کمک کن ای عزیز! همراه شو باز
کمک کن پرده از این شب برانداز
کمک کن تا که این خاک گهر بار
رها سازیم از شیخ تبردار
کمک کن تا غرور و فخر این خاک
دراندازیم بر ایوان افلاک
رسول و ناجی این سرزمین باش
تبسم بر رخ ایرانزمین باش!
در ۹ماه گذشته که دادگاه محاکمهٔ دژخیم حمید نوری در سوئد جریان داشته است، فصلی از دادخواهی به جریان افتاد که آغاز فوران دادههای تاریخی از آتشفشان حافظهها شد. حافظههایی که هنوز تمام وجوه ملی و میهنی و اجتماعیِ آن پای به عرصهٔ گفتار و نوشتار نگذاشتهاند. و این خود، فراخوانیست به جاری شدن اقیانوس حافظهٔ عمومی مردم ایران، با شاهدان ۴۳سال شکستن مستمر حرمت و کرامت انسان توسط آمران و عاملان ولایتمدار ضدانسان.
تجربیات مشابه در حسابرسی از جلادان و جانیان، قرنهاست گواهی دادهاند که مشکل دیکتاتورها این است که برای حافظهٔ عمومی مردمان، هرگز حساب باز نمیکنند. نمونهٔ برجستهٔ چنین غفلت ناشی از مدهوشیِ قدرت و جنایت، فتوای مذهبیِ خمینی برای قتلعام زندانیان سیاسی و مجریان فتوا در هیأت مرگ است. حالا این طلسم بازار ظلام سرمستیِ دیکتاتورها و ملازمان نانخورشان است که در مصاف با صاعقههای حافظهها میشکند.
این شکستن اما سوختبار داشته است. شکستن طلسم بازار خزففروش که قصدش همیشه شکستن منزلت لعل مقاومت و پایداری بوده است، سوختبار حافظه و شاهد، غیرت انسانی و ملی و هوشیاری حضور در عرصههای پیچاپیچ دادخواهی نیاز دارد. و این همه را مسؤلیتپذیری انسانی و عاشقانه برای وفاداری با شقایقها و لالههای آزادی میسر کرده و محقق نمودهاند.
در چهار ماه گذشته چنین سوختباری از خاورانهای شهرهای ایران تا سوئد و دیگر شهرهای اروپا، از اشرف۳ تا شاهدان حاضر در دادگاه، نثار دفاع از حرمت و کرامت آدمی و روشن نگاه داشتن «شمع شبانه» ی دادخواهی شده است. «شدنی» چنین اراده شد که دجالگریها و وارونهگوییهای دژخیم بیشرم و حیای تکیهداده به جنایات ولایتمداران آخوندی، خریداری نیافت. پیمودنی گامبهگام با «شمع شبانه» ی دادخواهی مهر و نشانه خورد تا عاقبت، دادستان تقاضای سنگینترین محکومیت جاری در دادگاههای اروپا را برای نوچهٔ جلاد ۶۷ ـ همچون همهٔ جنایتکاران کیفر یافته در دادگاههای بیناللملی ـ خواستار شد.
بخشی اندک از حافظهٔ عمومی مردم ایران که در این دادگاه توسط زندانیان سیاسی و منادیان حقوقبشر جاری شد، ظهور نمودی از اقیانوس جنبش سراسری دادخواهی در این دادگاه است؛ حافظهای که نشانههای جنایت را ـ حتی در لحظات فوران وحشت و رعب از جانب جلادان ـ ثبت میکند. وکیل هسلبری، نمونهیی تاریخی را از هوشیاریِ مشترکٍ ضمیر ناخودآگاه نسلهای بشری برای ثبت لحظات جنایت، شاهد میآورد: «میشود این را مقایسه کرد با افرادی که در اردوگاههای نازیها بودند و توانستند سالها بعد آنها را شناسایی کنند».
در آستانهٔ نتیجهٔ دادگاه سوئد، یک مرحله از دادخواهی بینظیر در این ۴۳سال صورت گرفت. مرحلهیی که سالکان «شمع شبانه» ی این ۴۳سال، نشانهگذاران آن در ایران و جهان بودند. در این مرحله نشان داده شد که وقتی دروازههای قانون و حقوق به روی دادخواهی گشوده میشود، حافظهٔ عمومی مردم ایران و حقانیت مبارزات پیشتازان آزادی ـ که در این دادگاه بر محور دادخواهی مجاهدین خلق و قربانیان قتلعام ۶۷ در گردش است ـ پیروز میدان خواهند بود.
نشان داده شد که در جنبش دادخواهی، ظرفیتهای بیکران نهفته است. ظرفیتی که انباشت و تراکم آن، با گشایش دروازههای قانون و حقوق در دادگاههای پیش رو، فوران آتشفشان حافظهٔ عمومی مردم ایران را برای محاکمهٔ ساکنان کانون جنایت ـ همچون خامنهای و رئیسی و هیأت مرگ و مجریانشان ـ به دادگاه تاریخ خواهد آورد.