با توجه به گسترش قیام در تمام شهرهای ایران و ضرورت مقابله با نیروهای وحشتزده انتظامی در روزهای آینده توجه جوانان را به رهنمودی جلب میکنم که در مواجهه با نیروهای ضدشورش و سرکوب میتواند بسیار مفید باشد:
من قبلاً در یگان موتوری ضداغتشاش خدمت کردم. یگانهای ضدشورش، برای کنترل و سرکوب اینجور اعتراضات، پروتکل دارند. اما اگر مردم هوشمندانه عمل کنند و رفتارشون در جهت مخالف مراحل پروتکل باشد، نیروهای امنیتی دست و پاشون رو گم میکنن و جریان کنترل خیابانی به دست مردم میافته.
یگانهای ضدشورش (اعم از موتوری و پیاده) وقتی به جمعیت معترض میرسند، اگر جمعیت زیاد باشد، اول در یک نقطه با فاصلهی نزدیک نسبت به جمعیت میایستند. بعد با حفظ انسجام هستهی مرکزی یگانِ سرکوب، عدهیی از یگان به کمک پلیس، در گروههای چند نفره میروند به سمتِ کنارههای جمعیت و با لحنی قاطع، به مردمی که کنارتر ایستادند میگویند که «اینجا نهایست، برو» یا «فیلم نگیر، حرکت کن» یا «متفرق شو». این مرحله مهمترین مرحله است. چون یگان اصطلاحاً دارد غربال میکند و مردم عادیتر که تماشاچی هستند یا دارند فیلم میگیرند را رد میکند که بروند و متفرق شوند. در حالیکه تمرکز اصلی هستهی اعتراض، روی یگانهای ایستاده در مقابلشون هست.
پلیس و یگان ضدشورش آرام آرام از کنارهها، مردم عادیتر و کم انرژیتر را متفرق میکنند و هستهی مرکزی اعتراض را محاصره میکنند. ظرف کمتر از نیم ساعت، حاشیهی جمعیت معترض بهشدت کاهش پیدا کرده، حلقه محاصره تنگتر میشود و سپس هستهی مرکزی اعتراض مردمی، در محاصره و زیر باتون یگان قرار میگیرند و اوضاع به دست نیروهای امنیتی میافتد.
چند راهکار:
اولین کار این است که ابتکار عملِ یگان ضدشورش را از او بگیریم. یعنی وقتی هستهی مرکزی یگان سرکوب، که عموماً موتوری هستند، در خیابان ایستادند، عدهیی از جوانهای هستهی مرکزی معترضان باید از کنارههای موتورسوارها به بغل یا پشت موتورسوارها بروند و آنجا هم زنجیره اعتراض تشکیل دهند. اینطور قضیه معکوس میشود و مردم، یگانهای سرکوب را در محاصرة خودشان خواهند گرفت و اینطوری نه تنها آنها جرأت نمیکنن به کسی حمله کنند، بلکه از شدت ترس از خشم معترضان، پا به فرار میگذارند.
در واقع رمز موفقیت، در شکلِ ایستادن مردم در کنار همدیگر است. مردم به جای ایستادن به شکل دیوار مقابل نیروهای امنیتی، باید به شکل نعل اسب یا دایره، بر نیروهای انتظامی محاط بشن. در این شرایط، پلیس و نیروی ضداغتشاش، جرأت دست بردن بهباتون نخواهد داشت. فقط ممکن است بخواهد با گاز اشکآور برای خودش یک راه فرار باز کند که در این صورت مردم باید، یک شال یا یک تکه دستمال همراه داشته باشند تا سریع جلوی بینی و دهن خود بگیرن و آسیب نبینند.
یکی از روشهای مرسوم رژیم با توجه به تجربیات خیزشهای 88 و 78 این بود که لباسشخصیها را در نظر مردم خیلی با ابهت و ترسناک جلوه داده بودند در حالی که من خود شاهد بودم که در روز دوشنبه اولین هفته خیزش سال 1378 که در جلو دانشگاه با این عوضیها درگیر شدیم ابتدا طبق عادت دانشجویان شروع به عقبنشینی کردند ولی من که سنم از همه بیشتر بود و تجربه این شرایط را داشتم با صدای کلفتی که دارم! داد زدم دوستان نترسید اینها مثل سگ ترسو هستند و با چوبی که در دست داشتم به سوی چند تن از این لباسشخصیها حمله کردم. هر چند که یک دو تا ضربه عادی نوش جان نمودم ولی همین امر باعث شد دانشجویان نیز ترسشان ریخت و با شجاعت هر چه تمام به آنها حملهور شوند. تازه این سگهای هار رژیم کسانی بودند که نیم ساعت قبل از جلسه گریه و زاری خامنهای برگشته بودند. آنجا که نالید اگر چشمم را درآوردند عیبی ندارد و اگر عکسم را پاره کردند عیبی ندارد و مثل یک عجوزه جادوگر شروع به گریستن کرد. و خیلی عصبانی بودند با این حال چنان مفتضحانه فرار را بر قرار ترجیح دادند که صدای خنده و هورای دانشجویان و مردم به آسمان رسید. حال باید در برابر هر نوع حملهیی هوشمندانه ایستادگی کرد. باید از دو طرف نیروی ضدشورش و یا لباسشخصی آنها را دوره کنیم. چون تعداد ما خیلی بیشتر از آنهاست.
اما وای به روزی که از برابرشان فرار کنیم. باز هم مثل سال 88 میشود. عدهیی را شهید میکنند و عدهیی را دستگیر و کار تمام میشود. پس یکبار برای همیشه شجاعت ایرانی خود را نشان دهیم و برای همیشه ریشه ظلم را بر کنیم.
کوروش از کرج.
من قبلاً در یگان موتوری ضداغتشاش خدمت کردم. یگانهای ضدشورش، برای کنترل و سرکوب اینجور اعتراضات، پروتکل دارند. اما اگر مردم هوشمندانه عمل کنند و رفتارشون در جهت مخالف مراحل پروتکل باشد، نیروهای امنیتی دست و پاشون رو گم میکنن و جریان کنترل خیابانی به دست مردم میافته.
یگانهای ضدشورش (اعم از موتوری و پیاده) وقتی به جمعیت معترض میرسند، اگر جمعیت زیاد باشد، اول در یک نقطه با فاصلهی نزدیک نسبت به جمعیت میایستند. بعد با حفظ انسجام هستهی مرکزی یگانِ سرکوب، عدهیی از یگان به کمک پلیس، در گروههای چند نفره میروند به سمتِ کنارههای جمعیت و با لحنی قاطع، به مردمی که کنارتر ایستادند میگویند که «اینجا نهایست، برو» یا «فیلم نگیر، حرکت کن» یا «متفرق شو». این مرحله مهمترین مرحله است. چون یگان اصطلاحاً دارد غربال میکند و مردم عادیتر که تماشاچی هستند یا دارند فیلم میگیرند را رد میکند که بروند و متفرق شوند. در حالیکه تمرکز اصلی هستهی اعتراض، روی یگانهای ایستاده در مقابلشون هست.
پلیس و یگان ضدشورش آرام آرام از کنارهها، مردم عادیتر و کم انرژیتر را متفرق میکنند و هستهی مرکزی اعتراض را محاصره میکنند. ظرف کمتر از نیم ساعت، حاشیهی جمعیت معترض بهشدت کاهش پیدا کرده، حلقه محاصره تنگتر میشود و سپس هستهی مرکزی اعتراض مردمی، در محاصره و زیر باتون یگان قرار میگیرند و اوضاع به دست نیروهای امنیتی میافتد.
چند راهکار:
اولین کار این است که ابتکار عملِ یگان ضدشورش را از او بگیریم. یعنی وقتی هستهی مرکزی یگان سرکوب، که عموماً موتوری هستند، در خیابان ایستادند، عدهیی از جوانهای هستهی مرکزی معترضان باید از کنارههای موتورسوارها به بغل یا پشت موتورسوارها بروند و آنجا هم زنجیره اعتراض تشکیل دهند. اینطور قضیه معکوس میشود و مردم، یگانهای سرکوب را در محاصرة خودشان خواهند گرفت و اینطوری نه تنها آنها جرأت نمیکنن به کسی حمله کنند، بلکه از شدت ترس از خشم معترضان، پا به فرار میگذارند.
در واقع رمز موفقیت، در شکلِ ایستادن مردم در کنار همدیگر است. مردم به جای ایستادن به شکل دیوار مقابل نیروهای امنیتی، باید به شکل نعل اسب یا دایره، بر نیروهای انتظامی محاط بشن. در این شرایط، پلیس و نیروی ضداغتشاش، جرأت دست بردن بهباتون نخواهد داشت. فقط ممکن است بخواهد با گاز اشکآور برای خودش یک راه فرار باز کند که در این صورت مردم باید، یک شال یا یک تکه دستمال همراه داشته باشند تا سریع جلوی بینی و دهن خود بگیرن و آسیب نبینند.
یکی از روشهای مرسوم رژیم با توجه به تجربیات خیزشهای 88 و 78 این بود که لباسشخصیها را در نظر مردم خیلی با ابهت و ترسناک جلوه داده بودند در حالی که من خود شاهد بودم که در روز دوشنبه اولین هفته خیزش سال 1378 که در جلو دانشگاه با این عوضیها درگیر شدیم ابتدا طبق عادت دانشجویان شروع به عقبنشینی کردند ولی من که سنم از همه بیشتر بود و تجربه این شرایط را داشتم با صدای کلفتی که دارم! داد زدم دوستان نترسید اینها مثل سگ ترسو هستند و با چوبی که در دست داشتم به سوی چند تن از این لباسشخصیها حمله کردم. هر چند که یک دو تا ضربه عادی نوش جان نمودم ولی همین امر باعث شد دانشجویان نیز ترسشان ریخت و با شجاعت هر چه تمام به آنها حملهور شوند. تازه این سگهای هار رژیم کسانی بودند که نیم ساعت قبل از جلسه گریه و زاری خامنهای برگشته بودند. آنجا که نالید اگر چشمم را درآوردند عیبی ندارد و اگر عکسم را پاره کردند عیبی ندارد و مثل یک عجوزه جادوگر شروع به گریستن کرد. و خیلی عصبانی بودند با این حال چنان مفتضحانه فرار را بر قرار ترجیح دادند که صدای خنده و هورای دانشجویان و مردم به آسمان رسید. حال باید در برابر هر نوع حملهیی هوشمندانه ایستادگی کرد. باید از دو طرف نیروی ضدشورش و یا لباسشخصی آنها را دوره کنیم. چون تعداد ما خیلی بیشتر از آنهاست.
اما وای به روزی که از برابرشان فرار کنیم. باز هم مثل سال 88 میشود. عدهیی را شهید میکنند و عدهیی را دستگیر و کار تمام میشود. پس یکبار برای همیشه شجاعت ایرانی خود را نشان دهیم و برای همیشه ریشه ظلم را بر کنیم.
کوروش از کرج.