانی. ساختمانهای نیمهکاره در گوشهگوشهی آبادی پهن است. دست روستاییان از وام 20میلیونی مسکن نتوانسته سرپناه بسازد. حالا خانههای گرم را فقط در خواب میبینند».
ارگان تروریستی قدس در ادامه گوشهیی دیگری از ظلم و ستم حاکمیت پلید ولایتفقیه را که دانشآموزان این روستا را با فرا رسیدن زمستان در بر گرفته است اینگونه بیان میکند: «ساعت از ظهر که میگذرد، دانشآموزان با هیاهو راه گل شده را طی کرده، بیرون میآیند. یکی از دانشآموان که پاهایش فرورفته در گل پیش میآید. چشم به کانکسی که پشت سر است، خیره میشود و میگوید: روستای ما مدرسه ندارد. یک کانکس است و میزهایی شکسته. صندلیها هم فرسوده از چوبهای ورآمده از نم. بخاری که نیست. دانشآموزان اگر لباس گرم داشته باشند، سرمای خزیده در کانکس را تحمل میکنند. روزهایی که نفت به کلاس درس ما نمیرسد، آن روز یخ میبندیم. جاده هم که سنگلاخ است. پیر از سالهای وعده با آسفالت. تنها ماشین آبادی لندروهایی است که اهالی را به شهر میرساند. بیشتر رانندهها سنگلاخ جاده را خریدار نیستند. نمیآیند. روزهایی که لندرور نیست، باید ماشینِ دربست بگیریم. در روستای تکیهگاه ضرون، حتی اگر یک ابر به آسمان بیاید، برق را قطع میکند و بهدنبال آن دانشآموز دیگری اضافه میکند: روستای ما گازکشی نشده. تنها بخاری کلاس هم ایمن نیست. زمستان که بیاید، کلاس درس را زخم زده. دستها کبود میشود».
همین منبع در ادامه پس از توصیف خانههای ویرانه اهالی روستا که از آن بهعنوان خانههای تکیده یاد میکند بهنقل از یکی از اهالی روستا اضافه میکند: «روستای ما نه شبکهٴ بهداشت درست و حسابی دارد و نه هیچ چیز دیگر. زندگی در اینجا متوقف شده است. هیچکسی صدای ما را نمیشنود. عمر ما به پای سالهای سیاه و فلاکت ریخته شد. هنوز یک جادهی آسفالت، آرزوی به گور رفته اهالی است».
ارگان تروریستی قدس در پایان شرایط دردناک مردم این قسمت از میهن دربند را با ذکر نمونهای از زندگی اهالی این منطقه چنین یادآور میشود: «باد بیرحمانه میوزد. پیرزنی با تکیه به دیوارِ ترکخورده، دورتر ایستاده و به پنجرههای درزگرفته با مقوا نگاه میکند: «اول خدا، بعد یارانه.» پیرزن، تکیه داده به درِ زنگزده و بیحرکت ایستاده. نشسته روی خرابههای خانهیی سیاه. انگشتهای نحیف و خمیدهاش به سالهای مرارت خو کرده. حالا نفسهای سینهاش تند و بریده میزند. بینگاه که حرف میزند، استخوانهای صورتش را میشود شمرد.
دختر، خزیده در دیوارهای تاریک با زیر چشم نگاه میکند. رنگ چشمها در هم غلتیده. گرههای روسری را تنگتر کرده. بیطاقت به مادر نزدیک میشود. مادر دست میاندازد دور سرش. سرِ دختر ورم کرده. مادر نام بیماری را نمیداند. همین قدر میداند که با گذشت روزگار، بیماری وخیمتر شده. امان خانه را بریده. دختر را از پا انداخته و حالا گوشهنشین نداری شده است. دختر میخواهد حرف بزند. چانههایش لرز گرفته و چشمها از حدقه بیرون زده. با لبهای خشکیده ایستاده کنار پنجره. چشم دوخته به ستیغ کوهستان. به امید روزی که یک ناجی از راه برسد».
در یک نمونه دیگر خبرگزاری حکومتی مهر اول آبانماه 96 تحت عنوان اینجا فقر یکهتازی میکند فقر و درد بیپایان روستاییان میهن را چنین منعکس کرده است: «چاه عباس، روستایی در ۲۳۰کیلومتری مرکز خراسان جنوبی و در ۴۰کیلومتر مرز افغانستان است. برای رسیدن به این روستای محروم باید راهی طولانی را بهپیمایی. خانههای خشتی و گلی که با دیوارهای کوتاه و بدون در، در دل کویر حافظان مرزها هستند.
فقر در کوچهها و حتی بام خانهها بیداد میکند. به خوبی میتوان محرومیت را در کوچه کوچههای روستا و نوع لباس ها، پاهای برهنه کودکان و یا حتی دستان ترک خوردهای یافت که به سختی ظرف آب را برای مصرف به خانه حمل میکند.
تمام خانهها با چهار دیواریِ گلی بالا آماده که شاید با اندک لرزش و بارانی بر سر ساکنان، آوار شوند. اگر چه روزهای سرد پاییزی است اما اینجا روزها آفتاب بر گونهها سیلی میزند و شب سرما از لابهلای دیوارها مغز استخوان را میلرزاند.»
خبرگزاری حکومتی مهر در پایان قصه دردناک روستاییان محروم این خطه از میهن دربند را چنین به تصویر کشیده است: «این حکایت یکی از روستاهای خراسان جنوبی است. بیش از ۸۰درصد از روستاهای استان یا در این وضعیت قرار داشته و یا وضعیت بدتری بر آسمانش حاکم است... به راستی که تنها محرومیت یکه تاز میدان است».