728 x 90

تاریخ مشروطه ایران - خوانشی نو از انقلاب مشروطه (۲۹)

خوانشی نو از انقلاب مشروطه
خوانشی نو از انقلاب مشروطه
بند پنجم از راپورت نمرهٴ ۶۰لیاخوف: ـ یک روز پیش… فرستادن قزاقها با تبدیل کردن قیافت به مجلس و مسجد تا از آنجا به هوا شلیک نموده و هم بهانه برای هجوم و خراب کردن مجلس به‌دست بدهند و هم کسانی را که در مجلس و مسجد مقاومت خواهند کرد بکشند.

                                                   راپورت نمرهٴ ۶۰
در سخن گذشته دیدیم که جنبش، تعمیق یافته، و دو قطب انقلاب و ضدانقلاب، هرچه بیشتر بارز شد. در یک‌سو استبداد و ارتجاع، و در طرف مقابل، انجمنها و تشکل‌های مبارز و انقلابی. امروز سیر کشاکش این دو قطب را پی می‌گیریم.

تأثیر ریشه‌یی شدن جنبش
در شرایطی که جنبش به سمت نیروهای خواهان تغییر ریشه‌یی و انقلابی نزدیک می‌شد، روس و انگلیس نیز به یکدیگر نزدیک شده اختلافات خود را با تقسیم ایران بین خود به‌نحوی کنار گذاشتند.

انقلاب مشروطیت ایران: م.س.ایوانف: ص 43: «رشد جنبش انقلابی در ایران و وحشت از این‌که این جنبش ممکن است تکان شدیدی به جنبش انقلابی هند بدهد، کار را به جایی رسانید که این تضاد تا حدی کنار گذاشته شد.»

بنابراین شاه اگر ‌چه از ترس قدرت انجمنها و اقدامات نیروهای انقلابی کوتاه آمده و مجدداً سوگند خورد که اساس مشروطیت و قوانین اساسی را مواظبت و حمایت کنه، اما در باطن و پشت پرده در حال زمینه چینیِ توپ‌باران مجلس و کندن ریشهٴ مشروطه بود.

آماده‌سازی کودتا
انقلاب مشروطیت ایران: م.س.ایوانف: ص 48: «از پاییز سال 1907، محمدعلیشاه خود را برای کودتا آماده می‌ساخت. انگلیس و تزار نیکلای دوم، او را به اینکار تشویق می‌نمودند. تزار پس از انحلال دومای دولتی، شاه را به بستن مجلس تشویق می‌کرد. نیکلای دوم در جواب گزارش مورخة 31دسامبر 1907کارتویک، سفیر روس در تهران که وضع بحرانی ایران و تقاضای شاه جهت پناهندگی به سفارت روس را در مورد لزوم اطلاع می‌داد، چنین نوشت: نجات ایران و سلطنت شاه، فقط به وسیلهٴ انحلال فوری مجلس و سرکوبی سایر اجتماعات انقلابی میسر است. این یگانه پاسخ من است.»

سازشکاری مجلسیان
اما مجلسیان در همان روزی که محمدعلیشاه سوگند خورد، سوگندی برپشت قرآن نوشته برای شاه فرستادند.

انقلاب مشروط. احمد کسروی ص 522:
«در این موقع که بندگان اعلیحضرت شاهنشاه محمدعلیشاه قاجار خلدالله ملکَه بواسطه بروز انقلابات برای دفع سوءظن عموم ملت به کلام‌الله مجید قسم یاد فرموده‌اند، ما وکلای ملت امضاء کنندگان ذیل نیز به این کلام‌الله مجید قسم یاد می‌کنیم مادامی که قوانین اساسی و حدود مشروطیت را اعلیحضرت اقدس همایونی حامی و مجری و نگهبان باشند به‌هیچ‌وجه خیانت به اساس سلطنت ایشان نکنیم و حدود و حقوق پادشاه متبوع عادل خودمان را موافق قانون اساسی محفوظ و محترم بداریم و هرگاه مخالفت این عهد و قسم را بکنیم نزد خدا و رسول مسئول باشیم. 17ذوالقعده»

یک اقدام سردکننده دیگر از طرف مجلس، تلگرافهایی بود که به شهرها فرستاد.

مشروطه کسروی ص 523: تلگرام مجلس به شهرها.: «از نیات غیورانهٴ بلاد نهایت تشکر حاصل، اختلاف مرتفع، شرایط و منویات دارالشورای ملی حاصل، تجدید قسم و حکَمیت کلام‌الله مجید نهایت اطمینان حاصل، پس مثل سابق هر کسی مشغول کار خود مرفه‌الحال باشند. دارالشورای کبرا»

بازار تهران پس از این تلگراف باز شد. ولی شهرها به خواست مجلس تن ندادند.

ناخشنودی تبریز از مجلس
تبریز از کار مجلس ناخشنود بود و آزادیخواهان تبریز در تلگرام‌هایشان از مجلس خواستند که به عقب‌نشینی شاه راضی نشوند و تا خلع شاه پیش بروند:
مشروطه کسروی ص 524:
تلگراف انجمن ایالتی تبریز به تهران:
«فعلا وضع حالیه چیست؟ اطمینان به چه وسیله حاصل فرموده‌اید؟ … ملت در سر کلمه‌ای که گفته‌اند ایستادگی دارند» …

تلگراف دیگر انجمن ایالتی تبریز به تهران: «آن که ملت است متفق کلمه در اجرا و انجام کلمه آخری ایستادگی دارند به هیچ عذری متقاعد و اسکات نمی‌شوند.»

ولی پاسخ مجلس، مضمون راضی شدن از سوگندهای شاه و تمایل به سازشکاری داشت.

فردای آن روز حدود 700تفنگدار از ساوه به یاری مجلس رسید. مجاهدان قزوین هم به فرماندهی میرزاحسن رئیس المجاهدین، به یاری مجلس به تهران شتافتند. گفته می‌شد که اینها دستهٴ اول هستند، اگر مجلس بخواهد دسته‌های دیگری نیز حرکت خواهند کرد. ولی…

مشروطه کسروی: ص 526:
«ولی به‌نام این‌که دیگر آشتی رو داده و نیازی به بودن آنان در تهران نمانده، پرگ دادند که به قزوین بازگردند. مجلس در این پیشآمد بی‌ارجی بسیاری از خود نشان داد»

پس از آشوب توپخانه، نفرت شدیدی از محمدعلیشاه و هم‌چنین از شیخ فضل‌الله نوری در مردم به وجود آمده بود. روزنامه‌های تهران آشکارا از ضرورت برکناری محمدعلیشاه سخن می‌راندند، و یا تلگراف‌هایی بیزاری مردم از شهرهای مختلف را به چاپ می‌رساندند.

مشروطه کسروی، ص 527:
«از خوی یک پاسخ درازی رسید که سراپا نکوهش و سرزنش به ملایان می‌بود. از استرآباد، کلانتر نامی، تلگراف فرستاد (که نوشته بود): «حاجی شیخ فضل‌الله! خدا تو را و اتباع تو را به درک فرستد تا مسلمانان آسوده شوند.»

در همین روزها در پاسخ تلگرافی که طباطبایی و بهبهانی به نجف فرستاده بودند، از سوی آخوند خراسانی، و دو روحانی دیگر نجف، حکمی علیه شیخ فضل‌الله نوری رسید:
تاریخ مشروطه کسروی: ص 528:
«حجه الاسلام بهبهانی و طباطبایی! تلگراف ثانی واصِل
 
(یعنی رسید). نوری چون مخل به آسایش و مفسد است تصرفش در امور حرام است. (محمد حسین نَجْلِ (najle) میرزا خلیل (تهرانی) ) (محمد کاظم خراسانی) (عبدالله مازندرانی).

از همه بدتر اوضاع ملایانِ مشروعه‌چی بود که حالا رسوا شده بودند و شاه هم نمی‌توانست از آنها دفاع کند و مردم هم از آنها متنفر بودند.

ملایان مشروعه‌چی، منبری که در مسجد مروی برپا کرده بودند با فضاحت جمع کردند و اوباشی که به دور خود جمع کرده بودند پراکندند. سردسته‌های اوباش شیخ فضل‌الله، یعنی افرادی چون صنیع‌ حضرت و مقتدر نظام مخفی شده بودند. بقیهٴ اوباش چون پشتشان به شاه و پیرامونیان او گرم بود شبها بیرون ریخته به‌قتل و غارت مردم می‌پرداختند. اعمالی که نفرت همگان را برمی‌انگیخت.

تاریخ مشروطه کسروی: ص 528: «هشت تن (از اوباش) به خانهٴ فریدون زردشتی که یکی از بازرگانان می‌بود رفته و آن بیچاره را بیدار گردانیده، نخست پانصد و شصت تومان پولش را گرفته، و سپس در برابر چشم زنش با قمه او را کشتند.»

نفرت عمومی از شاه و دربار و اوباشان مشروعه‌چی اوج گرفته بود و انجمنهای مردمی، خلع شاه را از سلطنت می‌خواستند. از این‌رو شاه مجبور شد دست از پشتیبانی اوباش بردارد و برای آرام کردن مردم بپذیرد که دولت، به‌اصطلاح به مجازات آنان بپردازد.

مشروطه کسروی 532: ): «عدلیه برای چهار نفر از اوباش حکم شلاق صادر کرد. مقتدر نظام، سیدکمال، صنیع حضرت، و اسماعیل‌خان، را به حیاط عدلیه آوردند. با بودن وزیر عدلیه و وزیر جنگ و نمایندگان انجمنها و چند صدتن از تماشاییان… به هر یکی از آن چهار تن، دو هزار شلاق زدند. و به گاری نشانده روانهٴ کلات کردند.»

در حقیقت شاه و دربار که در پشت پرده، مقدمات برچیدن مجلس و مشروطه را فراهم می‌کردند، با این هدف که بتوانند نقشه‌هایشان را پیش ببرند، به ظاهرسازی‌هایی می‌پرداختند. کارهایی مثل دست کشیدن از حمایت اوباش، مهمانی دادن در دربار و رفتن به مجلس و سوگند خوردن، همه اقداماتی بود برای خام نگه‌داشتن مجلس و فریب مردم، و بستن دست انجمن‌ها و این‌که مردم به سمت آنها گرایش پیدا نکنند. این نقشه‌ها یک به یک به اجرا در آمدند.

شاه روز بیست و سوم دیماه مهمانی در دربار برپا کرد و طباطبایی و بهبهانی، احتشام‌السلطنه رئیس مجلس، و عده‌یی از نمایندگان را به دربار دعوت کرد. شاه در کنار مهمانان روی زمین نشست و نسبت به آنان فروتنی نشان داد. دو سید به شیوه خود سخنان دلجویانه گفتند شاه گفت امروز در حضور شما به کلام الهی سوگند یاد می‌کنم که تا جان در بدن دارم آنچه مقدور است با ملت و مجلس خود همراهی کرده خائنان را به آستان سلطنت بار ندهم و جد و جهد در حفظ سرحدات و اجرای قانون نموده به خواست خدا ایران را چنان امن و آرام سازم که اسباب رشک جهانیان گردد.»

شاه پس از گفتن این سخنان برای سومین بار به قرآن سوگند خورد. بعد از سوگند شاه، بهبهانی به نام توده‌ی ایران سوگند خورد.

شاه با این ظاهرسازی‌ها سران مجلس را در تهران کاملاً فریفته بود. اما روی دیگر این اقدامات فریبکارانهٴ شاه، ایجاد جنگ و خونریزی در شهرها و به‌ویژه در تبریز بود.

تاریخ مشروطة ایران. احمد کسروی: «(در تبریز) لوتیان و اوباشان دوچی به بازار ریخته با شلیک گلوله دکانها را بندانیدند. شب نیز در مغازه‌های مجیدالملک شلیک بسیار کردند و دسته‌ای به در خانهٴ حاجی مهدی آقا رفته آن را آتش زدند. انجمن ناچار شد به چاره برخیزد و فشنگ به مجاهدان بخشیده دستور جنگ و جلوگیری داد. از روز آدینه بیست و ششم دیماه جنگ در میان دو سو آغاز گردید. دوچیان مغازه‌های سیدحمزه را سنگر گرفته، مجاهدان نیز در چند جا سنگر بسته بودند. گلوله مثل تگرک می‌بارید و چه بسا رهگذریان بی‌گناه که نابود شدند. دو روز جنگ برپا بود… تا محرم.»

اگر چه این جنگ زیاد طول نکشید اما آن را برای تاریخ مشروطه مفید دانسته‌ا‌ند. چرا که مردم تبریز را برای جنگ بزرگتری که در پیش داشتند و آن دفاع از انقلاب بود، آماده کرد.

تاریخ مشروطة ایران. احمد کسروی ص 535:
«در این جنگ یکی از سردستگان، ستارخان می‌بود که چون کاردانی و دلیری از خود نشان داد به نام و آوازه‌اش افزود. هم‌چنین مجاهدان قفقاز در این جنگ کاردانی از خود نمودند»

در اوایل اسفند قانون انطباعات از مجلس گذشت. محمدعلیشاه باز برای دلجویی از مجلس ضمن نوشته‌ای از این کوشش قدردانی کرد. دستخط شاه در اجلاس هفتم اسفند مجلس خوانده شد.

انجمنهای مخفی و سران جنبش نه تنها فریب محمدعلیشاه را نمی‌خوردند بلکه از تبریز و تهران به مجلس فشار وارد می‌کردند و مردم را نسبت به توطئه‌های محمدعلیشاه هشیار می‌کردند.

روز هشتم اسفند موقعی که شاه با کالسکه برای گردش به طرف دوشان تپه می‌رفت، سه بمب به سمت کاروان او پرتاب شد. ولی به شاه آسیبی نرسید.

تاریخ مشروطة ایران. احمد کسروی ص 542: «شاه برای گردش آهنگ دوشان‌تپه را داشت. … یک کالسکة دودی (اتوموبیل) از جلو و کالسکة شش اسبی پادشاهی در پشت سر آن، و غلامان کشیک‌خانه با امیر بهادر در پیرامون روانه گردیدند. خواستند بخیابان ظل‌السلطان بپیچند در همانجا ناگهان نارنجکی به زمین خورد. … دوتن کشته و چند تن زخم یافتند. … هنوز آوای آن پریده نشده، نارنجک دیگری چند گام دورتر ترکید که باز چند تن کشته چند تن زخم یافتند. شاه که در کالسکة شش اسبی می‌بود گزندی به او نرسید.»

بعد از پیگیری بسیار، روز 19فروردین 1287 چهار نفر از کارکنان چراغ گاز را که یکی از آنها حیدرخان عمواوغلی و از اعضای انجمن مخفی بود دستگیر کردند. انجمنهای تهران در تلاش برای آزادی این چهار تن، با ارائهٴ دلایلی مبنی بر غیرقانونی بودن اقدام دربار، به دستگیری آنان اعتراض کردند. دلایل ارائه شده از سوی انجمن‌ها عبارت بود از ورود بدون مجوز در نیمه شب به خانهٴ مردم، بازپرسی در کاخ شاه به‌جای عدلیه، و دستگیری با دستور مستقیم شاه بدون اطلاع وزیر عدلیه و داخله (وزیر کشور).

یکی از کسانی که در آزادی حیدرخان عمواوغلی و آن سه تن دیگر تلاش کرد و آنها را از چنگ استبداد رهانید، شیخ علی قاضی ارداقی بود که از آزادیخواهان پایدار بود و به‌خاطر همین اقدامش مورد خشم شدید شاه قرار گرفت.

اعتراض انجمن‌ها، شاه را مجبور کرد که به محاکمه در عدلیه با حضور مردم و نمایندگان مجلس تن در دهد و در نتیجه حیدرخان و یارانش به‌علت در دست نبودن مدرکی گویای دست داشتن در نارنجک‌اندازی، آزاد شوند.

این پیروزی که نشان دهندهٴ پایگاه توده‌یی انجمن‌ها و قدرت آنان در مقابل شاه و دربار بود، شاه را به‌شدت نگران کرد.

نقشهٴ بمباران و گزارش لیاخوف
از فروردین 1287 نقشهٴ بمباران مجلس توسط محمدعلیشاه به همراهی لیاخوف و نمایندگان سیاسی روسیة تزاری کشیده شد و آنها طرح را با پترزبورگ در میان می‌گذاشتند. در یکی از گزارشهای لیاخوف ترتیب انجام کودتا دقیقاً تشریح شده است..

تاریخ مشروطه. احمد کسروی ص 591:
محرمانه، راپورت نمرهٴ 60: کلنل و. لیاخوف. 31مه (روسی) 1908:
اول ـ با پولی که از طرف سفارت (روس) و شاه داده خواهد شد، رَشوت دادن به وکلای مهم مجلس و وزرا؛ که در جلسه آخری، ترتیبی را که به ایشان داده خواهد شد قبول، و بر وفقش عمل کنند.

دوم ـ تا دقیقه آخر یعنی حاضر شدن کلیه ترتیبات، به‌طور دوستانه با مجلس رفتار نمودن؛ و چنین وانمود کردن که شاه با مجلس صلح کند…»

سیّم ـ سعی کردن با رشوت یا وسایل دیگر به‌جهت خارج کردن مردمان مسلح از مجلس و مسجد و انجمن‌های نزدیک.

چهارم ـ …
پنجم ـ یک روز پیش… فرستادن قزاقها با تبدیل کردن قیافت به مجلس و مسجد تا از آنجا به هوا شلیک نموده و هم بهانه برای هجوم و خراب کردن مجلس به‌دست بدهند و هم کسانی را که در مجلس و مسجد مقاومت خواهند کرد بکشند.

هفتم ـ … مجلس و اطراف او را با قزاق بریگاد و توپ محاصره و خراب کردن و کشتن کسانی را که در مقابل، مقاومت کنند.

هشتم…
نهم: گرفتار کردن رؤسای مشروطه خواهان و وکلا و طرفداران مجلس را؛ و بدار زدن و نفی کردن آنها.

دهم ـ بجهت آسوده کردن خیال جمهور و دول اروپ، اعلان کردن که مجلس دوباره باز خواهد شد.

این نقشه نیاز به زمینه‌چینی‌هایی از پیش داشت. یکی راه‌اندازی قتل و غارت در مرزهای آذربایجان توسط روس‌ها بود. دیگری برگرداندن آخوندهای مرتجع و همین‌طور یاغی خونریزی به‌نام رحیمخان چلیپانلو بود که از تبریز اخراج شده بودند. و حالا لازم بود در تبریز باشند تا بساط فتنه علیه آزادیخواهان را بچینند و مانع کمک تبریز به آزادیخواهان تهران بشند.

رحیمخان برخلاف آن که مقرر بود از تهران خارج نشود، از تهران گریخت و در آغاز اردیبهشت به تبریز رفت و در نامه‌یی به انجمن ملی تبریز با فریبکاری، وفاداری خود را به مشروطه اعلام کرد.

تطهیر رحیمخان توسط طباطبایی
نکته عبرت‌آموز این‌جاست که همین رحیمخان چلیپانلو پیش از این‌که از تهران به تبریز برود و قتل و غارت راه بیندازد، توسط طباطبایی در مجلس تطهیر شده بود.

تاریخ مشروطة ایران. احمد کسروی ص 554:
در آخرهای دیماه… طباطبایی رحیمخان را به همراه خود برداشته به مجلس آورد. رحیم خان به شیرین زبانی‌ها پرداخته. نمایندگان زودباور فریب سخنان او را خوردند… پیمان از او گرفتند که گامی به دشمنی قانون اساسی برندارد.

در 23فروردین 1287 روسها به بهانهٴ کشته شدن چند نفر از اتباعشان به دست یکی از ایلات ایرانی، به چند ده در مرز حمله کردند و دهها نفر را کشتند و بیش از دویست خانه را تاراج و ویران کردند

این اقدام روس‌ها، یکی دیگر از کارهایی بود که آزادیخواهان آذربایجان را بیشتر درگیر می‌کرد و آنها را از نظارت و مراقبت و پشتیبانی اوضاع جنبش در تهران باز می‌داشت، چون آذربایجان مانع اصلی اجرای مقاصد استعماری روسیه بود، آنها در این زمینه برای آذربایجان مشکل درست می‌کردند.

تاریخ مشروطة ایران. احمد کسروی ص 552:
«شگفت آن که با این حال، دوستی ایران و روس پایدار مانده سفیر روس در تهران در کشاکش‌های شاه و مجلس میانجیگریهای دوستانه می‌کرد. پیداست که خواستشان جز فشار آوردن به آذربایجان نمی‌بود.

یک اقدام دیگر، که در راستای نیات شاه بود، برگرداندن میرزا حسن امام جمعه به تبریز بود. میرزاحسن از آخوندهای مرتجعی که مردم تبریز او را در همان نخستین ماهها، بعد از صدور فرمان مشروطه از تبریز بیرون کرده بودند.

تطهیر میرزا حسن امام جمعه توسط بهبهانی
و باز هم جالب است که بدانیم که این خدمت! را هم بهبهانی به انجام رساند.

تاریخ مشروطة ایران. احمد کسروی ص 557:
روز دهم اردیبهشت بهبهانی که بی‌گمان در بیرون (مجلس) با او سخنانی رفته بود، در میان گفتگو چنین گفت: «در باب جناب حجه الاسلام آقای حاجی میرزا حسن آقا، اهالی آذربایجان استدعا کرده و استغاثه نموده‌اند که تشریف ببرند. چون در واقع پیشوا و آقای مملکت هستند، خوب نیست بیش از این بی‌پیشوا بمانند“. ممتازالدوله (رئیس جدید مجلس) هم در همان زمینه جمله‌هایی رانده چنین گفت: هرچه زودتر تشریف ببرند بهتر است!.»

روز ده خرداد میرزاحسن مجتهد وارد تبریز شد و با آن که آزادیخواهان کینه‌ها را رها کرده از در آشتی درآمده بودند، بدخواهانِ مشروطه باز کینه جویی نشان می‌دادند و حاجی میرزاحسن را روی تخت روان نشانده… بر روی دوش راه می‌بردند.

تاریخ مشروطة ایران. احمد کسروی ص 559: بدینسان نقشه‌های محمدعلی‌میرزا درباره تبریز، یکی پس از دیگری با دست دو سید و مجلس شورا و… نمایندگان انجمن ایالتی انجام می‌گرفت… و خواهیم دید که یک‌ماه نگذشته همین ملایان به چه دشمنی با مشروطه برخاستند.

اقدامات آخوند سیدمحمدیزدی
یکی از این فتنه‌ها که آخوندهای مرتجع به نفع استبداد برپا می‌کردند کاری بود که آخوندی به‌نام حاجی سید محمد یزدی در تهران انجام داد.

تاریخ مشروطة ایران. احمد کسروی ص 559:
در نیمه‌های اردیبهشت یکی از مشروطه‌خواهان شبانه کسانی را در بازار دید که آگهی‌هایی به دیوارها می‌چسبانند. (که) روی سخن به محمدعلیمیرزا داشت و نزدیک به این جمله‌ها (که): ما گروه بهاییان این رنجها را در راه مشروطه بردیم همه برای این می‌بود که آزاد باشیم. … و چون خواست ما پیش نرفته ناگزیر شدیم آن بمب را انداختیم… اگر به ما آزادی داده نشود از هیچ‌گونه کشتن و سوزاندن و برانداختن باز نخواهیم ایستاد… و کسانی را از سران آزادی یاد کرده چنین نوشته بود که از بهاییانند. … فردا… یکی از چسبانندگان آگهی به‌دست افتاد گفت که نیرنگ از آن حاجی سیدمحمد (یزدی) می‌باشد.

اجتماع خانهٴ عضدالملک
از آنجا که نفرت و نارضایی اجتماعی از شاه اوج گرفته بود و تهدیدی برای خروج سلطنت از خاندان قاجار به وجود آورده بود، روز نهم خرداد عضدالملک رئیس ایل قاجار و عده‌یی از شاهزاده‌های قاجار از جمله پسر ظل‌السلطان، نشستی در خانهٴ عضدالملک تشکیل دادند. ولی سران انجمن ها از تشکیل چنین جلسه‌یی مطلع شدند و با پیشگامی ملک‌المتکلمین، نمایندگان همهٴ انجمنهای ملی تهران را به تجمع در آن خانه کشاندند تا بر تصمیمات آن جمع تأثیر بگذارند.

حیات یحیی – یحیی دولت‌آبادی. ص 248: (تجمع) خانهٴ عضدالملک از ترتیب خصوصی خارج شده رنگ عمومی به خود می‌گیرد دستجات موافق و مخالف همه وارد شده عنوان مطلب تغییر می‌کند.»

ملک‌المتکلمین با هوشیاری و تلاشهای بسیار خود، سرانجام این اجتماع را به مجلسی برای فشار بر شاه تبدیل کرد به‌نحوی که از این اجتماع، درخواستی برای اخراج چندتن از همدستان شاه از دربار بیرون دادند. و این امر شاه را تضعیف می‌کرد. چون آن چند تن، از سرکوبگران مشهور ضدمشروطه بودند.

حیات یحیی – یحیی دولت‌آبادی. «ص 250: «در این‌وقت، صورتِ (اسامی) چند نفر که باید از دربار دور شوند به عضدالملک داده می‌شود و او با مشیرالسلطنه و نیرالدوله می‌روند به دربار.»

محمدعلی شاه که در همین روزها در حال گفتگو با روس‌ها برای بمباران مجلس بود، به ظاهر این تقاضا را پذیرفت و حاضر شد افراد مورد نظر یعنی امیربهادر جنگ (وزیر دربار)، شاپشال (معلم روسی محمدعلیشاه) و مفاخر‌الملک و دو تن دیگر از دربار اخراج کند. این چند نفر خود را از انظار مخفی کردند.

بعداز این عقب نشینیِ شاه، سفیر روس و انگلیس با لحن تهدیدآمیزی به مشیرالدوله، وزیرخارجه، هشدار دادند که اگر تحت فشار گذاشتن‌ها در مورد شاه ادامه پیدا کنه، و انجمن‌ها که فقط در تهران، تعدادشان به 180عدد رسیده هم‌چنان برای تضعیف و ساقط کردن شاه پیش بروند، روس و انگلیس این را تحمل نخواهند کرد. آنها به مشیرالدوله گفتند دولت روس ناگزیر خواهد شد به کارهای ایران دخالت کند و مسلماً انگلیس هم روسیه را همراهی خواهد کرد.

بعداز این درخواست از شاه، سفیر روس و انگلیس به‌طور آشکاری به یاری حاکمیت استبداد برخاستند. و به وزیرخارجه نسبت به خواسته‌های انجمن‌ها هشدار دادند.

روز چهارده خرداد 1287، شاه از تهران بیرون رفت و در پادگان باغشاه سکونت گزید. قوای قزاق و سربازان دولتی برای ایجاد وحشت در مردم تهران در شهر به گشت زنی، نقل و انتقال ابزار جنگ، و توپ پرداختند.

در شرح تاریخ مشروطه اینک به آغاز رویارویی دو قطب انقلاب و ضدانقلاب، رسیده‌ایم. این‌که چگونه محمدعلیشاه نقشهٴ بمباران مجلس را عملی کرد موضوع شمارهٴ آینده خواهد بود.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/8eed7429-b05a-4e19-a53d-540f411fb708"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات