شاید این عجیب بهنظر آید که حاکمیت ملایان همهگونه سیاست و تدبیر را بهکار میگیرد که فاصلهٔ طبقاتی نهتنها خش برندارد، که تشدید هم بشود؛ چون سود و عایدش در خزانهٔ طبقهٔ حاکم است. حاکمیت هم که جز عناصر یا کارگزاران کارچرخان و نگاهدارندهاش نیستند.
سیاست و اقتصاد در ایران آخوندزده طعم طبقاتی دارد، بوی طبقاتی میپراکند و سم آثار مهلک طبقاتیاش را در پیکر جامعه تزریق میکند.
خواندن و شنیدن و دیدن خبرها و اتفاقات عجیب و غریب طبقاتی شدن ایران، نخست موجب حیرت میشود، ولی از آنجا که آخوندهای استثمارگر حکومتی را هیچ حجب و حیایی نیست، آنقدر طبقاتی کردن و جنایت کردن و استثمار کردن را ادامه میدهند و به احدی هم پاسخ نمیدهند تا به عادت تبدیل شود.
خودتان را یک شهروند در نظر بگیرید که هر روز این خبرها را میشنوید، میخوانید و اتفاق افتادنشان را میبینید؛ خبرهایی که رسانههای حکومتی هر روز مثل نقل و نبات خرج میکنند و هیچ موقع هم مسبب اصلی را نمیگویند و نمینویسند. نقش این روزنامهها تکرار اندر تکرار برای عادی کردن طبقاتی شدن ایران، جنایت حاکمیت در ایران و سیاست استثماری حاکمیت در ایران است. به این عناوین سالی دهها بار تکراری در روزنامههای ۲۳ شهریور ۱۴۰۴ توجه کنید:
آرمان امروز: فعالیت ۳۰هزار پزشک در حرفهیی دیگر!
فرهیختگان: مسکن ۶۰درصد از درآمد تهرانیها را میبلعد.
ستاره صبح: ریاضت پیش روی ملت.
ستاره صبح: افول خانواده! ۶برابر شدن طلاق در ۴دهه.
سیاست روز: دستمزد ثابت، قیمتها متغیر.
دنیای اقتصاد: فرو نشست؛ زلزله خاموش.
خامنهای هیچ کاری با این موارد ندارد و هرگز هم مسألهاش رفعورجوع اینها نبوده و نیست. برای خامنهای، تشدید این وضعیت بهتر است؛ چون کمر مردم را زیر بار امور صنفی خم نگه میدارد تا نظام بر کمر خمیدهٔ مردم سر پا بماند.
این هم نمونهیی دیگر از کارنامهٔ طبقاتیساز نظام ولایت فقیه که به آیندهٔ کودکان و نوجوانان هم رحم نمیکند. طبق آمار رسمی، ایران ۱۶میلیون دانشآموز دارد. فقط ۵میلیون ــ یعنی حدود یکسوم ــ آنها توان خرید نیازهای درسیشان را ندارند:
سایت اقتصادی مسیرِ فردا: «امیر تویسرکانی تولیدکننده و نایبرئیس تولیدکنندگان نوشتافزار: ۵میلیون دانشآموز در کشور داریم که توان خرید لوازمالتحریر ندارند و خیرین برایشان تأمین میکنند». [دقت کنید که حاکمیت از طریق وزارت آموزش و پرورش تأمین نمیکند. در حالی که خمینی از تحصیل رایگان، اتوبوس رایگان و مسکن رایگان دم میزد!]
در همین نمونه، سایت طلا[آموزش و اطلاعرسانی اقتصادی] در ۲۳شهریور ۱۴۰۴ نوشته است: «درس خواندن در تهران لاکچری شد؛ هزینه لوازم التحریر ۸میلیون تومان!»
حالا بنگرید وضعیت زندگی، کار و معیشت امپراتورمآبانهٔ قانونگذاران کشور را که سایت بهارنیوز در ۲۲شهریور ۱۴۰۴ از یادداشت محمد مهاجری به قالیباف نقل کرده است:
«بهترین شغل دنیا نمایندگی مجلس در ایران است. یعنی اگر از خان شورای نگهبان و مراجع تأیید صلاحیت عبور کنید، میتوانید ۴سال سر ماه حقوقتان را بگیرید و حق اجاره دفتر و دستمزد کارمند و هزینه تلفن و موبایل و رفت و آمد هم روی آن... آقای قالیباف! شجاعت دارید اگر معلوم شد عملاً نمایندههای محترم روزی یک ساعت هم کار مفید ندارند، آن را اعلام کنید؟ مجلسی که به برکت نظارت استصوابی شورای نگهبان برآمده از رأی چند درصد محدود مردم ایران است، کدام درد دنیوی و اخروی ملت را دوا میکند؟»
فکر میکنید مثلاً دو ماه یا چهار ماه یا هشت ماه یا یک سال دیگر، این سیاست تغییر میکند؟ سابقهٔ پیشین و همین یک سال گذشته گواهی میدهند که چندین برابر بدتر خواهد شد. این وضعیت از یک طرف، تعیینتکلیف نهایی را بر عهدهٔ مردم ایران گذاشته است، از طرف دیگر قطار حاکمیت طبقاتیساز در هیأت مافیای دزدان فقاهتی را به ایستگاه انفجاریِ ناگزیر سوق میدهد. از هر طرف که به موقعیت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، داخلی و بینالمللیِ حاکمیت ملایان نگریسته میشود، عاقبتی جز مواجهٔ ناگزیر با انفجار لاعلاج سرنگونیساز نخواهد داشت.