جادهیی را تصور کنید که هر بار از کنار آن رد میشوید، رد پیوستهی خون میبینید، همراه با راهزنان تخریب، وحشیگری، غارت و چپاول. این جادهی سیاست حاکم بر ایران آخوندزده است. رد خون آن، نشان سرکوبگری افسارگسیختهی سیاسی و رد وحشیگری، نشان ویرانیِ دستساز اقتصادی. هر سالی که میگذرد، دامنهی تخریب و وحشیگری گستردهتر میشود و رد خون، غلیظتر. این جاده مدام از این محصولات پر میشود.
سیاستی که بهنام حاکمیت آخوندها شناخته میشود، همواره پدیدهساز است؛ پدیدههای حیرتانگیز: از اندامفروشیِ اجباریِ شهروندان تا پیدایش «بورژوازی مستغلات» و «نئوفئودالیسم رانتی زورگوی انحصاری» که چرخهشان در دست کارچرخانان آمر و عامل رد خون و راهزن زندگانی مردمان با زعامت شخص ولی فقیه است!
جادهیی که به نشانههایش اشاره کردیم، همواره به آن افزوده میشود. یکی از این افزودهها که مثل گراز وحشی به مزرعهی زندگی و معیشت مردم ایران زده، «تورم» هدایتشدهی دولتی است. افسار این گراز در دستان آمران و عاملان رد خون است. افزودههای به این جاده آنقدر سازمانیافته و هدفمند تدارک دیده میشوند که حتا رسانههای خود نظام هم پیشپیش علائماش را میدهند. سایت حکومتی بهارنیوز در ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳ نوشت:
«نرخ تورم در سال آینده ۳۵ تا ۴۰ درصد افزایش مییابد».
روزنامه حکومتی اعتماد هم در شماره ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ از جولان دادن «بورژوازی مستغلات» و «نئوفئودالیسم رانتی زورگوی انحصاری» در سایهی آمران و عاملان رد خون خبر داد که «هیچ کنترلی بر آنها نیست»، «با بیدانشی شهر را نابود میکنند» و «مانع تولید و بازتولید شدهاند». برآیند چنین زعامت فقاهتی و دولتهای گماشتهاش، چنین نتایجی بار آورده است:
«استان مازندران جنگلهایش را از دست داد و برای مسکن دوم رانتخوارها صرف شد...سالانه بهطور متوسط ۵۰ میلیارد دلار بهصورت رانت از کشور خارج میشود. دانشگاه تربیت مدرس روی این موضوع کار کرده و نشان داده که بین ۳۰ تا ۸۰ میلیارد دلار بهصورت سالانه بسته به میزان درآمدهای نفتی، از ایران خروج سرمایه داریم. (همان)
این جاده با ردهای پیوستهی خون و آثار انبوه راهزنی و غارت و چپاول، از آنجایی شروع میشود که مبدأ و کانون تغییرناپذیر و بینیاز از توجه به وضعیت ساکنان و شهروندان حواشی این جاده، یعنی مردم ایران است. این مبدأ و کانون تغییرناپذیر، بیت ولی فقیه ارتجاع با عمله و اکرههای گماشتهاش در سه قوه است. این نشانی آنقدر دقیق است که خودیهای نظام هم در آینهی سیاست آن، مبدأ رد خون و غارت و چپاول را با ثمرههای بارز تمامیتخواهی، آدرس میدهند. آدرسی که از یک طرف بنبست همهجانبهی سیاسی و اقتصادیِ خامنهای و انزوای وی و تنفر از او را حتا در درون نظام انگشتنما کرده و از طرف دیگر، زدوخوردهای درونی نظام را بهنفع تضاد آشتیناپذیر و سرنگونیخواه اکثریت مردم ایران شتاب میبخشد. این آدرس، در ضمن گواهی میدهد جادهی مزبور فقط با انفجارهای پیاپی و نابودی کاملش، ترمیم مییابد. توجه کنید:
تلویزیون حکومتی، برنامه ویرایش اندیشه، ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، مهمان برنامه خطاب به باند غالب: «شما تحلیلگر نمیخواهید، شما منتقد نمیخواهید، شما اصلاً مردم را نمیخواهید. چرا؟ چون پول نفت دارید. اگر هم مردم را میخواهید فقط برای صندوق انتخابات است که یک مشروعیت جهانی برای خودتان پیدا کنید. با قاچاق، با دلالی، هر طوری نفت را بفروشید، اموراتتان میگذرد. شما الأن دچار انواع بحران هستید، حتا بحران رهبری...حاکمیت حتا برای ریاست جمهوری خودش هم نگذاشته نیروی سالم بماند. جمهوری اسلامی ایران یک تخصص دارد و آن دشمنپروری است. یک رئیس جمهور الآن پیدا نمیکنید که معاند نشده باشد، فتنهگر نشده باشد، ممنوعالتصویر نشده باشد. سلبریتی حکومتی هم اگر موقعیتش بهخطر بیفتد، علیه شما میشود.»